ياور بلوچستان، پر كشيد
دُري گرانمايه مييابد. حسين عليمرادي از آن دسته انسانها بود. از آنها كه بر عهدي كه در الست با ربّ جليل خود بستهاند؛ صادقانه ايستاد و هرگز تغييري در پيمان خود نداد. جوان 24 سالهاي كه شهادتگونه، نداي خالق هستيبخش را رو به سوي مينوي ابدي و در مسير اهداف والايش لبيك گفت. نخستين بار، حسين را دو سال پيش به همراه دوستانش در موسسه خيريه دست ياري به دشتياري(بلوچستان) در نمايشگاه كتاب تهران ديدم. با شور و انرژي وصفناپذيري، مشغول به معرفي محرومترين نقطه كشور از لحاظ شاخصهاي آموزشي يعني دشتياري بلوچستان بود. درخشش آن چشمها و صلابت بيان يك جوان دهه 70 براي كمك به همنوعانش و سازندگي و توسعه آموزشي يكي از محرومترين نقاط اين كشور هر مخاطب منصفي را مجذوب ميكرد. مدتي بعد در سفر به بلوچستان و در همراهي با او و ديگر دوستان موسسه، دنيايي جديد و عجيب به روي چشمانم گشوده شد. از يك سو همدلي و نوعدوستي كمنظير جوانان اين تشكل و از سوي ديگر درك عميق مولفههاي توسعهاي اين استان كه «مجموعهاي از ترينها» است. از زيباترين و بينظيرترين پتانسيلهاي محيطزيستي، گردشگري، كشاورزي و معدني تا پايينترين شاخصههاي آموزشي و زيرساختي توسعهاي. استاني كه به جهت وسعت بسيار و گستره مرزي 1100 كيلومتري با همسايگان و با وجود تنها بندر اقيانوسي ايران ميتواند يكي از مهمترين و استراتژيكترين مراكز ثقل تجاري و بازرگاني منطقه باشد. اما متاسفانه هميشه با فقر و محروميت و فقدان بسياري از زيرساختهاي توسعهاي روبهرو بوده است. حداقلي بودن شاخصهاي آموزشي و پرورشي در اين استان در قياس با ميانگين كشوري در سطح ابتدايي و آموزش عالي و وجود كودكان بسيار بدون شناسنامه و بازمانده از تحصيل، نيازمند رويكردي مبتني بر تبعيض مثبت نسبت به اين استان خصوصا در بخشهاي جنوبي آن است كه حسين عليمرادي و دوستانش در دست ياري به دشتياري به درستي و دقت آن را دريافته بودند. حسين، دورهاي از زندگي را به واسطه تحصيل پدر در انگلستان زندگي كرده بود و امكان ادامه تحصيل و زندگي در آن سرزمين برايش مهيا بود اما به خواست و اصرار خود، ادامه تحصيل در ايران را برگزيد. در دانشگاه علامه طباطبايي مشغول به تحصيل شد و از سال 1393 فعاليت خود در قالب خيريه دانشجويي اين دانشگاه و سفرهاي جهادي در شرايط سخت به استان سيستان و بلوچستان را آغاز كرد. در سال 96 نيز موسسه دانشجويي دستياري به دشتياري را با همراهي دوستان همدانشگاهي تاسيس كرد و فعاليتها مصمم و جديتر شد. با بانويي ازدواج كرد كه او نيز از بنيانگذاران همين انجياوست و چه بسيار شايسته است اگر بگويم بدون حمايت و از خود گذشتگي هميشگي زهراي عزيز، اين مسير و اهداف محقق نبود. طي همين مدت دو سال 35 بار به دشتياري سفر كرد و بالغ بر 21 مدرسه در اين منطقه با همكاري خيرين متعدد بنا كرد كه البته تعدادي از آنها هنوز افتتاح نشده است. ديدگاه حسين عليمرادي و تيم جوانان اين موسسه پيرامون ساخت مدرسه، منحصر به فرد و البته عميق و بنيادين بود. او به درستي بر اين باور بود كه بيش از ساخت فيزيكي يك مدرسه، موضوع تربيت معلمان شايسته و استفاده از ظرفيت آنان و دستيابي به مولفههاي نرمافزاري آموزش اهميت دارد. موضوعي كه متاسفانه سالهاي متمادي است در اين استان و ديگر استانهاي محروم ناديده گرفته شده و با به كارگيري معلمان خريد خدمتي عملا نتايج ساخت فيزيكي مدارس، بيحاصل شده است. او براي رفع اين معضل برنامه داشت و خاطرم هست اگر روستايي داراي معلمي دلسوز و بومي بود در اولويت و با تمام وجود سعي در ساخت و تجهيز مدرسه آن روستا داشت؛ چراكه توسعه انساني بيش از هر چيز مبتني بر آموزش صحيح و سپس اصلاح فرهنگهاي نادرست است. حسين عليمرادي، عاشق اين وطن بود. به شهادت خانواده و دوستانش در عمر كوتاه 24 ساله حتي دقيقهاي را بدون هدف، برنامهريزي و تلاش نگذراند. چنان مصمم، متين و در عين حال فروتن بود كه باورم اين است اول به جهاد نفس پرداخته بود و بعد به جهاد براي خلق خداوند. براي زيستن بهتر همنوعانش، مسووليتپذير و راسخ بود و هدف اصلي حيات آدمي كه همانا از مسير سير في الخلق بالحق ميگذرد را به درستي دريافته بود. او و منش انساني و والايش را الگويي شايسته براي نسلي ميدانم كه چه بسا طي سالهاي گذشته دچار تغيير رويكردي نسبت به مساله مسووليتپذيري و ايستايي و تلاش براي اصلاح امور شدهاند. نسلي كه گاه نااميدي، قدرت حركت و تكاپو براي نيل به آينده روشن را از آنها سلب كرده است. دوستي ميگفت؛ كودك دلبند حسين كه 5 ماه بيشتر ندارد شايد تنها كمتر از 5 هفته حضور و وجود پدر را در كنارش احساس كرد؛ و من با خود ميانديشم «علي» قصه ما حتما وقتي بزرگ شود به وجود نازنين پدري مينازد كه بزرگمردي واقعي بود و در مسير اهداف انسانياش به آسمانها پر كشيد. فقدان حسين عليمرادي، ياور استان سيستان و بلوچستان براي همه ما شوكهكننده و جانسوز است اما؛ مرگ شهادتگونه او در مسير توسعه و آباداني سرزمينمان، نمادي است براي ادامه مسيرش كه آرزوي هميشگياش بود: پايان محروميت دشتياري و دشتياريها. اميد كه روح بلندش در اين مسير ياورمان باشد.