واي به حال اهالي فرهنگ و هنر
مصطفي جلالي فخر
طبعا وقت و انگيزه كافي براي تماشاي سريالهاي شبكه خانگي سالهاي اخير را ندارم اما با تماشاي تصادفي يكي دو قسمت و گاهي چند دقيقه از آنها در فضاي مجازي، كيفيت نازل آنها مشهود است. معمولا در سكوت خبري ساخته ميشوند و ناگهان تبليغات محيطي آنها را ميبينيم. دخل و خرجهاي مشكوكي دارند و ويژگي مشترك آنها، دستمزدهاي بالا و گاه نجومي براي جلب بازيگران مشهور سينما و تلويزيون است. مثل آب خوردن با دانلودهاي رايگان ديده ميشوند و البته كك كسي هم نميگزد. خوشنامهاي سينما هم به راحتي در اين سريالها بازي ميكنند و نگران آبروي هنري خود نيستند، چون اصلا قرار است جدي گرفته نشوند. براي اهالي سينما، امرار معاش به شمار ميآيد و براي مردم، سرگرمي دم دستي و براي سرمايهگذاران/ تهيه كنندگان هم سودهاي كلاني دارد. چرا و چگونه؟ كسي نميداند. وقتي سريال معتبر و پربينندهاي مثل شهرزاد، پولشويي بزرگ از آب درميآيد، چرا كسي فكر نكند كه اين شوق سريدوزيهاي سريال خانگي سوپرماركتي هم به آبشخور پولهاي كثيف وصل نباشد؟ و ظاهرا نه وزارت ارشاد و نه صدا و سيما و نه سازمان بازرسي و نه هيچ مركز و نهادي، مايل نيست كه مته به خشخاش بگذارد و آن را باز كاري ميبيند كه توانسته اشتغالزايي كند و كمك خرج اهالي سينما باشد. ظاهرا يك قرار نانوشته جمعي است كه اين سفره پهن بماند و كسي با سرچشمه كار نداشته باشد و بدتر اينكه ديگر به كيفيتي در حد شهرزاد هم فكر نميكند و بزندرروسازي، همهگير شده است. كار به جايي رسيده كه در يكي از همين سريالها با حضور حامد بهداد و ساره بيات، كليپ عروسي ساختهاند! ببينيد سريالسازي ما از كاري در حد قهوه تلخ به چه حضيضي رسيده است. چرا؟ چون هيچكس اصلا اين كارها را جزو كارنامه خود حساب نميكند. دوستان براي درآمدزايي با سادهترين و زودرسترين كار، تيشه به ريشه سليقه مردم زدهاند. با همان فريب كهنه كه اگر تماشاگران اين مجموعهها را ديدهاند، آنها از اتهام ابتذال تبرئه ميشوند. در حالي كه ماجرا برعكس است. واي به حال اهالي فرهنگ و هنر كه سليقه مردم سرزمين خود را روز به روز پايينتر آوردهاند.