به بهانه تاكيد يك موسيقيدان بر ثبت جهاني ساز تنبور
مرا و تو را تنبور ميزنند با بوي خون*
بهنام ناصري
آنچه يك نوازنده پيشكسوت در مراسم رونمايي از يك آلبوم موسيقي مطرح كرد، بار ديگر ساز تنبور را در كانون توجه همگاني قرار داد. پنجشنبهاي كه گذشت، آلبوم «مقامات كهن تنبور» با نوازندگي يحيي رعنايي و صداي پويان رعنايي در فرهنگسراي سرو رونمايي شد. شهرام صارمي در حالي در اين مراسم موضوع پيشنهاد ثبت جهاني ساز تنبور از سوي ايران را مطرح كرد كه اين ساز چند روز قبل از آن، پس از چند سال پيگيريهاي يحيي رعنايي و مدارك مختلفي كه او به ميراث فرهنگي و ارشاد كرمانشاه ارايه كرد، سرانجام ثبت ملي شد.
از تنبور به سازي مقدس ياد ميكنند كه جايگاه بيمانند در آيينهاي غرب ايران به ويژه منطقه كرمانشاه دارد. چنانكه سابقون اين ساز، تنبور را «نداءالحق» ميخواندند؛ سازي كه صداي خداوند است و به جهت احياي ضمير خفته درون، به صوراسرافيل شباهت دارد كه در روز قيامت مردگان را بيدار ميكند؛ اما آيا اين ساز در هر وجه ممكن ميتواند مقدس باشد؟ آيا اين ساز به خودي خود و مستقل از ضمير خنياگر و نوايي كه او در آن ميدمد هم مقدس است؟ غالب نوازندگان حال حاضر اين ساز، چنين نظري ندارند. آنها معتقدند امر مقدسي اگر در ارتباط با ساز تنبور وجود دارد، بايد آن را نه در خود ساز بلكه در خلوص محتملي يافت كه نوازنده هنگام نواختن به خرج ميدهد.
آنچه در پسزمينه تفكري كه ساز تنبور را مقدس و پايدار در قلمرو عرفان ميداند، نگرشي است كه به اكمال انسان، هرچند دور و دير و دشوار نظر دارد. هم از اينروست كه گذشتگان موسيقي و كساني كه در گذشته با ساز تنبور محشور بودهاند، اين ساز را به انسان كامل تشبيه ميكردند و از اين رهگذر به مفهوم «كمال» به عنوان نقطه اتكاي مطلوب در جهانبيني و نظرگاه خود موضوعيت ميبخشيدند. تلقي عرفاني از كمال به انساني نظر دارد كه سعادت او -كه همان رسيدن به آن نقطه اتكاي مطلوب باشد- از مسيري صعوبتآميز ميگذرد و دستاورد و پاداش دشواريهايي است كه براي مراقبت از خود به خود هموار كرده. به بيان دراويش اهل حق، انساني كه از پس رياضتي كه بر او هموار شده، در آتشدان حضرت حق به پختگي رسيده است. تشبيه تنبور به چنين موقعيتي از مفهوم انسان بودن، گواهي است بر حضور نامرئي جهاني كه ماوراي اين ساز دستهبلند و كاسه گلابيشكل آن جريان دارد. سازي كه پيشينه آن را دو و نيمهزاره قبل از ميلاد مسيح برآورد ميكنند.
تنبور، ساز تاويل برانگيزي است و تحليلهاي متكثري چه در باب كاركرد معنوي و عرفاني آن و چه پيوند مفاهيم انساني با جسمانيت اين ساز وجود دارد كه شرح آن در كوتاهي اين مجال ميسر نيست. چنانكه سيمهاي پايين و بالاي آن را نشانههايي از بنده و معبود يا عاشق و معشوق در برابر هم در نظر ميآورند. از اينها و مسائل و مباحث بسيار ديگر ميتوان به عمق آنچه پايفشاران بر ثبت جهاني تنبور ميگويند، پي برد.
* عنوان مطلب برگرفته از شعري از هوشيار انصاريفر است.