من از دنياي بي قاسم ميترسم
حسن لطفي
در اينكه با آدمهايي مثل ترامپ دنيا جاي وحشتناكي است شكي ندارم. آدمهايي كه چشم تنگ دنيادارشان را فقط خاك گور پر ميكند و تا آنزمان برايشان فرقي نميكند تفنگهايشان به چه كسي و كجا شليك ميكند. مهم اين است كه حسابهاي بانكيشان پر و پيمانتر شود. درآمد مشروع، انسانيت، آزادگي، جوانمردي، و... هم برايشان واژههايي است كه ديگران بايد رعايت كنند. آن هم تا زماني كه مانع از فروش كارخانههاي اسلحهسازيشان نشود. هميشه هم حكم دزدي را دارند كه با چراغ ميآيند. دزدي كه مدام فرياد ميزند دزد را بگيريد. همه اينها است كه آنها را مخوفتر ميكند. بيخود نيست كه ميگويم با وجود امثال او دنيا جاي وحشتناكي است. البته اگر امثال آريوبرزنها، آرشها، همتها، باكريها و قاسم سليمانيها در آن نباشند و خوشبختانه فعلا كه هستند. مادران فقط بيشعورهايي مثل ترامپ به دنيا نميآورند. زناني هم هستند كه اميركبير، قائممقام، قاسم سليماني و شيرزنان و دلاور مردان خوشنام يا گمنامي را ميزايند و تربيت ميكنند كه ميدانند براي بقاي انسانيت بايد از آسايش، آرامش و جانشان بگذرند. آدمهايي كه اگر آزاده باشي با هر مسلك و عقيدهاي هنگام حمل تابوتشان كلاه از سر برميداري و بغض ميكني و اشك ميريزي. اگر هم مثل من اهل فيلم و سينما باشي وقتي خبر سفرشان به بهشت را بشنوي، صحنه مرگشان را آنطوركه شايسته آنها است رقم ميزني؛ ايستاده با چشماني باز. يا همچون شخصيت اصلي فيلم گلادياتور، در حال عبور از دري كه به فضايي سر سبز باز ميشود. يا همانند مرگ شخصيت فيلم شير سنگي نشسته و با چشماني باز. خوشبختانه من تصوير عروج قاسم سليماني را اينطور ديدم. مردي كه اگر امثال او نباشند داعش و آدمهاي پشت پرده كارخانههاي اسلحهسازي به صغير و كبير رحم نميكنند. شك ندارم دنيا با آنها و بدون قاسمها جاي وحشتناكتري ميشد. خوشبختانه فعلا اينطور نيست.