فرهنگ چند هزار ساله دريانوردي
علي پارسا
دريانوردي بادباني در ايران از هزاران سال تا همين 60 سال پيش رواج داشت. در آن دوره دريانوردان براي تجارت از سواحل جنوب به ويژه بندر كنگ و لنگه تا هند و آفريقا و چين ميرفتند. اين سفرها عموما از آخر تابستان شروع ميشد و كشتيهاي ايراني خرما را به اين مناطق برده و به جاي آن چوب و ادويه و پارچه ميآورند. ابعاد اين تجارت زماني مشخص ميشود كه نگاهي به آشپزي و غذاهاي ايراني بيندازيم. كمتر غذايي است كه بدون فلفل و زردچوبه باشد و اين در حالي است كه نه در ايران، نه در اروپا و نه در امريكا خبري از فلفل و زردچوبه نبود و اين محصولات از هند توسط دريانوردان جنوبي به كشور وارد ميشدند.حدود 60 سال پيش كه موتورهاي ديزلي به منطقه وارد شدند، ورود اين موتورها در كنار جايگاه نفت در اقتصاد منطقه و ساير تغييرات باعث شد كشتيهاي بادباني به حاشيه رفته و كمكم اين سنت فراموش شود. براي احياي اين سنت فراموششده 11 سال پيش به بندر كنگ رفتم، هنوز جاشوها و دريانوردهاي قديمي بودند كه اين دانش بومي را به خاطر داشتند، پژوهشي چند ساله و گفتوگو با اين افراد به نگارش كتاب «بادبانهاي جنوب» منجر شد. انتشار كتاب توجه گروهي را به كشتيهاي بادباني برانگيخت، دوستي كه امكان مالي مناسبي داشت تصميم گرفت بار ديگر اين كشتيها را احيا كند تا اينبار نه براي تجارت بلكه براي گردشگري و توريسم از آن بهره بگيرد. در همين راستا او يك كشتي با موتور ديزلي خريداري كرد تا زيرنظر دريانوردان قديمي بازسازي شود و بادبان محرك حركتش باشد. همين دو سه روز پيش بود كه پس از 60 سال بار ديگر يك كشتي در بندر كنگ بادبانش را برافراشت و به سمت دريا حركت كرد.
ممكن است برخي برايشان اين پرسش پيش بيايد بازسازي اين كشتي چه اهميتي دارد؟ اين پرسش در ايران كه فرهنگ غيردريايي بر آن غلبه دارد طبيعي است، بزرگان ادب و تاريخ ما عموما در محيط غيردريايي رشد كرده و همين باعث شده فرهنگ غيردريايي بر ساكنان ايران زمين تسلط داشته باشد. اما در دنيا فرهنگ دريايي و استفاده از واژگان دريانوردي بسيار رايج است برخلاف ما كه تنها از معدودي واژهها مانند ناخدا، كشتي يا توفان بهره ميگيريم و فرهنگ درياييمان به حاشيه شمالي درياي عمان و خليجفارس و حاشيه جنوبي درياي خزر خلاصه شده است. جالب است كه از لرد كرزن جملهاي نقل شده كه گفته است همانطوركه در ايسلند مار نيست در ايران هم دريانوردي نداريم، اين جمله نشان ميدهد كه او هم چقدر با اين سنت ايراني غريبه بوده. همين ناآشنايي انگيزه من و دوستانم بود كه با احياي كشتيهاي بادباني براي بهرهگيري در صنعت گردشگري، توريستهاي داخلي و خارجي را با اين جنبه از فرهنگ ايراني آشنا كنيم و نشان دهيم يك سنت چند هزار ساله در اين موضوع در كشورمان داريم هرچند كمتر به آن توجه كردهايم.