بلاك نكن، حرف بزن، تحمل كن
محسن آزموده
يكي از اتفاقات بحثبرانگيز و عبرتآموز در هفتههاي اخير كه جامعه ايران روزهاي متلاطمي را پشت سر ميگذاشت، واكنشهايي بود كه افراد نسبت به يكديگر، به ويژه در فضاي مجازي نشان ميدادند. به بيان روشنتر، وقتي تقريبا همه در واكنش به وقايع و حوادث سياسي و اجتماعي و فرهنگي بيروني كه از قضا شتاب و شدت و حدت روزافزوني يافته، در آشفته بازار فضاي مجازي به ابراز عقيده و اظهار موضع صريح پرداختند، با عكسالعملهاي شگفتانگيزي از سوي يكديگر مواجه شدند. در وهله اول شگفتانگيز و باورنكردني، مواضع و اظهارنظرهاي بسيار متفاوتي بود كه از دوستان و آشنايان بود. كساني كه فكر ميكردند سالهاست يكديگر را ميشناسند و با عقايد و ديدگاههاي يكديگر آشنا هستند، به يكباره متوجه شدند كه به لحاظ فكري و عقيدتي و احساسي و تمايلات، فرسنگها از يكديگر دور هستند و در برخي مسائل كاملا با يكديگر در تضاد. هيچ دو انساني به جهان دروني يكديگر دسترسي مستقيم ندارند و ما باورها، احساسات و خواستههاي ديگران را صرفا با واسطه گفتار، كردار و زبان بدن ميتوانيم حدس بزنيم، اما اينكه آيا اين گفتار و كردار و زبان بدن كاملا با آن درونيات منطبق است يا خير، بحث ديگري است.
مشهور است كه ايرانيان به دلايل تاريخي و جغرافيايي، يعني به علت از سر گذراندن روزگاري پر فراز و نشيب، نهان روشاند، يعني روزگاران دراز ناپايداري و دشواري و فقدان امنيت در طول سدهها و بلكه هزارهها باعث شده كه كمتر به ديگران و محيط پيراموني، حتي نزديكترين افراد دور و بر خود اعتماد كنند و در نتيجه معمولا درونيات خود را از يكديگر پنهان ميكنند و بود و نمودشان متفاوت است. تعارفات رايج و فراوان در فرهنگ ايراني، زبان رندانه، چند لايه و پيچ در پيچ در شعر و ادبيات و شوخيها و جوكهايي كه در سختترين شرايط فراوان ساخته و پرداخته ميشود، نشانههايي از اين خصلت روحيه نهانروش هستند. البته اين روحيه چنانكه گفته شد، مشخصه ذاتي و ماهوي مردمان اين سرزمين نيست و امروز و ديروز نيز پديد نيامده، بلكه در نتيجه انباشت قرنها ناملايمات و مصايب به وجود آمده و از اين حيث نميتوان انتظار داشت كه به سهولت از ميان برود. گو اينكه اين ويژگي شخصيتي، باز چنانكه اشاره شد، خود واكنشي طبيعي و ناگزير به ناملايمات بيروني است و در نتيجه نميتوان با توصيه و سفارش اخلاقي از افراد خواست كه نهانروش نباشند و بود و نمودشان را تا سر حد امكان و مطلوب يكي كنند. به عبارت ديگر تا زماني كه شرايط بيروني نامطلوب باشد، طبيعي است كه افراد بهرغم همه تاثيرات منفي اين نهانروشي، به آن به عنوان سازوكاري براي بقاي نفس ادامه ميدهند.
اما همانطور كه در بدو سخن اشاره شد، در بزنگاههايي خاص كه كميت و كيفيت حوادث و وقايع بيروني حدت و شدت بيسابقه مييابد، باز به ناگزير يا حتي ناخودآگاه افراد موضعگيريهاي صريح و روشن اخذ ميكنند و اينجاست كه ديگراني كه تاكنون اين وجه شخصيتي آنها را نديده بودند، شگفتزده ميشوند. نكته اصلي اما واكنشي است كه در اين لحظات خاص از جانب افراد به وقوع ميپيوندد؛ در هفتههاي اخير شاهد بوديم كه بسياري از افراد وقتي متوجه شدند كه حتي نزديكترين دوستانشان نيز در برخي مسائل سياسي و اجتماعي و فرهنگي با آنها هم نظر نيستند و بلكه مخالفند، پس از اظهار شگفتي و شايد ناراحتي، آنها را «بلاك» و «آنفالو» كردند، يعني خيلي راحت باب گفتوگو را بستند و بيخيال يكديگر شدند.
روشن است كه هر كسي حق دارد دوستان خود را انتخاب كند، اما اين شيوه بلاك كردن و مسدود كردن باب مفاهمه، نه فقط راه را بر گفتوگو ميبندد، بلكه بر تشديد آن فضاي بياعتمادي و در نتيجه نهانروشي نيز ميافزايد، چراكه وقتي افراد نتيجه اظهارنظر صريح و آشكارشان را ميبينند، بيشتر در لاك دفاعي فرو ميروند و كمتر درونشان را براي ديگران فاش ميكنند. اما مساله فقط اين نيست كه با اين كار باب گفتوگو را ميبنديم، بلكه اين واكنش نشاندهنده اين است كه ما تحمل عقايد و ديدگاههاي مخالف را هم نداريم و حاضر نيستيم در كنار آدمهايي زندگي كنيم كه باورها و احساسات و تمايلاتي متفاوت از ما دارند. كوتاه سخن آنكه بزنگاههايي از اين دست، آزمونهاي ارزندهاي در اختيار ما ميگذارد كه خودمان را به محك تجربه بزنيم كه تا چه اندازه حاضريم ديدگاههاي مخالف حتي نزديكترين اطرافيان خودمان را گوش دهيم و به خودمان و آنها اجازه دهيم كه بدون ترس و واهمه (حتي از بلاك شدن) نظر خود را بيان كنند.