• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4579 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۶ بهمن

به ياد استاد هنرمند علي بياني

نماد تساهل در آموزش موسيقي

محمدرضا جلالي

يادگيري سازهاي ايراني به اقتضاي سختي و سردي ‌ساز در ابتدا با دشواري درمانده‌كننده‌اي همراه است. اين سختي و سردي مزيد بر آن سختي و سركشي ذاتي علم‌آموزي و هنرآموزي است كه عملا غير از مشتاقان و شيفتگان پرشور و پرانگيزه علم و هنر را در بافت ارتباطي خود نگاه نمي‌دارد. بسياري از خواستاران و خواهندگانِ فراگيري اين سازها به واسطه همين سختي يادگيري آغازين، از آموختن آنها باز مي‌مانند و از تداوم راه آموزشي كناره مي‌گيرند و در واقع كثيري از انگيزه‌مندان و علاقه‌مندان مستعد اين هنر به دليل ترك تحصيل‌هاي زودرس از بالفعل ساختن و شكوفا كردن پتانسيل هنري و موسيقيايي خود انصراف داده و براي هميشه آن استعداد را در خود مكتوم و نهان مي‌دارند.

در مواجهه با اين سختي ساختاري و ذاتي يا سردي طردكننده اوليه كه چون سد سكندري در آموزش و پيگيري آموزش علم و هنر و ساز نقش منفي ايفا مي‌كند و شور و شوق يادگيري در علاقه‌مندان را به خاموشي رهنمون مي‌سازد، دو راه قابل تصّور و تعديل‌كننده و تسهيل‌كننده بوده است:

يكم، آنكه قدما و استادان گذشته، دوره‌هاي آموزشي را به سه دوره آموزشي ساده و متوسط و عالي تقسيم مي‌كردند و كار كامل آموزشِ ساز را در اين سه دوره به انجام مي‌رسانيدند. در ابتدا كه كار و انجام انعطاف‌هاي حركتي و به كار انداختن فرآيندهاي شناختي در يادگيرنده براي يادگيري سازِ خشك و بي‌جواب و سردكننده، سخت و صعب و پرترس و پراضطراب بوده است و انگيزه زياد يادگيرنده خود، اضطراب مختل‌كننده رفتار توليد مي‌كرده است، به آموزش ساده مبادرت كرده و اسكلت و استخوان‌بندي گوشه‌هاي دستگاه‌ها را به شكلي كلي و بي‌پيرايه آموزش مي‌داده و از تدريس ظرايف خودداري مي‌ورزيده‌اند. اين سادگي آموزشي آن سختي ذاتي و اوليه را خنثي مي‌كرده است. در دوره متوسطه كه مختصري انعطاف‌هاي حركتي شكل گرفته بود و فرآيندهاي ذهني با رواني بيشتري به كار مي‌آمدند و تدريجا نيز نقش مختل‌كننده انگيزه بالا براي فراگيري بازداري مي‌شد و به اين دلايل انعطاف‌پذيري و تحمل آموزنده افزايش مي‌يافت و پشتكار بيشتري نشان مي‌داد، ميزاني از ظرايف و پيچيدگي‌هاي اقتضايي نوازندگي در نظر گرفته و وارد آموزش مي‌شد و اين هم به سبب تحملي بود كه پيدا آمده بود و هم خود موجب تحملي بيشتر مي‌شد. در واقع آن سختي‌هاي ساختاري و اين پيچيدگي‌هاي بيشتر با آن آمادگي‌هايي كه تدريجا فراهم آمده بود، جبران مي‌شد. سرانجام با افزوني بيشتر و بيشتر رواني‌هاي حركتي و شناختي و پيدايي سرعت عمل و قدرت عملِ افزون‌تر، در دوره آموزشي عالي تمام ريزه‌كاري‌هاي نوازندگي آموزش داده مي‌شد و يادگيرنده در اين دوره با ايمني و فراغتي كه از ترس و اضطراب بازدارنده يافته و تمهيدات عملي و ذهني بسياري كه دروني‌سازي كرده بود، به سهولت قادر مي‌شد ظرايف را فرا گيرد و اسير اضطراب مختل‌كننده رفتار نشود.

اين سبك مواجهه‌هاي موثري در مقابله با سختي ذاتي هنر آموزش علم و هنر و موسيقي و ساز بوده است و مطمئنا هميشه به كار مي‌آيد. اما در هر حال زمان‌بر است و نياز به پشتكار نستوهِ يادگيرنده داشته و دارد و از اين رو، چون بسياري از انگيزه‌مندان فراگيري‌هاي علمي و هنري موسيقايي اين ميزان بالاي از پشتكار را به رغم آن آسان‌سازي آموزشي نداشته‌اند، از طي طريق آموزشي باز مي‌خوانده‌اند. راه دوم كه آن زمان‌بري طولاني را نمي‌خواسته و لازمه‌اش ثبات قدم بالاي فراگيرنده نيز نبوده است، وجود تساهل و تحمل و انعطاف‌پذيري و حسن خلق در آموزش‌گر است كه نه تنها مغايرتي با راه اول نداشته، بلكه مكمل و تقويت‌كننده آن هم به حساب مي‌آيد، اين راه، سهل و ممتنع بوده است. سهل از آن رو كه وظيفه‌اي بيشتر و مضاعفي را بر آموزشگر تحميل و اضافه نمي‌كرده و تنها كار مضاعف تعليم‌گيرنده را تعديل و خنثي مي‌كرد و ممتنع از آن رو كه مع‌الاسف شمار چنين استادان آموزشگري در تعليم و تربيت ما به‌طور كلي و در آموزش موسيقي به‌طور اختصاصي، چندان زياد نبوده و آموزش موسيقي در گذشته ما از چنين استادان لين‌العريكه‌اي بهره‌مندي زيادي نداشته است.

به هر روي اگر آموزش‌دهنده حسن خلق و تسامح مي‌داشت و نسبت به يادگيرنده آسان‌گيري مشفقانه روا مي‌داشت، در حد وسيعي ترس و اضطراب آغازين كم مي‌شد و ضعف نفس ناشي از آنها تضعيف شده و آثار مختل‌كننده آنها در رفتار كنترل مي‌شد. استادِ خوش‌رو به روي گشاده همه اين باز دارنده‌ها را دفع مي‌كرد و به آموزش‌گيرنده فرصت تقويت اعتماد به نفس و احيا و بازيابي خود را مي‌داد. ايمني و عزت نفسي كه از اين طريق تدريجا به چنگ مي‌آمد، توان چالش قدرتمندتري را با كار سختِ علم و هنر آموزي و رام كردن ساز سخت و سرد را به يادگيرنده مي‌داد و او با تسلط رفتاري به دست آمده، با رواني بيشتري به ساز مضراب مي‌زد و با سهولت بهتري اقدام به پرده‌گيري مي‌كرد.

اگر استاد در آموزش موسيقي چنين شيوه و رفتاري اتخاد مي‌كرد، اولا كمتر علاقه‌مندي از درس‌گيري و تعقيب كار علمي و هنري باز مي‌ماند و عمري حسرت به دل نمي‌كرد؛ ثانيا همه استعداد‌هاي علمي و هنري و نه ميزان معدودي از آنها، روي به شكوفايي و فعليت‌يابي مي‌گذاشتند و از اين رهگذر گستره بسيار وسيع‌تري از دانش‌آموختگان و هنرآموختگان پديد مي‌آمدند و توسعه عمومي و اجتماعي را سبب مي‌شدند و جامعه علمي و هنري را پرورش مي‌دادند و ثالثا آن زمان‌بري طولاني و وقت‌گير را بار و سوار و تحميل بر هر يادگيرنده‌اي نمي‌ساخت و لازمه اختصاصي يادگيرندگان، داشتن ثبات قدم و تاب‌آوري نستوه كه از آن به قابليت و اهليت ياد مي‌كردند، نمي‌شد. مي‌دانيم جوامع توسعه‌يافته، استعداد اكثريت نزديك به تمام جامعه را آموزش داده و پرورش داده و مي‌دهند و بر آموزش‌هاي اختصاصي گروهي محدود به اسم نخبه متمركز نبوده و نشده‌اند.

آنچه از تاريخ تعليم و تربيت ايران، عموما و آنچه از تاريخ تعليم و تربيت موسيقي اختصاصا سراغ داريم، نه طريقه آسان‌گيري و نه استادان گشاده‌رو كه پر است از سخت‌گيري و تندخويي كه سختي و سردي ذاتي يادگيري ساز را دو يا صدچندان مي‌كرده و به اين شيوه به اصطلاح نااهلان و ناقابلان را از همان آغاز دفع و طرد مي‌كرده است. به خيال خود براي جستن قابليت و يافتن اهليت، آموزنده را به جور بي‌پايان استاد مبتلا مي‌ساخته‌اند. به فرض كه قابلان پرتحمل و تاب‌آوري در اين راه مي‌آمدند و پيشرفت نيز مي‌كردند اما اين پيشرفتگي، توان و هنر خود شاگرد بود و ربطي به توان و هنر استاد نداشت. به تعبير روشن‌تر، هنري نيست كه از انگيزه‌مند مستعد و سختكوش و پشتكارداري به جور و زحمت بسيار خود او عالمي و هنرمندي به شمار ‌آيد، هنر آن است كه همه علاقه‌مندان و انگيزه‌مندان حتي متوسطان را فرصت و فراغت يادگيري داد و در سطوح و وجوه متعددي، دانش‌آموخته و هنر آموخته و كارآموخته به بار آورد.

استاد علي بياني، هنر آموخته و دانش‌آموخته موسيقي ايراني بود. به همه آداب و سنن اين موسيقي واقف بود و باور داشت. از جمله آموزشگران شناخته موسيقي ايراني و ساز دوست‌داشتني سه‌تار بود. به دقت و دانش و حوصله بسيار در روش آموزشي‌اش، سه دوره آموزشي ساده و متوسط و عالي را اِعمال و پياده مي‌كرد و در آموزش پرسخاوت و بذلي كه داشت از آموختن هيچ نكته‌اي دريغ نمي‌كرد. اما هنر برتر و بزرگ‌تر بياني آن بود كه حسن خلق مثال‌زدني‌اش در مناسبات ميان فردي را كاملا در كار آموزشي‌اش برقرار كرده بود. به خوش‌خلقي و روي گشاده‌اي كه داشت هيچ طالب و دوستدار موسيقي و ساز ايراني را غربال و سرند نمي‌كرد و كنار نمي‌گذاشت. با تحمل و تساهلي كه بروز مي‌داد به همه آمدگان، فرصت فعليت‌بخشي و محقق‌سازي توان و استعدادهاي وجودي‌شان را كه به هر حال از توزيع نسبي برخوردار بود، مي‌داد. به انعطاف و اغماضي كه روا مي‌داشت، شوق همگان را در بخشي از وجوه پر پتانسيل موسيقي ايراني نگاه مي‌داشت و شوق همه را از اين سرچشمه بزرگ و گواراي هنر ايراني سيراب مي‌ساخت. به سعه صدري كه داشت با هر توانا و ناتواني در اين عرصه كه به شوق و شايد رويايي شيرين رو كرده و روي آورده بود، ديالوگ برقرار مي‌كرد و كس نمي‌ديد كه سوال و سخن و حتي مدعاي تازه آمده‌اي را به بي‌اعتنايي بي‌پاسخ گذارد. در ذوق هيچ متوسط‌انديشي نمي‌زد و با هيچ مدعي و مخالفي به تندي رفتار نمي‌كرد.

در نهايت هم، غربالگري را به واقعيت وامي‌نهاد و كناره‌گيري را به انتخاب و تصميم مخاطب آموزشي احاله مي‌كرد. استاد علي بياني، توانمندي‌هاي بسياري داشت كه بايد براي هر يك از آنها تحسين و تقدير شود. اما من در اين مقام و شايد هميشه، منش احترام‌برانگيز و بزرگوارانه او را به دوستان و شاگردان و علاقه‌مندان فراوانش يادآور مي‌شوم. منشي كه در تركيب با هنر بسيارش از او معلمي كم‌نظير رقم زده بود. موسيقي والا و متعالي ايراني، استادان و رديف‌دانان بزرگ و بسياري به خود ديده است، اما همچون استاد شفيق و بخشنده و نيكخواه و كريم و صبور و متحمل و چهره‌‌گشاده‌اي كه علي بياني بود، چندان و بسيار سراغ ندارم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون