كار سخت روسيه
حتي به نظر ميرسد يك نوع چراغ سبز از سمت امريكاييها نيز دريافت كرده است. همچنين اگر بخواهيم در خصوص از بين رفتن روند آستانه سخن بگوييم، تمامي روندها به منافع طرفين بستگي دارد. هنگامي كه منافع همه طرفها يكسان باشد، يك روند ميتواند موفق عمل كند، اما منافع يك طرف با مشكل مواجه شود، هر طرف به دنبال منافع خود ميگردد. بهطور مثال هيچگاه در روند آستانه بنا نبود كه تركيه نيروهاي نظامي خود را در شرق فرات مستقر كند و پيشروي داشته باشد. واقعيت آن است كه تركيه در بحران سوريه هم يك مساله محسوب ميشود و هم به نوعي يك راهحل است. تركيه به اين دليل تاثيرگذار است كه در آنجا ارتش اين كشور به شكل جدي حضور نظامي دارد، در صورتي كه روسيه در آنجا حضور نظامي زميني جدي ندارد و ايران نيز در فاصله بسيار زيادي از منطقه مورد مناقشه قرار دارد، بنابراين در شمال سوريه اصليترين نيروي زميني در اختيار تركيه است چرا كه ارتش سوريه نيز از شرايط مساعدي پس از سالها جنگ داخلي برخوردار نيست و اگر بخواهد نيروهاي خود را در شمال سوريه متمركز كنند هم هزينهبر و هم زمانبر خواهد بود. اكنون در شمال سوريه وقايعي در حال رخ دادن است كه به راحتي نميتوان در خصوص آينده آن سخن گفت. روسيه نيز نشان داده سمت ارتش سوريه قرار دارد و منافع آن با تركيه در شرايط كنوني همخواني ندارد. از طرفي ديگر نبايد فراموش كرد كه روابط تركيه با روسيه به شكل متقابل است. تركيه واردكننده ميزان زيادي گاز از روسيه است و نياز جدي به آن گاز دارد و آن را مصرف ميكند و بخشي از آن را نيز به فروش ميرساند. اگر اين ارتباط قطع شود بيش از روسيه، تركيه از آن متضرر خواهد شد. موضوع ديگر بحث سپر دفاعي S-400 مطرح است كه تركيه آن را از روسيه خريداري كرده است. اين نوع موضوعات تبديل به يك نوع بالانسر براي تركيه در روابط با ناتو و روسيه است. هرگاه كه از سمت ناتو به تركيه فشار وارد شد به سمت روسيه گرايش پيدا ميكند و هرگاه با روسيه دچار اختلاف شود به سمت ناتو و امريكا گرايش پيدا ميكند. تركيه همواره يك بازيگر چندوجهي در عرصه بينالملل بوده است. اين توانايي را دارد كه سناريوهاي مختلف را در نظر بگيرد و با سياستبازيهاي آقاي اردوغان صحنه معادلات منطقهاي را نيز تغيير دهد.
در حال حاضر پيوندها در روابط ميان تركيه و روسيه دگرگون شده است. خط لوله گاز جديد تركيه ميتواند براي موازنه مورد استفاده قرار گيرد. اقتصاد ميان تركيه و روسيه به نسبت گذشته به يكديگر وابستهتر شده است چرا كه روسيه تحت تحريم غرب قرار دارد و ناگزير است كه با تركيه مماشات كند. از همين رو به نظر نميرسد كه روسيه بخواهد بر سر مساله ادلب روابط با تركيه را خدشهدار و به كلي آن را قطع كند. از سويي ديگر روسيه با سوريه نيز مشغول همكاري است و نميخواهد منافع نظامي و امنيتي خود در اين منطقه را از دست بدهد و اين موضوع كار روسيه را سخت كرده است و آقاي پوتين بايد تصميم بگيرد كه چگونه ميخواهد يك توازن بين رابطه همزمان با تركيه و سوريه ايجاد كند.