تئاتر مستند، وجدان و جامعه
محمد منعم
براي تبيين اينكه تئاتر مستند در هر جامعهاي براساس چه ضرورتهايي شكل ميگيرد بايد به اين نكته دقت داشت كه تئاتر مستند عميقا با تاريخ گره خورده است. هر جا تاريخ در بيان حقايق درميماند يا چنان فاجعهبار است كه هضم آن براي تجربهكنندگانش دشوار باشد، آيندگان با برساختن تئاتر مستند يا آن حقايق را بيان ميكنند يا از تاثيرات فاجعهبار آن در ذهن و روان خود و كساني كه بعد از خود ميآيند ميكاهند. در واقع براي فهم اين موضوع ميتوان به كاركردهاي تئاتر مستند توجه داشت. تئاترهاي مستندي كه در سراسر جهان توليد ميشوند همواره حداقل يكي از اين كاركردها را دارند:
يك؛ تئاترهاي مستند با بازخواني مجدد پرونده محاكمههاي انجامشده كه ديگر بخشي از تاريخ محسوب ميشوند عدالت را به نقد ميكشند. محاكمههاي يكسويهنگر، قضاوتهايي كه با سوءنيت همراه بودهاند يا دادگاههايي كه به هر دليل ديگري از نظر پديدآورنده تئاتر مستند در آنها جاي شك و شبهه است پروندههايي بالقوه براي ساختن يك تئاتر مستند محسوب ميشوند. مثلا دادگاههاي غلامحسين كرباسچي، عبدالله نوري، خسرو گلسرخي يا ... ميتوانند سوژههايي مناسب براي چنين كاركردي در تئاتر مستند ايراني باشند. نمونه اجراشدهاي از اين كاركرد تئاتر مستند در ايران نديدهام.
دو/ ممكن است تئاترهاي مستند به خلق مازادي تاريخي بر شرح رويدادهاي گذشته بپردازند؛ به بيان ديگر تاريخهاي ملي/محلي/بينالمللي را مورد واكاوي مجدد قرار دهند و با تاباندن نور بر زواياي تاريك و پنهان حوادث يا موضوعات مناقشهبرانگيز ملي/ محلي/ بينالمللي مازادي تاريخي بر آنها ميافزايند. مثلا مساله كشتي سانچي و اتفاقاتي از اين دست در سطح ملي، مساله ريزگردهاي خوزستان، مشكلات مردم خرمشهر پس از جنگ تحميلي، مشكلات كولبرها در استانهاي مرزي غربي و هزاران مساله مشابه در سطح محلي ميتوانند سوژههايي مناسب براي تامين اين كاركرد باشند. تئاتر «ساختگي» نوشته همايون حجازي و كارگرداني امير اخوين در تالار كوچك مولوي نمونهاي از اين كاركرد تئاتر مستند بود.
سه؛ به بازسازي يك رويداد ميپردازند. اين كاركرد تئاترهاي مستند گرچه شايد شبيه كاركرد قبلي به نظر برسد اما تفاوت ظريفي كه در آن وجود دارد اين است كه تئاترهاي مستندي كه اين كاركرد را مدنظر دارند لزوما به دنبال خلق مازادي بر تاريخِ شرح دادهشده نيستند. بلكه صرفا به بازسازي رويدادي ميپردازند كه گرچه بخشي از تاريخ است اما عموم به آن توجهي ندارند. آنها تاريخِ شرح داده نشده در كتابهاي تاريخ را شرح ميدهند يا به عبارت ديگر اتفاقات ناديده گرفته شده در طول تاريخ را زير ذرهبين ميگذارند و سعي در بيان حقايق ناگفته تاريخ دارند. شايد بيان مثال براي چنين كاركردي از تئاتر مستند ناممكن باشد چرا كه اگر از آن تاريخ شرح داده نشده آگاه باشم پس احتمالا شرح داده شده است.