تئاتر مستند، وجدان و جامعه
اما اجراي «راديو سيتي» نوشته مهام ميقاني و كارگرداني احسان شايانفرد نمونهاي از اين كاركرد تئاتر مستند در ايران است.
چهار؛ برخي تئاترهاي مستند با درآميختن خودزندگينامهها (اتوبيوگرافيها) با تاريخ در عين حال كه تاثير تاريخ را بر زندگي شخصي پديدآورنده (يا صاحب اتوبيوگرافي) بررسي ميكنند، از امر شخصي فراتر رفته و آن را انضمامي ميكنند و با امر اجتماعي و تاريخي پيوند ميزنند. بررسي هر اتوبيوگرافي ميتواند اين كاركرد تئاتر مستند را برآورده سازد. تئاترهاي «ويران» به كارگرداني يوسف باپيري، «مستند» به كارگرداني محمود حسيني، «ميمون» به كارگرداني وحيد رهجو و حسين ملكي توجه ويژهاي به اين كاركرد تئاتر مستند داشتهاند.
پنج؛ برخي تئاترهاي مستند، جوامع و گروههاي واپسمانده و به حاشيه رانده شده را مورد توجه قرار ميدهند و سعي ميكنند در تاريخچه و اميال اين گروههايي دقيق شوند كه معمولا جريان رايج گرچه شايد به بايكوت آنها نپردازد اما در عين حال تمايلي به ديدن آنها يا اينكه تريبوني براي رسا كردن صدايشان در اختيارشان قرار دهد، ندارد. اين تئاترها سعي ميكنند تريبوني براي آنها باشند؛ صدايي براي بيصدايان. معتادان، كارتنخوابها، بيماران خاص، جانبازان فراموششده جنگ تحميلي و... سوژههايي براي اين كاركرد تئاتر مستند ميتوانند باشند. شايد بتوان تئاتر «اختلال» كاري از محمد نژاد و «شلتر» كار امين ميري را با اغماض در مورد سانتيمانتاليسم آن اجراها نمونهاي در اين زمينه دانست، چرا كه اين سانتيمانتاليسم شايد از قضا عليه يكي از اهداف تئاتر مستند (ارائه ديدگاهي منطقي به مسائل) به كار برده شود.
شش؛ برخي تئاترهاي مستند با به كار گرفتن مفهوم «آموزش لذتبخش» به انتشار اطلاعات مفيد ميپردازند. اين كاركرد شايد بيش از بقيه كاركردها تحتتاثير نمايشنامههاي آموزشي برشت باشند. شايد اين نوع از تئاتر مستند كمتر جنبه زيباشناسانه داشته باشد و صرفا در جهت آموزش و ارائه اطلاعات به كار گرفته شود. آموزش براي مقابله با ويروس كرونا، زلزله، سيل و ... ميتواند چنين كاركردي داشته باشد. آيا آموزش مهماندارهاي هواپيما براي استفاده از ماسك و رويارويي با شرايط اضطراري در هواپيماها خود نمونهاي از اجرايي مستند با اين كاركرد نيست؟
هفت؛ برخي تئاترهاي مستند به شرح جزييات فرهنگ شفاهي عموم يا تئاتري بودنِ زندگي روزمره ميپردازند. اين نوع از تئاترها اگر بخواهند بر زبان شفاهي تاكيد كنند عموما تئاترهايي ورباتيم خواهند بود كه گفتوگوهاي آن نعل به نعل طبق آنچه گوينده بيان كرده نقل ميشوند مثل تجربهاي كه نمايش «ويران» به كارگرداني يوسف باپيري بر آن تاكيد داشت يا بر تئاتري بودنِ زندگي روزمره ميپردازند كه بيش از آنكه بر متن متكي باشند بر تحقيق و پژوهشي عميق در زندگي روزمره ميپردازند و در نهايت بيشتر به اجرا (پرفورمنس) نزديك ميشوند تا تئاتر. نمونه اجرا شده از اين نوع تئاتر در ايران را گروه ريمينيپروتكل با اجراي «ريموت تهران» در جشنواره فجر 1396 انجام دادند.
هشت/ برخي تئاترهاي مستند به نقد عملكردهاي تئاتر داستانگو و مستند ميپردازند يا به بيان ديگر خودي مفهوم مستند بودن را بررسي ميكنند. اين كاركرد معمولا وقتي انجام ميشود كه نمونههاي فراواني از تئاتر مستند توليد شده باشد تا پديدآورنده اين نوع از تئاتر بخواهد در فرم، ساختار و مكانيزم شكلگيري تئاترهاي متعدد پيش از خود شك كند و آنها را به چالش بكشد. تئاتر مستند در ايران هنوز آنقدر رايج نشده تا تئاترهايي مستند با داشتن چنين كاركردي ظهور كنند اما اين را كه چرا مستند به ضرورتي در تئاتر تبديل ميشود، ميتوان با نگاه به همين كاركردها توضيح داد. هر گاه و هر جا كه نهادها و سازمانهايي كه وظيفهشان برآورده كردن يكي از اين كاركردها است در انجام وظايفش كوتاهي كند تا جايي كه كمبود اين كاركرد حس شود، آنگاه است كه ضرورت پديدآمدن چنين تئاتري هم بالطبع حس ميشود. اگر دادگاهها در اجراي عدالت موفق عمل نكنند، رسانهها در بيان حقايق كوتاهي كنند يا با سانسور مواجه باشند، وقايع و رويدادهايي خاص از كتب تاريخ با قصد و نيتهايي خاص حذف شوند يا رويدادها و آدمهايي توسط رسانههاي كلان ناديده گرفته شوند و به حاشيه رانده شوند، ضرورت ايجاب ميكند تئاتر مستند شكل بگيرد تا علاوه بر جبران اين نقصانها، به اين نهادها و سازمانها يادآوري كند كه در انجام وظايفشان كوتاهي كردهاند. چنين است كه تئاتر مستند ميتواند اگر از قيد و بند سانسور نجات يابد و نيز اگر بتواند اسير چنگال سرمايهداري كه هدفش صرفا درآمد است نشود، به وجدان بيدارِ جامعه تبديل شود.