مرگ سفير سابق انگليس در ايران
محمود فاضلي
سر جان گراهام (Sir John Graham) آخرين سفير انگليس در ايران در 93 سالگي درگذشت. وي در 24 سالگي به سرويس خارجي و بعدها به سرويس ديپلماتيك انگليس پيوست و در بحرين، كويت، عمان، ليبي، عراق و ايران ماموريت داشت. او در وزارت خارجه دستيار خصوصي، كنسول، قائممقام وزير، سفير در ايران، نماينده انگليس در ناتو و مدير بنياد Ditchley را برعهده داشت و در 1992 بازنشسته شد. همزمان با فرار شاه ايران، او جايگزين آنتوني پارسونز سفير انگليس در تهران (1974 تا 1979) شده بود.
در نوامبر 1978 براي دولت انگليس آشكار بود كه شاه بايد ايران را ترك كند. زماني كه گراهام در 31 ژانويه 1979 وارد ايران شد، شاه كشور را ترك كرده بود. او ادعا ميكند ماموريتش فقط در اين خلاصه شده بود كه با هر دولتي كه در تهران روي كار بيايد روابط عادي يا حسنه برقرار كند. يكي از اولويتهاي او در سال 1979 فسخ چندين قرارداد دفاعي شامل تامين انواع سلاح و تجهيزات نظامي بود. در ششم فوريه از سوي دولت بختيار مطلع شد كه آنها ميخواهند قراردادهاي دفاعي فسخ شود.
يكي از اولويتهاي او اين بود كه تا حد ممكن هزار انگليسي كه هنوز در ايران باقي مانده بودند را از كشور خارج كند. در يك روز 208 نفر با هواپيما خارج شدند. لندن به گراهام دستور داده بود تا به بازرگان نخستوزير ايران بگويد كه انگليس مشتاقانه منتظر روابط خوب بر اساس «دوستي و احترام متقابل» است. گراهام ميگويد چندي بعد 1500 تظاهركننده، نسبت به «آزار و اذيت» دانشجويان ايراني در انگليس اعتراض كردند. پليس حدود هشتاد نفر را دستگير كرد. اين خطر وجود داشت كه يكي از دانشجويان ايران كه در اعتصاب غذا بود جان خود را از دست بدهد كه قطعا باعث اعمال خشونت عليه كارمندان سفارت ما در تهران ميشد كه من به كابينه بريتانيا پيشنهاد دادم بايد دانشجويان ايراني را آزاد كنيم و حفاظت از منافعمان را به سفارت سوئد بسپاريم. پس از آزادي دانشجويان، تمام قصد ما بازگرداندن وضعيت به حالت عادي بود. دولت ايران نه تنها شخصي را كه من به عنوان جايگزين خود معرفي كرده بودم نپذيرفت، بلكه به كارمندان سفارت ما هم امكان بازگشت نداد.
وي روي كار آمدن دولت موقت را چنين به ياد ميآورد: «بلافاصله پس از پيروزي انقلاب و روي كار آمدن دولت بازرگان در يازدهم فوريه، ما لازم ديديم تا روند امور را به دقت زير نظر بگيريم. من به عنوان يك اقدام پيشگيرانه و به منظور تشويق اتباع انگليسي به ترك ايران دستور دادم تا تعداد كاركنان سفارت كاهش يابد. اين يك اقدام پيشگيرانه در برابر احتمال تقابل ايرانيها با اتباع خارجي بود. چندين تاجر انگليسي توسط كميتههاي مختلف دستگير شدند كه با كمك دفتر بازرگان همگي بدون هيچ آسيبي آزاد شدند.»
وي حمله گروهي از انقلابيون ايراني به سفارت انگليس در تهران را چنين روايت كرده است: «حمله به سفارت بريتانيا در ساعت شش بعدازظهر روز پنجم نوامبر 1979 به وقوع پيوست. روز بعد از حمله به سفارت امريكا. من تصادفا براي انجام ماموريتي در لندن بودم. مهاجمان با بالا رفتن از ديوارهاي محوطه سفارت وارد شدند و تمامي خانوادهها را در يك خانه در محوطه سفارت جمع كردند. آنها خانهها و دفاتر كاري را جستوجو كرده و مدعي بودند كه به دنبال يافتن سلاح هستند، چيزي كه اصلا در آنجا وجود نداشت. آنها هيچ خسارتي به مجموعه وارد نكردند و حدود ساعت يازده شب از طريق در اصلي سفارت را ترك كردند. گمان من اين است كه آنها در جستوجوي تعدادي از كاركنان سفارت امريكا بودند كه به هنگام اشغال آن خارج از سفارت حضور داشتند. من پيش از آن از تعداد كاركنان سفارت كاسته و آن را به حداقل رسانده بودم. گمان نميكردم كه پس از خروج مهاجمان ما در معرض خطر اشغال سفارت باشيم.»
وي در سال 2012 يكي از منتقدان فيلم «آرگو» برنده اسكار بود. اين فيلم پشت پرده نجات شش ديپلمات امريكايي را كه پس از تسخير سفارت امريكا در خانه سفير كانادا پنهان شده بودند، تصوير ميكند. وقتي فيلم اكران شد گراهام گفته بود: «اين فيلم داراي اشتباههاي تاريخي بزرگي است، از جمله اينكه انگليس و نيوزيلند را نسبت به اين مساله بيتفاوت نشان داده است. ما هر كمكي كه ميتوانستيم به اين ديپلماتها بكنيم، انجام داديم. از اشتباههاي تاريخي اين فيلم خيلي عصباني شدم.»