• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4591 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱ اسفند

چگونه مي‌توان از دست طرف راحت شد!

فريدون مجلسي

چند روز پيش پيامي در شبكه‌هاي اجتماعي دريافت كردم درباره نويسنده‌اي كه كتابي چاپ كرده و به ناشر سپرده بود. ناشر يك ماه بعد به ديدار نويسنده مي‌رود و چند جلد كتاب سهم نويسنده را به او مي‌دهد و با خوشحالي به او اطلاع مي‌دهد كه كتابش در همان ماه اول پنج‌بار تجديد چاپ شده و 100 هزار نسخه به فروش رفته است! وقتي چشم نويسنده به كتاب مي‌افتد متوجه مي‌شود كه در عنوان چاپي كتاب اشتباهي تايپي رخ داده است. اگر خوشحالي فروش بالاي كتاب نبود لابد عصباني مي‌شد، اما با مهرباني به ناشر مي‌گويد، دوست عزيز عنوان كتاب بود: «چگونه خود را از شر دردسرهاي زندگي‌تان راحت كنيد» در حالي كه در عنوان چاپ شده به جاي «لايف=LIFE» به معني «زندگي» چاپ شده بود «وايف=WIFE‌» به معني «همسر» و به اين ترتيب عنوان كتاب شده بود «چگونه خود را از شر دردسرهاي همسرتان راحت كند.» ناشر كه درصدد انتشار چاپ چهارم بود پوزش خواست و گفت كه در چاپ بعدي عنوان كتاب را اصلاح مي‌كند. از 100 هزار نسخه چاپ بعدي پس از
2 ماه فقط 3 نسخه به فروش رسيد! از اين اشتباه در عنوان به ياد 2 داستان جنايي تاريخي شوهركشي و عروس‌كشي در ايران و روم باستان افتادم كه در ترجمه ادبيات تاريخي به آن برخورده‌ام.داستان نخست مربوط به ملكه پريسا، همسر داريوش دوم هخامنشي است. پس از مرگ داريوش دوم 2 پسر پريسا، اردشير دوم و كورش سوم اعلام پادشاهي كردند. پريسا، كورش را كه كوچك‌تر بود بيشتر دوست داشت، اما پس از كشته شدن كوروش به دربار اردشير دوم منتقل شد و با نيرنگ همه عناصري را كه به نوعي در شكست و مرگ كورش كوچك دست داشتند مسموم كرد و به قتل رساند. كتزياس در پرسيكا كه حدود 2 هزار و 500 سال پيش نوشته شده است از رقابت و ستيز ميان پريسا و عروسش ملكه پروشات سخن مي‌گويد. دشمني در حدي بود كه ملكه پروشات از جان خود بيمناك بود و چون تخصص ملكه پريسا قتل رقبا از طريق خوراندن انواع زهر بود پروشات از او دوري مي‌جست و هرگز به ميهماني او نمي‌رفت. پلوتارك هم در اين باره مي‌گويد: «پريسا از همان آغاز نسبت به پروشات احساس بيزاري و حسادت مي‌كرد، وقتي ديد نفوذ خودش بر شاه از احترام و اعتباري ريشه مي‌گرفت كه شاه برايش قائل بود، اما نفوذ پروشات كه بر پايه عشق و اعتماد قرار داشت استوار و ايمن بود، عليه او توطئه كرد و دست به قماري بزرگ زد...

كتزياس نيز در مقام شاهد واقعه مي‌گويد: «ايراني‌ها پرنده كوچكي دارند به نام رينتاكه يا رينداكه [احتمالا بلدرچين] كه هم آن را مي‌توان خورد، زيرا داخل آن پر از چربي است و به همين دليل فكر مي‌كنند كه آن پرنده فقط از هوا و شبنم تغذيه مي‌كند.» كتزياس مي‌گويد كه چگونه ملكه پريسا براي فريب پروشات او را به خوردن رينتاكه‌اي دعوت مي‌كند و پروشات مايل به خوردن نيست، اما وقتي مي‌بيند كه ملكه پريسا آن را با كارد از وسط نصف مي‌كند و نيمي از آن را مي‌خورد، پروشات نيز اطمينان مي‌يابد و نيمه ديگر را مي‌خورد. پروشات دچار تهوع و درد و رنج بسيار مي‌شود و پيش از مرگ بدگماني خود را نسبت به پريسا به شاه مي‌گويد. ماجرا به بازجويي‌هاي «فني» از خادمان و نديمان پريسا مي‌كشد. معلوم مي‌شود ملكه پريسا، پرنده را با چاقويي به 2 نيمه بريده بود كه يك سوي تيغه آن زهرآلود بوده و به اين ترتيب زهر را فقط به يك بخش آن ماليده و بخش نيالوده و پاك را به دهان گذاشته و خورده بود و بخش زهرآلوده را به پروشات داده بود. تحقيقات فني منجر به دستگيري گيگس خادم مي‌شود كه به مجازات زهر دادن سرش را به سنگ مي‌كوبند. «ملكه مادر نيز به شهر خودش بابِل تبعيد مي‌شود و تا وقتي كه زنده بود شاه به بابِل نرفت.»

ملكه نامدار يا بدنام ديگر لي‌ويا نخستين امپراتوري روم، همسر سزار اكتاويوس اوگوستوس، ناپسري ديكتاتور يوليوس سزار و بنيانگذار امپراتوري روم بود. لي‌ويا نيز در هنر درباري زهرشناسي تخصص داشت. او كه در آغاز قرن يكم ميلادي، دشمنان خود را با توطئه و خوراندن زهر به قتل مي‌رساند، اقتدارش از امپراتور نيز پيشي مي‌گيرد. فهرست قربانيان لي‌ويا كه شامل فرزند، نوه‌ها و خويشاوندان ديگرش هم مي‌شد بلند است، اما بخش جالب آن را به نقل از رابرت گريوز در كتاب منم كلوديوس از زبان سزار كلوديوس فرزند الكن و لنگ لي‌ويا كه بعدها امپراتور مي‌شود به روايت رابرت گريوز مي‌آورم. كلوديوس از صحنه‌اي مي‌گويد كه سرانجام لي‌وياي سالمند كه تحمل از دست دادن اقتدار و بي‌حرمتي از سوي فرزندش امپراتور تيبريوس را ندارد، روزي براي كلوديوس از زهر دادن‌ها و قتل‌هاي خانوادگي سخن مي‌گويد. كلوديوس مي‌گويد از او پرسيدم: «آيا به زهرهايي كه به كندي اثر مي‌كنند علاقه دارد يا به زهرهايي كه اثر سريع دارد و او بدون كوچك‌ترين آشفتگي پاسخ مي‌دهد كه جيره‌هاي مكرر زهرهاي كندِ بدون مزه را كه اثري چون بيماري سل برجاي مي‌گذارند ترجيح مي‌دهد...» و وقتي كلوديوس درباره قتل شوهرش امپراتور اگوستوس مي‌پرسد، لي‌ويا مي‌گويد كه چگونه امپراتور به او مشكوك شده بود و دُم به تله نمي‌داد. امپراتور انجير بسيار دوست داشت و زماني كه انجيرها در باغچه باغ رسيده بودند لي‌ويا آنها را زهرآلود مي‌كند و با اگوستوس به گردش زير درخت انجير مي‌رود. اگوستوس با اطمينان به دست خود انجيرهايي را مي‌كند و مي‌خورد. لي‌ويا مي‌گويد: «بلي، اگوستوس را با زهرآلود كردن انجيرهايي كه هنوز بر درخت بودند مسموم كرده... و بلي آگريپا، لوسيوس، مارسلوس و گايوس را هم او زهر داده بود....»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون