• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4593 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۴ اسفند

نگاهي به فيلم «خنده در تاريكي»

اصفهان تئاتر ندارد

احسان زيورعالم

 

 

همواره در ميان بزرگان تئاتر حرف از يك گذشته طلايي در تئاتر اصفهان زده مي‌شود؛ گذشته‌اي كه در آن بازيگران نمايش‌هاي شهر اصفهان بدل به ستاره‌هاي ملي مي‌شوند و براي ديدن‌شان افراد سر و دست مي‌شكنند. پاي بازيگراني چون ارحام صدر يا سرور رجايي به فيلم‌هاي سينمايي
باز مي‌شود و شهر اصفهان به يكي از لوكيشن‌هاي فيلم‌هاي پيش از انقلاب بدل مي‌شود، اما اصفهان ناگهان از صفحه تئاتر ايران محو مي‌شود. در سال‌هاي اخير نام و عنوان هنرمند تئاتري شاخصي از اصفهان مطرح نشده است و اصفهان در فضاي جشنواره‌ها و رويدادها، با وجود آن سابقه شرايط نامساعدي را دنبال مي‌كند. شهر فاقد سالن‌هاي مناسب اجراي تئاتر است و به نظر مي‌رسد جُنگ‌هاي نمايشي جايگزين نمايش‌هايي شده است كه روزگاري از آنها با نام «كمدي انتقادي» ياد مي‌كردند.

مژگان خالقي هر چند اين سال‌ها به عنوان هنرمند ساكن تهران شناخته مي‌شود، اما سابقه اين هنرمند جوان ريشه در زادگاهش اصفهان دارد. «خنده در تاريكي» كه به نحوي يادآور رمان مشهور قاسم هاشمي‌نژاد است، روايتي تلخ از سير تاريخي تئاتر در شهر اصفهان است. خالقي با داشتن آرشيو جذابي از گذشته تئاتر اصفهان و آگاهي از وضعيت جغرافيايي تئاتر در اين شهر سراغ بازماندگان آن عصر طلايي مي‌رود. استفاده از فيلم‌‌تئاترهاي به‌جا مانده و به تصوير كشيدن تصاوير درگذشتگان شهير تئاتر اصفهان، «خنده در تاريكي» را جذاب مي‌كند؛ در حالي كه مي‌توانست موضوع آن عامل بازدارنده‌اي براي مخاطب باشد. تئاتر اصفهان علي‌الظاهر براي قشري مي‌تواند جذاب باشد كه يا به گذشته اصفهان علاقه‌مند باشد يا تاريخ اصفهان؛ اما آنچه «خنده در تاريكي» را از نمونه‌هاي ساده و تلويزيوني‌اش مجزا مي‌كند نگاه جامعه‌شناسانه به مقوله تئاتر است. خالقي نشان مي‌دهد چگونه با صنعتي شدن شهر اصفهان و كوچ كارگري براي حضور در كارخانه‌هاي نساجي و ذوب‌آهن، تئاتر بدل به بستر تفريحي عموم مردم مي‌شود و با وجود شكاف طبقاتي، جنسي از كمدي در شهر رواج پيدا مي‌كند كه مستقيما اشاره به مشكلات صنعتي شدن يك شهر سنتي دارد. فيلم حتي پا را فراتر مي‌گذارد و نشان مي‌دهد چگونه همين تئاتر عاملي بر شكاف طبقاتي مي‌شود. سالن‌ها به سبب صورت‌بندي قيمت‌ها، بدل به تفكيك طبقاتي مي‌شوند و از قضا همين رويه اجتماعي به فروپاشي پس از انقلاب آن نيز كمك مي‌كند. خالقي حتي نشان مي‌دهد چگونه با مهم شدن نمايش، پاي كارگرها به تئاتر باز مي‌شود تا به‌صورت آماتوري، اسباب فرح يكديگر را فراهم كنند.

اما آنچه به فيلم آسيب مي‌زند تمركز مستمر بر گفت‌وگوهاست. بخش مهمي از فيلم به گفت‌وگو به شاهدان آن عصر طلايي سپري مي‌شود. هر چند كنار هم نهادن آن‌ هم چهره در يك قاب جذابيت خاصي دارد؛ اما اين مساله از انسجام فيلم مي‌كاهد و هر از گاهي به تكرار گرايش پيدا مي‌كند. حتي موضوع پاكسازي در ابتداي انقلاب و حضور شخصيت اصلي اين ماجرا به واسطه پاره‌پاره شدن روايت‌ها از دست مي‌رود؛ در حالي كه اين موضوع خود به تنهايي مي‌توانست موضوع يك مستند مجزا شود. «خنده در تاريكي» يك تلاش است براي نشان دادن يك زوال، زوالي كه هم ريشه اجتماعي دارد و هم سياسي و شايد همين ريشه‌ها به آن آسيب مي‌زند، هراس از زوال مستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون