درباره تئاتر انضمامي، بيماري و زندگي روزمره
يك وضعيت استثنايي در صحنه ويروسي شكل گرفته
سيدحسين رسولي
اين روزها به خاطر ويروس كرونا تمام تماشاخانههاي تئاتر تعطيل شدهاند و مديرانشان هم در حال بررسي ميزان خسارتهاي پيش آمده هستند. جالب است كه بيشترين ضرر متوجه سالنداران، توليدكنندگان تئاتر و كافهداران شده است و قطعا تماشاگران دچار نقصان نخواهند شد چون تئاتر ما به شدت از مردم دور افتاده است و هيچ كاري به زندگي روزمره ندارد. اين روزها من و خانواده فضا را شبيه به فيلمهاي ژانر آخرالزماني ميبينيم چون انگار همه جا راديواكتيوي شده است و دست به هيچ چيزي نميزنيم. دغدغه ما اكنون حفظ سلامت رواني و جسمي و جان خانواده است با اينكه يكسري وسايل اوليه بهداشتي پيدا نميشود و قيمت سير و ليموترش به كيلويي ۴۵ هزار تومان رسيده و دست ما هم از آنها كوتاه است. اين تعطيلي باعث شد تا هر شب به جاي ديدن تئاتر بيشتر به تماشاي فيلم بنشينيم و كتاب بخوانيم. دوباره داستانهاي هركول پوآرو و سريالهاي اين كارآگاه باهوش با بازي «ديويد سوشه» را مرور كردم و متوجه شدم كه اغلب نمايشنامههاي ايراني خالي از پيرنگ و ساختمان روايي هوشمندانه هستند. يعني اينكه اصول اوليه قصهگويي در آنها كمرنگ است. آگاتا كريستي در رمانهاي جنايي و معمايي خود چون «مرگ روي رودخانه نيل» (۱۹۳۷)، «قتل راجر آكرويد» (۱۹۲۶) و «ورقهاي روي ميز» چنان با ذهن و روان من بازي كرد كه ميخكوب شدم. او به خوبي ذهن مخاطب را ميشناسد و از تكنيكهايي بديع و خلاقانه بهره ميگيرد تا قصه را تا آخر دنبال كنيد. اين نكته را نوشتم تا تاكيد كنم بيشتر نمايشنامههاي ايراني از پيچيدگي، تنيدگي و هوشمندي خالي هستند. جورجو آگامبن، فيلسوف ايتاليايي نيز يادداشتي با عنوان «وضعيت استثنايي برآمده از اضطراري برانگيخته نشده» را منتشر كرده است. او با توجه به اقدامهاي دولت ايتاليا در خصوص كرونا مينويسد: «ميتوانيم بگوييم به محض آنكه تروريسم در مقام توجيهي براي اعمال اقدامات استثنايي به ته رسيد، ابداع و اختراع يك اپيدمي ميتوانست بهانهاي آرماني براي گسترش چنين اقداماتي [كنترلكننده] وراي هر حد و حدودي باشد. عامل دوم كه به همان اندازه نگرانكننده است، وضعيت ترس است، وضعيتي كه در سالهاي اخير در آگاهي افراد منتشر و تكثير شده است و به سادگي ميتواند به نيازي واقعي براي وضعيتهاي دهشت جمعي بدل شود. در اين مورد نيز اپيدمي بهانهاي آرماني [براي حكومت ايتاليا] فراهم كرده است.» به متن آگامبن اشاره كردم تا بگويم تئاتر و روشنفكران ما به زندگي روزمره كاري ندارند و اگر بخواهند كاري هم داشته باشند با سانسور مواجه ميشوند. فيلسوفان و نويسندگان غربي به خوبي به زندگي روزمره و مسائل انضمامي ميپردازند ولي در ايران تنها سياستمداران و سلبريتيها در اين زمينه نظر ميدهند كه وضعيت ما را استثناييتر ميكند. اسلاوي ژيژك، فيلسوف اسلوونيايي نيز در مقاله «به صحراي ويروسي خوش آمديد» به ويروس كرونا واكنش نشان داد و نوشت: «همهگير شدن جهاني روزافزون ويروس كرونا ماشه اپيدمي گسترده ويروسهاي ايدئولوژيكي را كشيده است كه در زير پوست جوامعمان كمين كرده بود: اخبار جعلي، نظريههاي توطئه پارانويايي، انفجار نژادپرستي و... ضرورت پزشكي براي قرنطينه، ريشه در فشار ايدئولوژيك براي ايجاد مرزهاي مشخص و قرنطينه كردن دشمنانمان كه خطري براي هويتمان هستند، دارد». اين قرنطينهسازي از نظر سياسي مهم است، زيرا نظريههاي دونالد ترامپ را اثبات ميكند كه تلاش دارد ديواري در برابر مردم مكزيك بكشد و قوانين مهاجرتي سختي را براي ملتهايي چون ايران وضع كرده كه باعث آزار جدي ايرانيان شده است و اين موضوع هم در عرصه هنر ايران چون ادبيات، تئاتر و سينما غايب است. ژيژك در ادامه يادداشت خود تاكيد ميكند: «نكته اين است كه بايد به اين واقعيت غمانگيز فكر كنيم كه ما به يك فاجعه نياز داريم تا مجبورمان كند درباره ويژگيهاي اساسي جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم، بينديشيم.» تعطيلي تئاترها در اسفند ۱۳۹۸ به ما وقت داد تا بيشتر درباره آن بينديشيم. يك پرسش اين است كه رابطه تئاترهاي ايراني با مردم چيست؟ آيا تئاترها با مسائل جامعه ارتباط دارند؟ آيا نويسندگان ما دست به هستيشناسي اكنون ميزنند؟ آيا آنان دغدغههاي روزمره و جاري مردم را به تصوير ميكشند؟ بايد فكر كنيم چرا نمايشنامهها و اجراهاي ايراني تا اين حد انتزاعي شدهاند. شايد هنرمندان تئاتر بايد دردهاي جهان اكنون را چون اسلاوي ژيژك و جورجو آگامبن ثبت كرده و روي اين مسائل انديشه كنند.