ميان ما و آنچه روي ميدهد، يك واسطه وجود دارد؛ ذهن ما. ما بيش از آنكه با خودِ رويداد رويارو باشيم با تفسيري كه از آن ارايه ميدهيم مواجهيم. بهتر بگويم: آنچه رخ ميدهد يك چيز است و تصويري كه ما از آن به خود و به ديگران نشان ميدهيم، چيزي ديگر. انديشه و احساسي كه هر يك از ما درباره يك موضوع مشخص داريم، ممكن است با واقعيتِ آن موضوع متفاوت باشد.
خروجي عملي ذهن- چه براي آن ماهيتي غيرجسماني قائل باشيم و چه آن را فيزيكي و مترادف با كاركرد مغز بدانيم- يك چيز است؛ رفتار. سيستم فرماندهي بدن كه هدفش حفاظت و تضمين بقاي ما از طريق رصد كردن مداوم محيط پيرامون ماست، در هر لحظه حجم وسيعي از اطلاعاتي را كه از منابع گوناگون دريافت ميكند، پردازش و دستهبندي ميكند.
تا اينجا، ظاهرا همه چيز درست و دقيق به نظر ميرسد و هيچ مشكلي وجود ندارد. اما واقعيت اين است كه چنين نيست. اين واسطه يعني ذهن، ممكن است خطا كند و در نتيجه، ثبات، آرامش و حتي حيات ما به
مخاطره بيفتد.
عوامل و نحوه بروز مشكل و خطاي احتمالي مورد بحث كه عبارت از «تفسير ناهمخوان با واقعيت» است كم نيستند اما در اين مجال مختصر باتوجه به شرايط اين روزهاي جامعه ايران به واسطه شيوع و انتشار ويروس كروناي جديد، تنها برخي آنها را از منظر ارتباطات درونفردي مرور ميكنم.
كرونا و ارتباطات درون فردي
هر فردي گفتوگوهايي با خود دارد كه ممكن است از وجود آنها آگاه باشد يا نباشد. در طول شبانهروز بارها و بارها با خود حرف ميزنيم. با اين كار، يا اطلاعاتي را در قالب پيامهاي مشخص به خود ميدهيم يا آنكه اطلاعاتي را در درون خود به شور ميگذاريم. در اينجا نكته مهمي وجود دارد: هر چند مغز ما در اين زمينه توانايي بالايي دارد اما براي «گفتوگوي درست و موثر با خود» بايد از آگاهي و مهارتهاي لازم برخوردار بود، زيرا آنچه به خودم ميگويم يا از خودم ميشنوم، اگر درست نباشد يا اگر روش بيان و شنيدنم در گفتوگوهاي درونيام مناسب نباشد، به سرانجامي جز نتيجهگيريهاي نادرست منجر نخواهد شد.
اكنون كه كرونا به موضوع اصلي روز جامعه، خانوادهها و افراد تبديل شده است، بديهي است كه هر كسي در طول روز بارها در درون، با خود در اين باره گفتوگو ميكند. اگر اين گفتوگوها براساس اصول درست گفتوگو با خود
(Self talk) نباشد، چه بسا ذهن يا مغز ما به جاي تحليل واقعيات و نتيجهگيريهاي درست، خطا كند و درنهايت، به انجام رفتارهاي نادرست فرمان دهد. اين روشهاي نادرستِ گفتوگو با خود ميتواند به بروز رفتارهاي آسيبزا منجر شود.
گروهي ممكن است با جعلي يا شايعه دانستن اخبار منابع معتبر تصور كنند نيازي به سختگيري نيست و بنابراين، شايد حتي بدون رعايت نكات ايمني در مكانهاي پرتردد رفت و آمد كنند و در نتيجه احتمال بيمار شدن خود را افزايش دهند. نتيجه عملي و رفتاري تحليلهاي برخي هم ميتواند اين باشد كه عملا مرز مشخصي را براي سختگيري درنظر نگيرند و با وجودي كه اعمال احتياطي و پيشگيرانه را بهطور كامل و دقيق انجام دادهاند، ذهنشان همچنان درگير باقي بماند.
به همين دليل اين توصيه را جدي بگيريد:
سعي كنيد روشها و مهارتهاي ارتباطات درونفردي خود شامل «گفتوگو با خود» را مرور كنيد تا مطمئن شويد كه اين گفتوگوها، مبتني بر اصول و روشهاي درست هستند. برخي معيارهاي درست بودن گفتوگو با خود
اين مواردند:
1. شفافيت و واقعبيني: همانگونه كه رد و بدل شدن جملات مبهم ميان دو نفر، ميتواند به سوءبرداشت و تفسير غلط بينجامد، اگر گفتوگوهايي كلي و مبهم با خود داشته باشيم، ممكن است نتيجهگيريهاي كلي و چه بسا غلط داشته و از واقعيات دور شويم.
براي اطمينان از شفاف بودن گفتوگو با خود درباره كرونا ميتوان پرسشهايي مانند نمونههاي زير را از خود پرسيد و سعي كرد پاسخهايي به دور از سوگيري به آنها داد: آيا به اين موضوع باور دارم كه بايد درباره هر موضوعي تعريفي روشن و عاري از ابهام داشته باشم؟ اين بيماري چه ضرري براي من دارد؟ آيا به اندازه كافي درباره اين بيماري اطلاعات دارم؟ اطلاعات درباره كرونا را از چه منابعي به دست ميآورم؟ آيا در شناسايي و تفكيك اخبار درست و نادرست مهارت دارم؟
2. ذهنيت خنثي: اگر درباره موضوعي، با ذهني سراغ نتيجهگيري برويم كه خنثي نيست و ديدگاهي مثبت يا منفي درباره آن دارد، نتيجه تقريبا از قبل قابل پيشبيني است. ذهنيتِ جهتدار، نتيجهگيري را به انحراف ميكشاند و باعث ميشود در عمل از واقعيت فاصله پيدا كنيم. سوگيري كه ماهيتي ناخودآگاه دارد، به ما اجازه نميدهد يك پديده را آنگونه كه هست درك كنيم، بلكه به واسطه آن، ذهنمان به ما ديكته ميكند كه بايد اين موضوع/ پديده را صرفا اينگونه كه ميگويم، ببيني.
مهمترين و جامعترين پرسشي كه در اين باره ميتوان از خود پرسيد احتمالا اين است كه آيا روش انديشيدن و نتيجهگيريام درباره كرونا درست است؟