بهانههاي كوچك خوشبختي
غلامرضا طريقي
در اين واويلاي وانفساي كه احوال جامعه به هم ريخته است وظيفه ما چه ميتواند باشد؟ ما كه ميگويم، منظورم هر كسي است كه دستي به قلم دارد هر كسي كه ميتواند آنچه از دلش ميگذرد را بنويسد.
يكي ميگويد وظيفهمان اين است كه حال بد را بنويسيم ديگري ميگويد كه بايد جامعه را از حال بد دور كنيم.
نظر مرا اگر بخواهيد من به چيزي بين اين دو معتقدم؛ به اين معنا كه هم معتقدم بايد منعكسكننده آنچه در جامعه ميگذرد باشيم و نقش گولزنك نداشته باشيم و هم از سويي ديگر حواسمان باشد كه ما قرار نيست به چيزهايي كه ناگزير پيش آمده است
ضريب بدهيم.
حتي چيزهايي كه گاهي بر اثر سهلانگاري ادارهكنندگان مملكت پيش ميآيد بايد نوشته و گفته شود اما نبايد ضريب داده شود.
چنين است كه در چنين موقعيتهايي نوشتن، راه رفتن روي لبه تيغ است.
نويسنده اگر كمي بيدقتي كند و به هر طرف بلغزد گروهي بر او خرده خواهند گرفت كه به نفع جامعه و فضاي عمومياش عمل نكرده است.
اگر نقدي هم هست كه هست، بايد بعد از عبور از بحران نوشته شود كه نوشته خواهد شد.
فراموش نكنيم كه بهار در پيش است. فراموش نكنيم كه نسلهاي آينده در اين سرزمين به زيستن اميد بستهاند و ما حتي اگر خود خسته و نوميد باشيم بايد زمين و زمينه را به آنها تحويل دهيم كه با شوق به سوي آينده حركت كنند.
براي هركدام از ما بهانههاي كوچك خوشحالي و خوشبختي هنوز آنقدر هست كه با تكيه به آنها از كدورتها بگذريم. مثلا خود من هر بار كه اين روزها دستهايم را ميشويم. هربار كه خبرهاي كرونا را ميخوانم با خودم ميگويم:
«آماده باش پسر، دوام بياور، دوام بياورد و در نوزدهم اسفند ماه آلبومي از آثار منتشر نشده استاد محمدرضا شجريان را با آهنگسازي شيداي زمانه پرويز مشكاتيان بشنو. با نام خراسانيان. بهانههاي كوچك خوشبختي كم نيست. آنها را دريابيم.»