• ۱۴۰۳ جمعه ۶ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3236 -
  • ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۵ ارديبهشت

سرنوشت و فرجام يك سياستمدار

سياست پديده غريبي است. سرنوشت و فرجام يك سياستمدار را نمي‌توان حدس زد. آنكه امروزه محبوب است و برايش سينه چاك مي‌دهند و هوار مي‌كشند شايد چند صباحي ديگر آماج لعن و نفرين قرار گيرد و آنكه اكنون منفور و ملعون است بعيد نيست فردا روزي قهرمان ملي نام گيرد و هواخواه و سينه‌چاك پيدا كند. بخشي از اين ماجرا به اقتضاي سياست و به تعبير ايرج‌ميرزا به «سياست‌پيشه مردم» بازمي‌گردد. در سياست چيزي به نام «حرف مرد يكي است.» از بيخ و بن غلط است. ساحت سياست، ساحت مدام دگرگون شدن است. هر‌روزي تعريف و سازوكار خودش را دارد. سياستمدار هوشمند بايد بتواند خودش را با اقتضائات آن روز تطبيق دهد. اگر كمي تعلل به خرج دهد يا اقتضائات آن روز را درست متوجه نشود كلاهش پس معركه خواهد بود. علاوه بر اين عملكرد ديگران نيز در محبوبيت يا عدم محبوبيت يك سياستمدار بسيار تعيين‌كننده است. ممكن است قدر يك سياستمدار در زمان زمامداري‌اش چندان شناخته نشود اما ديگراني بعد از او زمامدار امور شوند كه با عملكرد ناشيانه و بد خود او را به يك چهره دوست‌داشتني بدل كنند و همه آنها كه زماني به او بد و بيراه مي‌گفتند، بگويند: حيف شد، حالا كه فلاني آمده قدر بهماني را مي‌دانيم و تازه داريم مي‌فهميم چه مرواريد گران‌بهايي را از كف داديم. بعضي وقت‌ها هم يك سياستمدار بعد از آنكه از قدرت كناره گرفت با سكوت خود يا با رفتارهاي سنجيده‌اش گذشته خود را ترميم مي‌كند و به چهره‌اي دوست‌داشتني بدل مي‌شود. حس نوستالژيك مردم و دفاع از مظلوم را هم به اين فاكتورها اضافه كنيد. همين‌طور مشكل حافظه تاريخي را كه مردم ما شديدا به آن دچارند و درست به همين دليل است كه فلان چماق‌دار مي‌شود طرفدار آزادي و بهمان هرج‌و‌مرج‌طلب شعار قانون‌مداري سر مي‌دهد بي‌آنكه كسي گذشته او را به خاطر آورد. بگذاريم و بگذريم. اين مقدمه را چند سال پيش براي آقاي ناطق‌نوري نوشتم؛تكمله‌اي بر يك گفت‌وگوي جنجالي در هفته‌نامه نگاه پنجشنبهِ خدا بيامرز، گفت‌وگويي كه آن قدر خشم دوستان خودارزشي‌پندار را برانگيخت كه در يكي از شب‌هاي قدر سه سال پيش و در حرم امام رضا (ع) به ايشان حمله‌ور شدند تا به همگان ثابت كنند كه در دفاع از ارزش‌ها تا چه اندازه جدي هستند. بله، غرض اينكه اتفاقاتي كه اين روزها براي آقاي ظريف رخ داد مرا يك بار ديگر به ياد آن يادداشت انداخت. بعضي از دوستان ما شتابزده نوشتند كه ظريف از اوج مصدق بودن به حضيض احمدي‌نژاد بودن درغلتيد. خواستم بگويم ماجرا به همين سادگي‌ها هم نيست. البته مي‌توان از اين هيجانات زودگذر نتيجه گرفت كه ما مردمي فاقد فكر و ذكر هستيم و به قول معروف با يك غوره سرديمان مي‌شود و با يك مويز گرمي‌مان و بعد هم بگوييم سياستمداران ما، نه بايد به آن ستايشنامه‌ها و مدايح دلخوش شوند و نه به اين دشنه‌ها و دشنام‌ها دلگير. اما انصافا اين طرز برخوردها و هيجان‌زدگي‌ها به امروز محدود مي‌شود؟ اين همان مردمي نيستند كه مشهور بودند صبح در ميدان بهارستان درود بر مصدق مي‌گفتند و شب‌هنگام مرگ بر مصدق؟ از بازرگان مجري حكم قرآن تا آن ناسزاها چقدر راه بود؟ البته سرنوشت و فرجام يك سياستمدار را شعار‌ها تعيين نمي‌كنند. همان‌طور كه گفتم عوامل متعددي در نمره دادن به كارنامه يك سياستمدار موثر است. بايد منتظر ماند و ديد. منظورم اين نيست كه بايد منتظر باشيم تا سياستمدار به رحمت خدا برود و به قول نيما آنكه غربال به دست دارد از عقب كاروان برسد. سياستمدار شاعر و اديب نيست. آقاي هاشمي‌رفسنجاني زماني سردار سازندگي بود و ستايشگران ايشان القابي به رييس‌جمهور دوره سازندگي عطا مي‌كردند كه حرص خيلي‌ها را درمي‌آورد. در دوره اصلاحات چنان به ايشان تاختند كه ورود ايشان به مجلس نيز با دشواري‌هاي عجيبي روبه‌رو شد. خيلي‌ها كه مثل من احساساتي بودند و شتابزده، گفتند و نوشتند عمر سياسي آقاي هاشمي به پايان رسيده است. خيلي طول نكشيد كه ابطال اين احكام خام بر همگان روشن شد و آقاي هاشمي در جايي قرار گرفت كه رشك همه سياستمداران را برانگيخت. همه اينها را گفتم تا بگويم دوستداران آقاي ظريف خيلي ناراحت نباشند. آقاي ظريف حالا حالا‌ها فرصت دارد تا چهره سياسي خود را تثبيت كند. دشمنان آقاي ظريف هم بدانند كه براي شادي كردن خيلي زود است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون