تجديدنظرطلبي در تركيه
بهطوري كه در بعد سياسي، حقوق اقليتها به ويژه مساله كردها بزرگترين چالش داخلي تركيه محسوب ميشود. در بعد فرهنگي، مساله تركيب جمعيتي اهميت ويژهاي دارد. در واقع نگراني اروپاييها از افزايش وزن تركيه در نهادهايي نظير شوراي اروپا و پارلمان اروپا است كه رايگيري در آن مبتني بر ميزان جمعيت است كه ميتواند به برتري موقعيت تركيه مسلمان در ميان مسحيان اروپا منجر شود. به دنبال اين ناكامي در پيوستن به اتحاديه اروپا، تركيه با تجديدنظر مجدد در جهتگيري سياست خارجي خود، سياست نگاه به شرق را در سياست خارجي در پيش گرفت. تركيه در اين سياست جديد با هدف كسب موقعيت كشور پيشرو در جهان اسلام، به دنبال التيام زخم تحقير عدم پذيرش در اتحاديه اروپا بود. اين جهتگيري، خود را در نزديكي هر چه بيشتر و درگيرشدن بيش از پيش در تحولات جهان اسلام نشان داد. در اينجا نيز روند تحولات به گونهاي بود كه تركيه به هدف خود نرسيد. رهبران تركيه بعد از نااميد شدن از عضويت در اتحاديه اروپا به اين نتيجه رسيدهاند كه به جاي التماس و صرف هزينههاي هنگفت براي پيوستن به اتحاديه اروپا، بايد روي كشورهاي منطقه سرمايهگذاري كنند به ويژه كشورهايي كه زماني جزيي از امپراتوري عثماني بودهاند. تركيه در اين مسير جديد در حال بازگشت به هويت اصيل و تاريخي خود و دستيابي به اجماع ملي در اين راستا است. در همين راستا تركيه با بازتعريف منافع ملي خود، در سالهاي اخير تلاش كرده تا به عنوان يك كشور در مجموعه تمدن اسلامي و در عين حال مدرن و دموكراتيك، جايگاه رشد و توسعه خود را به سابقه تمدني خويش متصل كند و در ميان كشورهاي اسلامي به عنوان كشوري بزرگ و پيشرو مطرح شود. در همين رابطه آنكارا با اظهار نارضايتي از وضعيت و نقش كمرنگ خود در خاورميانه و جهان اسلام تلاش كرد با اقداماتي مانند ايفاي نقش ميانجي ميان فلسطين و اسراييل در سال 2007، همكاري و حضور در ميان نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل در لبنان، اعلام سياست تنش صفر در رابطه با همسايگان و ايفاي نقش در پرونده هستهاي ايران در سال 2010، نقش جديتري در منطقه خاورميانه ايفا كند. اما با بروز بحران در خاورميانه از جمله در كشورهاي، سوريه و ليبي اين سياست جاي خود را به دخالت در امور داخلي اين كشورها به ويژه مداخله نظامي تركيه در اين كشورها داد. نتيجه مداخلات نظامي تركيه در منطقه، ايجاد شكاف بين تركيه و كشورهاي سني منطقه از يك طرف و تركيه و كشورهاي شيعه از طرف ديگر شده است. مداخله نظامي تركيه در ليبي به حمايت از دولت فائز سراج بوده كه با ژنرال خليفه حفتر مبارزه ميكند كه از طرف عربستان، مصر و امارات متحده عربي حمايت ميشود. در اينجا تضاد منافع ميان تركيه و كشورهاي مهم سني جهان اسلام به خوبي ديده ميشود. از سوي ديگر، لشكركشي تركيه به سوريه و به دنبال آن كشته شدن تعدادي از نيروهاي حزبالله لبنان، موجب دوري ايران شيعي و گروههاي مورد حمايت آن از تركيه شده است. اقدامات اخير تركيه در قبال تحولات منطقه خاورميانه و جهان اسلام، باعث ميشود تا بازيگران مهم منطقهاي، جايگاه پيشرو بودن تركيه را به رسميت نشناسند. اين شكست ديگري براي تركيه محسوب ميشود و به همين دليل مجددا در جهتگيري سياست خارجي خود تجديدنظر كرد. اين تجديدنظر خود را در نزديكي به روسيه جهت ايجاد فشار بر اتحاديه اروپا و امتيازگيري از غرب نشان داد. تركيه از يك سو با استفاده ابزاري از بحران پناهجويان سعي دارد فشار سياسي بر اروپا را افزايش دهد تا جبران تحقير عدم پذيرش اين كشور در آن اتحاديه باشد. در واقع تركيه با اين سياست و تاكيد بر موقعيت استراتژيكي خود، سعي دارد به اروپا بقبولاند كه اين اتحاديه اروپا است كه به تركيه نياز دارد. از سوي ديگر تركيه با خريد سامانه دفاع موشكي اس - 400 از روسيه، تلاش ميكند تا ناتو را وادار كند كه از اقدامات اين كشور در سوريه حمايت كند. حال بايد ديد كه اين اقدام تركيه نتيجه ميدهد يا خير؟