ويروس به مثابه اجراگر
محمدحسن خدايي
وضعيت اين روزهاي جهان بدل به تجربهاي غريب و متناقضنما شده. گويي ويروس كرونا همچون وقفهاي در تاريخ بشري، بار ديگر انسان را با محدوديتهاي دانايياش مواجه كرده و غرور بيجاي عقل ابزارسازش را به سخره گرفته. پديدهاي ناشناخته كه چنان ناگهاني بر مقدرات بشريت آوار شده كه حتي كوچكترين تماسهاي بدني، با نوعي هراس به امري ناممكن تبديل شده و رعايت نكات بهداشتي به شكل وسواسگونه ضرورت
يافته است.
در اين كرونايي شدن تمامي عرصههاي تمدن بشري تعجبانگيز نخواهد بود كه نهاد اجتماعي تئاتر هم از اين موج در امان نماند و كساد شود. كرونا با آنكه بدن انسان را هدف گرفته اما در نهايت، اجتماعات انساني را هم به محاق برده. پديدهاي ناشناخته كه همچون امر واقع لاكاني، سويههايي اعجابآور از اجراگري را به نمايش گذاشته و همه چيز و همه كس و همه جا را جولانگاه حضور و غياب هراسناك خويش كرده ويروسي كه گويا تاريخچهاي 10 هزار ساله دارد و در سير تطور تاريخياش، مدام پيشرفت كرده، پيچيده شده و حيات و ممات انسانها را در نسبت با هستي و كنشورزيهاي خود از نو تعريف كرده. بيشك نمايش واقعي اين روزهاي جهان، اجراگري كروناست. با صحنهاي كه مدام به ابعاد و اعماقش افزوده شده و پاي دولتها، شركتهاي عظيم بينالمللي و سازمانهاي جهاني بهداشت را به اين قضيه باز كرده تا تذكار دهند كه اين نمايش تازه، مقابل چشم تمام انسانها در حال اجراست و گويي تا اطلاع ثانوي، پاياني بر آن متصور نيست. اجرايي كه تماشاگران در ادامه با سرايت ويروس خود به اجراگران هراسافكن آن بدل خواهند شد تا اين امكان را بيابند كه لحظاتي به ايفاي نقش در مقام بيمار يا در جايگاه ناقل يا حتي به عنوان بهبود يافته و يا فوت شده بپردازند. كرونا اسم تئاتر اين روزهاي ما است كه در آن فانتزيهاي هولناك جهانهاي آپوكالپتيك، هر دم به ما نزديك و نزديكتر ميشوند.