بررسی پیامدهای اجتماعی کمآبی در گفت و گو با مهتا بذرافکن، پژوهشگر آب و خشکسالی
زنان را نگهبان آب بدانیم
نیلوفر رسولی
چاره خلاصی از گرفتاری به کرونا، شستن مکرر دستها با آب و صابون است. این راهحل ساده، مهمترین توصیهای است که این روزها به مردم جهان میشود. آب و صابون گرچه نقش بسیار مهمی در پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا دارد اما از آن سو اقلا در کشور ما سطح مصرف آب را ۳۰ درصد افزایش داده است. شاید به نظر برسد در این روزها که شیوع و مبارزه با ویروس کرونا به مهمترین دغدغه کشور بدل شده است، نگرانی در مورد مصرف آب بیجا باشد تا آن جا که هر چقدر میتوانیم آب مصرف کنیم اما از سایه نحس این ویروس در امان بمانیم. آب و کمبود آب در سایه لولههایی که همیشه پر از آب هستند و قبضهایی که پرداخت آنها چندان مسالهساز نیستند شاید در این روزها اولویت نداشته باشد اما فردا روزی که این ویروس برود و ما بمانیم و سفرههای زیرزمینی خشکمان، بلایی شاید دردناکتر از کرونا گریبان ما را بگیرد، بلایی به نام کمآبی یا حتی بیآبی. مهتا بذرافکن، دکترای جامعهشناسی تغییرات اجتماعی و پژوهشگر حوزه آب و خشکسالی در پژوهشکده خلیجفارس از معدود جامعهشناسانی است که در نوشتهها و گفتوگوهای خود بیش از مفاهیم مهندسی به ابعاد اجتماعی آینده و خشکسالی پرداخته است. بذرافکن در گفتوگو با «اعتماد» از نبود سرمایهگذاری در حوزه آبخیزداری و آبخوانداری به خصوص در مناطق روستایی انتقاد میکند و میگوید، مصرف آب بهرهوران روستایی با پلمب کردن چاههای غیرقانونی به نتیجه نمیرسد بلکه بالعکس فقر را گسترش میدهد. این پژوهشگر بیش از هر چیزی به نقش فعال زنان در سازگاری با کمآبی تاکید میکند و میگوید که زنان با توجه به نقشی که در انتخاب سبد غذایی خانواده دارند، میتوانند با آموزش دیدن بهترین نگهبانهای آب باشند. زنان سازگارپذیرتر هستند و علاوه بر آن در آینده بیآب، بیش از هر قشر دیگری در معرض آسیبهای اجتماعی قرار خواهند گرفت:«اگر زنان تحت آموزش قرار بگیرند، میتوانند نگهبان آب در آبخیزداری و آبخوانداری باشند. متاسفانه ما از این فرصت استفاده نکردیم و زنان ما جایی در بحث مدیریت آب ندارند.»
سیلابهایی که امسال در کشور جاری شد، این تصویر را به وجود آورده است که با سالهای کمآبی و خشکسالی فاصله گرفتهایم در صورتی که به زعم متخصصان حوزه آب، سیلاب به معنای پایان دوران خشکسالی نیست. چرا چنین تصویرهای غلطی در ذهن ما نسبت به آب شکل میگیرد؟
یکی از بزرگترین مشکلات ما، باورپذیری مردم نسبت به مشکلات است. همین مساله در حوزه آب به شدت قابل رویت است. نه تنها در مردم بلکه در مسوولان هم این عدم باورپذیری موجب شده تا سالیان سال، راه را اشتباه برویم. ما از بنیان اساس تغییرات اقلیمی را توهم میدانیم، نه به آن ایمان و نه برای آن برنامه داریم. به طور کلی ما جزو بیبرنامهترین کشورها در حوزه آب هستیم. بارشهای این دو سال اخیر این مساله را وخیمتر میکند و این گمان را به وجود میآورد که چون سیلاب داشتیم پس مشکلی در حوزه آب نداریم و هر چقدر میخواهیم، میتوانیم آب برداشت کنیم. اما چالش اصلی ما در حوزه آب، آبهای زیرزمینی هستند زیرا این آبها با سیلاب تامین نمیشوند.
چرا تامین نمیشوند؟ ما توان برداشت از سیلاب را نداریم یا امکان هدایت آنها نیست؟
چون ما زیرساختی برای آن نداریم. برخلاف سرمایهگذاریهای بزرگی که در حوزه سدها کردهایم، ما زیرساختهایی مثل آبخوانداری و آبخیزداری غیرسازهای نداریم و برای آنها سرمایهگذاری نکردهایم. حتی در برخی نقاط سرمایهگذاری آن را به خیرین واگذار کردهایم. مشاهدات میدانی ما در ۱۸ روستا نشان میدهد همچنان رویکردی که نسبت به سدسازی داشتیم از طریق رسانهها، صداوسیما، مسوولانی که از روستاها بازدید میکنند، نمایندههای مجلس یا حتی ریاست جمهوری تقویت و پررنگ شده است. به رغم اینکه در تمام جهان ثابت شده که سدها نمیتوانند، آبها را پایدار کنند و نمیتوانند نقش زیادی در پایداری آبهای زیرزمینی داشته باشند، ذهن مردم روستاها همچنان متوجه سدسازی است و اساسا با مفاهیم آبخیزداری و آبخوانداری آشنا نیست. مردمی که معیشتشان به آب گره خورده است و در صف مقدم تهدید کم آبی هستند، چقدر با آبخیزداری آشنا هستند؟ تقریبا هیچ. ما ذهن مردم را درگیر پایدارسازی منابع آبهای زیرزمینی نکردیم. ذهن مردم متمرکز بر مصرف حریصانه آب است. آن هم آب مجانی.
علت این مصرف حریصانه آب را چه میدانید؟
دلیل این است که اولا آب برای مردم مجانی است، فکر میکنند این منابع هیچ وقت تمام نمیشود و مصرف آن را حق خود میدانند و نمیخواهند، هزینهای برای آب بدهند. ثانیا چون این چاهها در زمینهای کشاورزی آن واقع است، فکر میکنند مالک چاه و آب هم هستند و هر چقدر میخواهند، میتوانند آب استخراج کنند. از طرفی دیگر ما قانون منعپذیری نداریم. ما در حوزه حقوق آب و مصرف آب قوانین بسیار ضعیفی داریم. حقوق من و شما و میلیونها نفر که کشاورز و بهرهبردار نیستیم اما در این کشور زندگی میکنیم و حق و سهمی از منابع آبهای زیزمینی داریم، نادیده گرفته میشود. وقتی کسی خود را مالک یک ملک بداند در هر سبکی و میزانی که بخواهد از آب استفاده میکند. همه اینها باعث میشود از یک طرف با فرهنگ مصرف ناکارآمد آب و از طرفی دیگر با قوانین ناکارآمد مواجه باشیم. چشماندازی هم که به آینده داریم، مبهم و آمیخته با جهالت بدخیم است. میگویم جهالت بدخیم چون ما با وجود اینکه تغییرات اقلیمی را میبینیم و اثرات را حس میکنیم، آن را باور نداریم و برای آن قانون و سیاست وضع نکردهایم. وقتی در راس سیاستگذاری برنامه نداشته باشیم، میرسیم به الناس علی دین ملوکهم.
شما در یکی از یادداشتهایتان با محور ارائه راهکار برای مصرف آب به مفهوم «تطبیق» اشاره کرده و در توضیح این مفهوم گفته بودید باید مصرف کم شود حتی کمتر از نیاز. آیا این مفهوم تطبیق را نه فقط در جامعه روستایی بلکه در جامعه شهری قابل اجرا میدانید؟ در حال حاضر به علت شیوع ویروس کرونا در جامعه، مصرف آب شهری 30 درصد افزایش پیدا کرده است. به رغم تمام هشدارها و اطلاعیههای مندرج هم این مصرف بالا همچنان ادامه دارد. در چنین وضعیتی راه موثر کاهش مصرف یا مصرف بهینه را چه میدانید؟
در مساله آب ما با دو نوع مصرف مواجه هستیم. اول مصرف آبهای زیرزمینی است که در کشاورزی با معیشت مردم گره خورده. در این حوزه آب مستقیما با معیشت مردم گره خورده است. راهکار ما در چنین شرایطی این است که یا به بهرهبردار یا کشاورز بگوییم، مصرف نکن یا چاه او را پلمب کنیم و برای فردای او برنامهای نداریم. ما متاسفانه چاه روستاها و مناطق را پلمب و بعد مردم را رها میکنیم، اتفاقا پژوهشهای میدانی ما نشان میدهد که عموما چاههایی در این مناطق پلمب میشوند که متعلق به ضعیفترین اقشار هستند. ما میخواهیم مصرف را کنترل کنیم اما چون جایگزینی برای معیشت نداریم در نتیجه فقر را گسترش میدهیم. خانوادهای که فقیر است و راه درآمد او پلمب شده است، چند سال بعد حاشیهنشین کنار شهرها میشود و مساله بیخ پیدا میکند. ما با چنین اقداماتی از یک چاله به چاه میافتیم. از طرف دیگر ما در مساله آب شهری با آب گرانقیمتی مواجه هستیم که زحمت زیادی برای آن کشیده میشود تا به دست مصرفکننده برسد اما به این ارزان بودن، مردم نیازی نمیبینند که در قبال آن مسوولانه رفتار کنند. ما گرانبهاترین گوهر حیات را به ارزانترین شکل ممکن به حراج گذاشتهایم. وقتی که به حراج گذاشته شود، مصرف سادهتر است. ما بازار آب نداریم و قیمتگذاری منصفانه نیست. از طرف دیگر با توجه به شرایط اقتصادی فعلی نمیتوانیم قیمت آب را بالا ببریم که مصرفکننده به خاطر ارزش پول خود هم که شده، آب کمتری مصرف کند. ما فاصله زیادی با آن فرهنگسازی مطلوب داریم و این فاصله به این راحتی پر نمیشود.
در چنین شرایطی راهکار شما برای کاهش مصرف آب چیست؟
فقط با تنظیم بازار آب میتوان این فاصله را پر کرد. برای فرهنگسازی بسیار تبلیغ کردیم، از ظرفیتهای صداوسیما، برنامههای تبلیغی، بروشور و فضای مجازی استفاده کردیم اما فکر نکنم این فرهنگسازیها چندان تاثیر محسوسی داشته باشند. برای مثال حالا که با شرایطی مثل شرایط بحران کرونا مواجه شدیم که تنها راه مبارزه با آن رعایت بهداشت است و بهداشت بدون آب غیرممکن است همچنان مصرف بالایی داریم. درحالی که همه ما به صورت عقلانی میدانیم که در آینده، بهداشت بدون آب امکان ندارد و این مساله به جان ما مرتبط است اما همچنان اهمیت نمیدهیم و مصرف میکنیم. به نظر من راهی باقی نمیماند جز اینکه بازار آب و حقوق مصرفکننده را طبق ارزش واقعی آب تعیین کنیم. حداقل مصرفکننده به خاطر پول خود دلسوزی میکند. فکر میکنم دیگر فرهنگسازی در کشور ما جواب نمیدهد.
در شرایط فعلی اشاره کردید که امکان افزایش بها ممکن نیست. از طرف دیگر دیدیم که افزایش قیمت بنزین نیز تاثیر چندانی بر کاهش مصرف آن نداشت. اگر این فرض را بپذیریم که در حال حاضر افزایش قیمت آب گزینه ممکنی نیست، آیا ترسیم آینده میتواند آگاهیبخش باشد، آیندهای که زندگی اجتماعی بدون آب را متصور شود؟ اگر جامعه ما با همین روال به مصرف آب مشغول باشد، مهمترین آسیبهای اجتماعی پیش روی جامعه را در آینده چه میبینید؟
مساله خیلی واضح است. ما در مورد آب حرف میزنیم نه بنزین و نه نفت. اگر که یادتان باشد سال ۹۶ که شدیدترین خشکسالی ها را داشتیم پیش از آن نیز در سالهای ۹۴ و ۹۵ منابع آبی ما به حد نگرانکنندهای افت کرده بود و با انواع مشکلات مختلفی در حوزه آب شرب مواجه بودیم. همان موقع بود که اشرف غنی (ريیسجمهور وقت افغانستان) گفت اگر همسایگان بخواهند نفت بدهند، ما به آنها نمیتوانیم آب بدهیم. این نقل قول نشان میدهد اگر قدر آب را ندانیم با چه دنیایی مواجه خواهیم بود. ما همیشه روی نفت و گاز حساب کردیم و با نفت زندگی خود را تغییر دادیم اما وقتی پای آب به میان میآید، این نفت هم برای ما هیچ ارزشی نخواهد داشت و کسی حاضر حاضر نیست، آب خود را با نفت ما مبادله کند و ما میشویم مستعمره کشورهایي که آب دارند. تشنگی چیزی نیست که بگوییم، میتوانیم در مقابل آن مقاومت کنیم یا برای رفع آن تولید داخلی داشته باشیم، تشنگی یعنی مرگ، یعنی فروپاشی انسجام اجتماعی. تصویر آینده، تصویر وحشتناکی است اما به این دلیل که همیشه آب در لولههای ما به هر صورتی تامین شده و هنوز مردم با آن وضعیت فجیع آینده مواجه نشدهاند، درک آن دشوار است. ما هنوز فیلمها و انیمیشنهای تخیلی نساختهایم و به مردم نشان ندادهایم که آینده بدون آب به چه شکلی میتواند باشد و همیشه بر مصرف تاکید کردهایم. به نظرم باید به این چشمانداز پرداخت و نشان داد ،آینده بدون آب چگونه است. باید فیلمهای تخيلی ساخت که ذهن مردم با کم آبی و بیآبی درگیر شود. ما ذهن مردم را درگیر نکردیم. درگیریها مقطعی بوده است، تابستان بوده و زمستان نبوده است. مساله دیگر زیرساختهاست که سالانه میلیاردها مترمکعب آب در کشور را هدر میدهند. زیرساختهایی که پوسیده و اشتباه هستند، چنین هدررفت آبی دارند. میشود آنها را درست کرد و بخشی از صرفهجویی در زیرساختها باشد اما این کار هزینه بسیار سنگینی دارد. هم حکمرانی و هم مصرفکننده هر دو باید مسوولانه به قضیه نگاه کنند و در این مساله با هم مشارکت داشته باشند. نمیشود تمام بار را به دوش مردم گذاشت. باید تقسیم وظایفی بین دولت و مردم باشد. از طرفی دیگر بخشی از هزینههایی که به سمت سدسازی میرود، میتواند به حوزههای نرم اختصاص پیدا کند و در راه پژوهشهای اجتماعی، ساختن انیمیشن و فیلم برای ترسیم چشماندازیهای بدون آب، آشنا کردن مردم روستایی و بهرهبرداران با آبخوانداری و آبخیزداری صرف شود.
اشارهای که به ضرورت احداث آبخیزداری و آبخوانداری میکنید چقدر در بهرهبرداری از آب سیلابها میتواند موثر باشد. آیا ما امسال توانستیم از آب سیلابها استفاده کنیم؟
در دشت سیستان چند طرح آبخوانداری و آبخیزداری داریم؟ چه کردهایم برای نگهداری آنها؟ ما در حوزه آبخیزداری به شدت کمکاری و تمام توان کشور را به سمت سدسازی هدایت کردهایم. در حالی که جوامع روستایی میتوانستند در آبخوانداری مشارکت داشته باشند و این جوامع با مفهوم و اهمیت آب و حفظ آب مشارکتی آشنا شوند. ما روی این مسائل اصلا سرمایهگذاری نکردهایم. پژوهشهای میدانی ما در ۱۸ روستا نشان میدهد که حتی یک نفر در این جوامع نمیداند آبخوانداری به چه معناست، بهرهبرداران با این مفاهیم حتی آشنا نیستند. ما باید مشارکت مردم را جلب کنیم و همراهی آنها را داشته باشیم. متاسفانه مشکل بزرگی که ما در ساختار میبینیم، این است که مشارکت و مصرف، بازار آب و اقتصاد آب مفاهیمی هستند به شدت اجتماعی و انسانی اما این مفاهیم اجتماعی در عمل در دست مهندسان است. سوال بزرگی که باید طرح شود این است که اصلا جایگاه علوم انسانیدر این سیاستگذاریها کجاست؟ در کمیته سازگاری با کمآبی چند جامعهشناس، روانشناس اجتماعی و متخصص علوم رفتاری حاضر است؟ مدیریت این سیستم دوباره به دست مهندسانی سپرده شده که خودشان مسبب این وضعیت بودهاند. بخشی از تخریب منابع آبی ما حاصل برنامهریزیهای منتج از تفکرات سازهای بوده است. گتوند را چه کسی ایجاد کرده است که منابع شیرین ما را شور میکند؟ حالا دوباره مدیریت سازگاری با کم آبی به دست مهندسانی سپرده شده که کمترین درکی از جوامع انسانی، مشارکت و روانشناسی اجتماعی ندارند.
نقش زنان را در حوزه آب چقدر موثر میدانید و اگر در آینده با خشکسالی مواجه شویم، چه آسیبهای اجتماعی متوجه زنان خواهد بود؟
مشارکت زنان در حوزه آب میتواند در بحث آبخیز و آبخوانداری بسیار موثر باشد. با توجه به اینکه زنان وقت بیشتری دارند و سازگارپذیرتر هستند اگر تحت آموزش قرار بگیرند، میتوانند نگهبان آب در آبخیزداری و آبخوانداری باشند. متاسفانه ما از این فرصت استفاده نکردیم. زنان ما جایی در بحث مدیریت آب ندارند. یکی از مهمترین محورهایی که در سازگاری با آب موثر است، مدیریت سبد غذایی خانواده است. با بهبود سبد غذایی و حرکت به سمت محصولات کمآب بر و حذف محصولات پرآب بر را از میتوان تحول زیادی را در سازگاری با کمآبی به دست آورد. این امر با آموزش خانوادهها و زنان و با احداث گلخانههای سیار معیشتی صورت میگیرد. برای مثال در هند، خانوادههایی که از نظر معیشت سطح پایینی دارند با گلخانههای معیشتی و سیاری که به دست زنان اداره میشود، هم معیشت خانواده را حفظ و هم مدیریت مصرف آب را کنترل میکنند. طبق برنامهای که برای آنها تدوین شده است این زنان با آموزشهای قبلی هم محصولات خود را میفروشند و هم در مصرف آب صرفهجویی میکنند. هم در حوزه کشاورزی و هم در حوزه پایداری منابع آبی زنان واقعا میتوانند، نقشآفرینی کنند. نه تنها در ایران بلکه در اغلب کشورهای جهان کشاورزی و مالکیت آب اغلب مساله مردانهای بوده و هنوز هم مردانه پنداشته میشود. بنابراین وقتی بحث آب و بهرهبرداری از آب را میکنیم، زنان اساسا کنار گذاشته میشوند و گفته میشود که زنان مالکیت آب ندارند. این بحث درست است اما زنان میتوانند در بخشهای دیگر مشارکت در پایدارسازی منابع آب موثر باشند. من پیش از این در مورد آسیبهای وارد بر زنان در دوران خشکسالی صحبت کرده و گفتهام که در هر سطحی خشکسالی و کمآبی اتفاق بیفتد، خشونت علیه زنان و کودکان بیشتر میشود. بالتبع خشکسالی، اگر سرپرستان خانوادهها، زنان را رها کنند و بروند، این قشر دست تنها و در وضعیت اقتصادی نامناسبی گرفتار میشود. اگر زنان به تبع مسائل آب با سرپرست خانوار خود به حاشیه شهرها مهاجرت کنند، بالتبع گرفتار مسائل حاشیهنشینی خواهند شد. حتی اگر زنان، سرپرستان خانواده خود را در نزاعهای بستر آب از دست بدهند پس از مرگ آنها میشوند، سرپرست خانوار و با انواع مشکلات مواجه میشوند. در نهایت اگر سازگاری با کمآبی جدی گفته نشود همچنین نقش جنسیت به حاشیه برود، خشونت علیه زنان افزایش پیدا میکند و پیامدها کلا متوجه زنان است. درست است که همه آسیب میبینند اما زنان بیشتر آسیب میبینند. تمایل دارم از وزیر نیرو این سوال را طرح کنم که در برنامه سازگاری برای کمآبی چه جایگاهی برای زنان و نقش آنها در نظر گرفته شده است؟ تقریبا هیچ.
زنان ما جایی در بحث مدیریت آب ندارند. یکی از مهمترین محورهایی که در سازگاری با آب موثر است، مدیریت سبد غذایی خانواده است. با بهبود سبد غذایی و حرکت به سمت محصولات کمآب بر و حذف محصولات پرآب بر را از میتوان تحول زیادی را در سازگاری با کمآبی به دست آورد.