مروري بر چيزهايي كه براي هم روايت كرديم تا حال و هوايمان عوض شود
خ-خ چگونه به طنزهاي كرونايي راه يافت؟
سينا قنبرپور
اگر داريد اين مطلب را به هر طريقي ميخوانيد، چه نسخه كاغذي چه نسخه اينترنتي، به اين معناست كه جزو گلادياتورهايي هستيد كه از روزهاي 1398 تا اين لحظه جان بهدر بردهاند و اگر امروز و فردا را هم به خير بگذرانيد «گيماوور» نشدهايد و به دور بعد راه يافتهايد. همان دوري كه به شوخي در اين مدت برايش به هم پيام داديد ؛«دور بعد دور اژدهاست» و همراه پيامتان آن فيلم جلوههاي ويژه را كه اژدهاي سريال «تاج و تخت» روي برج ميلاد مينشيند ضميمه كرديد. البته به اين شرط كه آن «قرصهايي كه داخل كيكها بود را برداشته باشيد چون قرصها مربوط به مرحله عبور از كرونا» بودهاست. سردبير ما در «اعتماد» حق داشت در آن ويديوي يكدقيقهاي كه در باب آثار مثبت شيوع كرونا منتشر كرد گفت: بعضيچيزها از بيرون كه نگاه ميكني مكروه نيستند. طاعون اروپا را به قبل و بعد از طاعون تبديل كرد و موجب پديد آمدن رويدادي چون رنسانس شد. اينكه امروز همه مقامهاي ايراني و همه علما مرجعيت علمي را ميپذيرند و نظر كارشناسان پزشكي را قبول ميكنند دستاورد بزرگي است» و بعد از اين نكته مثبت حاصل از شيوع شرايط كرونايي، افزود: «ما مردم ايران ميتوانيم از مسائل ارتفاع بگيريم و آنها را به گونه ديگري ببينيم. از زاويه ديگري ببينيم. تسخر بزنيم. مسخره كنيم و با آن شوخي كنيم. غم همديگر را بخوريم و نگران همديگر باشيم و به اين بينديشيم كه من از بينوايي نيم رو زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد». حالا برگرديد و دوباره آن تسخرها و طنزهايي را كه با كرونا ساختيد، مرور كنيد. برخي نياز به آپديت شدن دارد. تازهاش كنيد چون قرار است عيد امسال شنيدني باشد و «عيدديدني» نداشته باشيم. بايد غم همديگر را بخوريم و همديگر را دريابيم. چه بهتر كه سال را با اين كار يعني همراهي هم آغاز كنيم. پس اينجا آنچه را شما گفته بوديد و به اصطلاح مثبت 18 سال نبود نگاهي انداختيم شايد نخواندهباشيدشان شايد هم برايتان تكراري باشد. اگر تكراري بود ميدانيد بايد تازهاش را گير بياوريد يا حتي بسازيد.
حالا دم عيد شده و در حال و هواي كرونايي شهر اين پيام را دريافت ميكنيد «از دوستاني كه پارسال برام سال خوبي رو آرزو كردن تقاضا ميكنم امسال ديگه آرزو نكنن».
شايد روزهايي كه تحت عنوان 1398 پشت سرگذاشتيم نفسهايمان را به شمارهانداخت و تا آمديم از دست آن رها شويم اين روزهاي 2020 هم به آن اضافه نشد و نفهميديم دقيقا 98 خطرناكبود يا 2020 اما واقعا ميتوان الان به عقب نگاه كرد و توفاني كه پشت سرگذاشتهايم، بنگريم. قرار نيست به روزگار لعن و نفرين كنيم كه چرا هر فرازي فرودي هم دارد و اگر سختي مسير صعبالعبوري را به جان نخريم نميتوانيم در مقصد چشماندازي دلپذير داشته باشيم. قطعا قرار نيست فراموش كنيم كه چه تعداد از عزيزانمان را در اتفاقاتي از دست داديم كه شايد اگر اشتباه نكرده بوديم از دست نميداديمشان اما مگر ما جاي حق نشستهايم كه بدانيم چه اتفاقي نبايد ميافتاد؟
به هر حال اگر خواستيد يك دعاي بهتر براي سال 1399 بسازيد و به گونهاي آن را ادا كنيد كه «كرونا» آن را نشنود؛ مبادا بدلش را پيدا كند. اگر در اين مدت فيلم «شيوع» را ديده باشيد كه در سال 2011 داستان تولد بيماري كوويد19 را روايت و در آن نشان داده بودند كه خفاشي در يك مزرعه نگهداري خوك باعث بروز اين تركيب خ- خ ميشود اين طنز را با بزرگانمان از دست ندهيد كه نوشتهاند: «كاش حضرت نوح اون دو تا خفاش رو تو كشتيش نبرده بود كه امروز گرفتار كرونا بشيم». از خرافه بگذريم ولي واقعا خوك حيوان شلخته و كثيفي است! گويا سال 98 هم سال خوك بوده و حالا كه دارد دست از سرمان برميدارد بهتر است به طنزهاي موشي كه با 1399 به استقبالمان ميآيد بينديشيم. مثل اين طنز كه در وصف اين روزهاي كرونايي و در خانه ماندن آورده شده است:«هنوز سال موش شروع نشده آثارش هویدا شده مثل موش رفتیم توسوراخ هرکس رومیبینیم فرارمیکنیم هرچی رواحتیاج داشتیم انبار کردیم وهمش داریم میخوریم خداکنه زاد وولد هامون مثل موش نباشه». ضمن اينكه تو اين روزهايي كه مجبوريم در خانه باشيم و به كارهايي كه كرده يا نكردهايم فكر كنيم و احيانا حوصلهمان هم سر ميرود و ديگر حال فيلم ديدن و سريال ديدن و كتاب خواندن و بازي و چيزهايي از اين دست را از دست داديم بايد مراقب باشيم به دام «توهم كرونا» نيفتيم. ما سالها با حضور «خورزوخان» در زندگيهايمان آشنا بوديم. اما الان وقت دل دادن به «خورزوخان»يا «توهم كرونا» نيست. پس اين جمله آخر را هم بخوانيد و سعي كنيد در اين مدت بيخودي به جان خودتان نيفتيد؛ «ینی وجداني از روزی که کرونا وارد ایران شده یه جاهاییم درد میگیره که کرونای بدبخت میگه به جان خودم اگه کار من باشه».