تو اسطوره شعر امروز را قبول نداري؟!
اسمعيل اميني
نگاه عوامانه، سخن عوامانه، انديشه عوامانه و جهانبيني عوامانه، با ميزان سواد و مطالعه ارتباط مستقيم ندارد. مجموعهاي است از شتابزدگي، سطحينگري، بيدقتي، هيجان، احساسات، خودبيني، هراس از تغيير، پرهيز از ناشناختهها، غرور، عادت و خصايلي از اين دست. بسيارند تحصيلكردههايي كه عوامانه مينگرند و عوامانه سخن ميگويند و استدلال عوامانه را ميپذيرند. عوامانه بودن با سادگي نيز نسبت مستقيم ندارد. چه بسيار سخنان ساده كه مستدل و منطقي و حكيمانه است و چه بسيارتر حرفها و سخنرانيهاي پيچيده و مطنطن كه عوامانه است. در اين سلسله يادداشتها برآنم كه برخي مشخصات و تجليات جهانبيني عوامانه را بيان كنم. اين را هم بگويم كه منظورم از عوامانه بودن، اشاره به عامه مردم و خط كشيدن ميان عوام و خواص نيست. اتفاقا نگاه عوامانه از اختراعات خواص است و يكي از دستافزارهاي ايشان براي فريب و سلطه بر افكار عموم مردم، همين دامن زدن به نگاه عوامانه است. نخستين نشانه نگاه عوامانه، تعابير قطعي است؛ (صد در صد – قطعا – بدون شك – حتما – يقينا – مطمئنا). اينگونه تعابير اگر در گزارههاي عاطفي و انشايي باشد، پذيرفتني است، مثلا اگر كسي بگويد (مادر من مهربانترين زن دنياست.) اما در گزارههاي خبري و علمي و نيز در مباحثه و استدلال راه را بر پرسشگري و تحقيق ميبندد. كسي كه از قطعيت و يقين حرف ميزند به ديگران ميگويد كه به ترديد، پرسش، تحقيق و تغيير نيازي ندارد. «ترين»ها نيز از ميان همين يقينها سر برميآورند. صاحب نگاه عوامانه، شيفته «ترين»هاست. بهترين شاعر – بزرگترين نويسنده- زيباترين انسان- برترين پزشك- با هوشترين كودك- عاليترين شعر و...فضاي مجازي پر است از اين «ترين»ها. بخشي از آن البته سرگرمكننده است مانند آنچه در ركوردهاي ورزشي و كتاب گينس ثبت ميشود از قبيل سريعترين دونده جهان و چاقترين مرد دنيا. اما بخش ديگري كه مربوط به علم و هنر و سياست و اقتصاد و انديشه است، هراسآور است زيرا واقعيت را از دسترس مشاهده و تحقيق و استدلال دور ميكند و ميبرد به سرزمين اساطير و افسانهها يعني همانجا كه چندان خبري از منطق و عقلانيت نيست. پس تو ديگر نميتواني درباره اسطوره آواز ايران، اسطوره شعر امروز، بازيگر اسطورهاي سينما، رهبر اسطورهاي پرولتارياي جهان و خيالبافيهاي ديگري از اين دست ترديد كني. بايد بپذيري و بستايي، يا سكوت كني. واي به حالت اگر اهل ترديد و انتقاد از «ترين»ها باشي! يعني اگر بخواهي روياي شيرين عوامانه را برآشوبي و به جاي قطعا، حتما، جرات كني و بگويي: شايد، احتمالا.