• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4644 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۲ ارديبهشت

براي نجف دريابندري كه چند روز پيش از ميان ما رفت

شيرين‌كامي خواننده به بهاي مشقت‌هاي مترجم

رسول پيره

 

اسمش براي ادبياتچي‌ها، با پيرمرد و دريا و بازمانده روز و وداع با اسلحه، براي اهالي اقليم فلسفه با متفكران روس و براي خيلي‌ها با كتابِ مستطابِ آشپزي به ياد مي‌ماند. از حق نگذريم نامش كنار محمد قاضي و ابوالحسن نجفي و كريم امامي مي‌نشيند. نسلِ نابغه‌هاي ترجمه كه تمرين و دقت و حواس جمع و مهارت‌شان زبانزد بود. قبل از اينكه نجفِ دريابندري «ارنست همينگوي: يك دور تمام» را بنويسد و اولِ كتابِ پيرمرد و دريا بگذارد، كمتر كسي از فرقِ ميان زبانِ هاكلبري فينِ مارك تواين و هاكلبري فينِ همينگوي خبر داشت. همه همينگوي را مشهورترين نويسنده جهانِ (آن روزگار) مي‌دانستند كه خبرنگار جنگي بوده و استايليست بزرگي هم بوده اما كسي اين ظرافت‌ها را نمي‌دانست. مترجمي كه آقاي استيونسن بازمانده روز را به ما معرفي كرد از زير و بم زندگي اعيان و اشراف و مرتبه و طبقه خاص باتلرها و سرخدمتكارها و شرايط زندگي اجتماعي‌شان سردرمي‌آورد كه توانست صداي نزديك به صداي باتلر را از لابه‌لاي سفرنامه‌ها و خاطرات و مكاتبات و زبان كم‌و‌بيش فراموش شده قاجاري بيرون بكشد. با خواندن همين چند خط از بيلي باتگيت، آدم دستش مي‌آيد كه با كي طرف است و مترجم صاحب سبك چه كرد:  «خلاصه حتم داشتم نقشه اين كار را كشيده. هر چند آن خشمِ آني مخصوصِ خودش هم توش بود، طوري كه خيال مي‌كردي فكر اين كار همين الان سرضرب به سرش زده. مثل آن روزي كه آن بازرس اداره ايمني را خفه كرد و براي محكم كاري كله‌اش را هم به زمين كوبيد (بيلي باتگيت، بخش اول، ص 46، نشرطرح نقد)»ترجمه شيوا و روانش از هاكلبري فين شايد سرمشقِ احمد كسايي‌پور بود در ماجراهاي تام ساير. مترجمِ كهنه‌كار توانسته بود از عهده شيرين‌زباني‌ها و فراز و نشيب‌هاي نثرِ كتاب برآيد.جادوي كارش در بيلي باتگيت هم همين بود. ريزه‌كاري‌هاي زبان را مي‌دانست. دانستنِ اينكه زبانِ كوچه مهم است و به دردِ كار ادبي مي‌خورد چيزي نيست كه خود به خود براي آدم حاصل بشود و اين را هم بايد ياد گرفت. اينها را در مصاحبه با ناصرِ حريري گفته بود. در همان مصاحبه مفصل كه با عنوان يك گفت‌وگو چاپ شد. مترجماني كه در اين بازي موسفيد كرده‌اند قدر و مقامش را شناختند. ترجمه‌هايش در قياس با كتاب‌هاي ديگر روسفيد از آب درآمد و تحسين‌ها نثارش كردند. مشهور بود اما نه شهرتِ زودگذر و اتفاقي. مترجمي باهوش كه با بقيه فرق داشت. براي اينكه نوشته‌ام كش نيايد اسم كتاب‌هايي كه ترجمه كرده را رديف نمي‌كنم. به نيتِ احترام و موفقيت حرفه‌اي كه سال‌ها كارِ بي‌وقفه به او بخشيده بود معاشرانِ خوبي هم داشت. نويسنده‌ها و شاعران و مترجمانِ درجه يك مثل مرتضي كيوان، شاملو، انور، نجفي و قاضي كه ذكر خيرشان در همان مصاحبه رفته است. تحسر و تأسف كه مصاحبه‌اي درخور با او نيست جز همان مصاحبه ناصر حريري كه سال‌ها پيش چاپ شد. خواندنش مفيد است خاصه در اين روزگارِ تيره كه هر نوپيشه‌اي كمي زبان خارجي بلد است دست به ترجمه كتاب مي‌زند و قدر ايامِ عمرِ خويش نمي‌داند. حيف! او بود كه مشقت ترجمه را بر خود هموار مي‌كرد. به اندازه كافي - شايد هم بيشتر- وسواس به خرج مي‌داد كه شهد و شيريني‌اش به كامِ خواننده مي‌شد. روانش شاد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون