گذري به چند تاليف ايرج كريمي
از كنار كتابهايش نميگذريم
بهمن فاطمي
مرگ ايرج كريمي در 11 شهريور 94 در 52 سالگي ضايعهاي فرهنگي بود؛ مصيبتي كه بيشتر حوزه ادبيات انتقادي سينما و هم البته ديگر زمينههاي نوشتار سينمايي و ادبي را متاثر كرد. كريمي را اول در مقام منتقدي نظريهخوانده و در عين حال خوشذوق ميشناسيم؛ يعني به واسطه قلمي كه حاصل پيوند ميان دانش و سليقهاش را در اختيار چند نسل از مخاطبان مطالب انتقادي در حوزه سينما قرار داد. كريمي جداي از اينها فيلمساز و مترجم و مولف كتابهاي سينمايي هم بود و علاوه بر اينها در حوزههايي چون شعر و قصه و رمان هم طبعآزمايي كرد. فيلمسازي را دير شروع كرد؛ در 47 سالگي و با كارگرداني فيلم «از كنار هم ميگذريم». فعاليت نوشتارياش اما به آغاز دهه 60 برميگردد. نقدهاي او از مهمترين نقدهاي مجله فيلم طي سالهاي متمادي بود. در اينجا گذري خواهيم كرد به تعدادي از كتابهاي او.
بيتعارف درباره كيارستمي
اولين تاليف كريمي به سال 1365 برميگردد. كتابي با عنوان «عباس كيارستمي، فيلمساز رئاليست». كريمي در اين كتاب نظر مهمي را در ارتباط با سينماي عباس كيارستمي مطرح ميكند و آن اتكاي او به پارادوكسي به نام «منطق تصادف» است: «از آنجا كه كيارستمي تصادفا فيلمساز شده، پس چندان عجيب نيست كه تصادف در ساختار سينماي كيارستمي نقش غير قابل انكاري دارد. منطق تصادف حتي به شيوهاي كه كيارستمي براي هدايت و كارگرداني عوامل و صحنه فيلمش اتخاذ ميكند رسوخ كرده و او را به شهيرترين فيلمساز تصادفي دنيا مبدل ساخته است.» او در كتابش تاكيد كرده است بر اينكه «كيارستمي در سينما به نوعي كشف و شهود معتقد است كه بر اثر نخواندن و نديدن به دست ميآيد...» كريمي قاطعانه در اين كتاب به بيگانگي كيارستمي با قواعد كار فيلمسازي اشاره ميكند: « او زيركانه تكنيك را نفي ميكند تا تشخص هنري خود را در سايه رئاليسم بدوي سينمايي حفظ كند.»
كلمه از نگاه دوربين
كتاب ديگري كه نشان از توجه كريمي به روابط بينامتني ميان دو حوزه سينما و ادبيات دارد و اين از عنوان كتاب هم پيداست، «ادبيات از چشم سينما» است. مولف كتاب زماني در مجله فيلم بحثي را مطرح كرد تحت عنوان «ادبيات از چشم سينما» كه در آن مساله اقتباس در ابعادي نظري در كانون توجه قرار گرفته بود. «ادبيات از چشم سينما» حاوي بخشهاي مختلفي است از جمله «سينما چيز ديگري است، سينما رفتن در رمانها؛ نگاهي به ماجراي لولاگرگ اثر هاوارد فاست، تولستوي و سينما، از يك نما به يك دنيا، سولاريس- فيلم و رمان، نماي نقطه نظر و ...».
روايت قصه يك سياسي بازگشته به وطن
پيش از «ملال جدولبازي» كه سال 98 منتشر شد، رصد تجربه رماننويسي كريمي ما را به سال 79 و انتشار رمان «هوسي به نام قطار» ميبرد. رمان، روايتي است از زندگي مردي است به نام عليرضا كه پس از سالهاي طولاني زندگي در خارج از كشور، به سرزمين خود برميگردد. عليرضا كه در سالهاي دهه 30 و در كوران جريانهاي مربوط به نهضت ملي شدن نفت از ايران رفته بوده حالا با تهران عجيبي روبهرو ميشود كه او را شگفتزده ميكند. عضويت در يك حزب سياسي بخش ديگري از شخصيت و زندگي عليرضاست كه در رمان هم اهميت دارد. وقايعي كه براي عليرضا در ابعاد سياسي و شخصي زندگياش رخ ميدهد، رمان «هوسي به نام قطار» را پيش ميبرد.
نمايشنامهاي در حكم اداي احترام به فرديت
صورت نوشتاري ديگري كه ايرج كريمي در آن طبعآزمايي و در قالب تاليف منتشر كرد، نمايشنامه بود. از نمايشنامههاي او ميتوان به «نرگس براي شببو» اشاره كرد؛ نمايشنامهاي كه قصه خانوادهاي اهل هنر را در بستر خود دارد. افراد خانواده عمري با اتكا به ارزشهاي فرهنگي و هنري زيستهاند و ميتوان مفهومي را كه از آن تحت عنوان «اصالت» ياد ميشود در نهاد اين خانواده ديد. نمايشنامه چالشي را محور قرار ميدهد كه در ميانه اين زيست متكي به اصالت فرهنگي حادث ميشود. آنجا كه پسر خانواده (سيروس) براي ادامه تحصيل در رشته موسيقي به خارج از كشور ميرود و سببساز خرسندي و افتخار پدر و مادر و خواهر ميشود اما در اين ميان كسي كه از وضعيت موجود رضايت ندارد خود سيروس است كه دليل خوشحالي خانواده را رسيدن آنها به روياهاي خودشان درباره او ميداند و نه موفقيت و خوشحالي او. نمايشنامه با رها كردن درس و تحصيل سيروس در خارج از كشور وارد فاز تازهاي ميشود.