كاهش قدرت خريد
با خروج آنها از بازار تقاضا بدين صورتي كه نتوان براي آن پاسخي ترتيب داد، ايجاد نشد، بلكه به اين دليل بازار تحت تاثير قرار گرفت كه خلأ برندي در بازار به وجود آمد. اين دو برند، برندهاي رند بازار بودند و مردم نيز به خريد از آنها عادت كرده بودند. در نبودشان بازار نميتوانست اين خلأ را پر كند كه اثراتش نيز هويدا شد. مشكل ديگر در وابستگي به ارز است. برندهاي داخلي براي توليد نياز به ارز دارند و بايد برخي مواد و تجهيزات خود مانند موتور، كمپرسور و... را نيز از ساير كشورها وارد كنند. تامين ارز براي واردات به سختي انجام ميشود و قيمت ارز نيمايي نيز متغير است به گونهاي كه روز گذشته بر مدار 15 هزار تومان بود. اما مساله اساسيتر، در كاهش قدرت خريد است. نبايد گفت كه قيمت همه چيز بالا رفته در واقع قيمت ارز، طلا و... افزايش نيافته، قدرت خريد كاهش شديدي داشته و پول ملي نيز كم ارزش شده است. يعني ريالي كه در جيب ما وجود دارد، قدرت خريد پاييني دارد. پس نبايد تنها افزايش قيمت در بازار لوازم خانگي موجب حساسيت شود. به عنوان مثال شما در سال 89 با 100 واحد پول ميتوانستيد كالا خريداري كنيد، امسال همان ميزان پول معادل خريد 8 يا 9 واحد كالاست. يعني بيش از 90 درصد از ارزش پول ملي و قدرت خريد افراد از بين رفته است. نبايد به دنبال علت گراني در بازار يا صنعت خاصي گشت، بلكه ارزش پول ملي تحت تاثير قرار گرفته به همين دليل گمان ميكنيم كه قيمتها دستخوش تغييرات است و بالا ميرود. شايد برخي كالاها به دليل پرداخت يارانه افزايش قيمت زيادي نداشته باشند ولي آنها هم تا حدي تغيير قيمتي داشتهاند، چراكه پرداخت يارانه در كوتاهمدت تاثير دارد و به مرور و با كاهش قدرت خريد، از ارزش آن كمكها كاسته ميشود. علامت قيمتي كالا در بازار، معادل ارزش پول ملي نسبت به ارزهاي خارجي است. اگر اين تساوي برقرار نباشد، قطعا قيمتها نيز نوسان خواهد داشت.