نامه جمعي از كنشگران صنفي و مدني فرهنگيان درباره قتل رومينا اشرفي
قصور خود را بپذيريد
جمعي از فعالان و كنشگران صنفي و مدني فرهنگيان با انتشار نامهاي از شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شوراي عالي آموزش و پرورش و وزارت آموزش و پرورش خواستند تا قصور خود را در مرگ رومينا اشرفي بپذيرند. در اين نامه با اشاره به ماجراي قتل دختر 13 ساله گيلاني آمده است: «به نظر ميرسد كه اين اتفاق، از زاويه مسووليتي كه مدرسه و در كل آموزش و پرورش بر عهده داشته و نسبت به آن كوتاهي كرده است نيز بايد نگريسته شود.» نويسندگان نامه با ذكر چند دليل از مسوولان نهادهاي مختلف خواستهاند كه پاسخگوي قصور خود باشند: «آموزش و پرورش ما، متاسفانه بهاي چنداني به حضور و وجود مشاور، پرستار و مددكار اجتماعي نميدهد. در برخي مدرسههاي ما، مشاور آن هم به ميزان چند ساعت در هفته، در مدرسه حضور دارد اما بخش بزرگي از مدرسههاي ما مشاور ندارند. از مددكار اجتماعي و پرستار هم كه از جمله كادر و پرسنل مدرسه در بسياري از سيستمهاي آموزشي روز دنيا به حساب ميآيند اصلا خبري نيست. اگر در مدرسه رومينا، مشاوري حرفهاي و آشنا به روحيات نوجوانان دختر وجود داشت به احتمال زياد ميتوانست در اين زمينه نقشي مفيد بازي كند و با برگزاري جلسات مشاورهاي با رومينا و خانوادهاش و دادن آگاهي لازم براي برخورد منطقي با اين مساله، از وقوع اين جنايت جلوگيري كند.»
نكته دوم مورد اشاره آنها، فقر آموزش در زمينه آگاهيرساني مسائل جنسي را نشانه رفته است: «در مدرسههاي ما، از آموزش مسائل جنسي، خبري نيست. در موضوع تعطيلات كرونايي مدرسهها، مسوولان آموزش و پرورش به درستي بر اين نكته تاكيد كردند كه حفظ جان دانشآموزان، بايد اولويت اول آموزش و پرورش باشد. درباره آموزش مسائل جنسي نيز همين است و بايد به اين نكته توجه شود كه آموزشهايي از اين دست، براي سلامت روح و روان و حفظ جان نوجوانان و جوانان، بايستهاند و كم توجهي به آنها، شريك شدن در صدمه و زيانهايي احتمالي است كه از اين رهگذر، نصيب دانشآموزان، خانوادهها و در كل جامعه ميشود.» در سومين بند اين نامه آمده است كه ناتواني آموزش و پرورش در آگاه كردن و آموزش خانوادهها سبب شده تا نهادي مانند اوليا و مربيان به ابزاري براي جمعآوري پول و كمكهاي مردمي به مدرسهها بدل شده است و از رسالت واقعي خود كه ايجاد ارتباط مفيد و موثر ميان جامعه و مدرسه است باز ماند و البته اين ناتواني در آگاهيبخشي به كتابهاي درسي هم سرايت كرده است كه به عقيده نويسندگان نامه، به نوعي به تقويت فرهنگ مردسالارانه هم منجر ميشود. آنها در پايان يادآور شدهاند كه وقتي وزير آموزش و پرورش هچ واكنشي به اين فاجعه نداشته است نشان ميدهد كه آموزش و پرورش در چنين مواردي خودش را ملزم به پاسخگويي نميداند: «گام نخست براي بهبودي اوضاع، پذيرش مسووليت است. ما نهادهاي سياستگذار و مسوول در آموزش و پرورش، از جمله شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شوراي عالي آموزش و پرورش و وزارت آموزش و پرورش را دعوت به برخورد اخلاقي و مسوولانه ميكنيم و انتظار انجام كارهاي عملي و موثر در جهت جلوگيري از روي دادن ديگر بار چنين فاجعههايي را داريم.» اين نامه به امضاي جواد بابازاده رها، مژگان باقري، مهين برخورداري، علي بهشتينيا، مهدي بهلولي، محمد حيدري ورجاني، محمد داوري، ابوالفضل رحيمي شاد، جليل شمس، محمد شيوراني، مهدي فتحي، شيرزاد عبداللهي، نسرين محمدباقري، نرگس ملكزاده، خليل موحد، محمدرضا نيكنژاد و عليرضا هاشمي رسيده است.