به ياد غياب بزرگ
علي مسعودينيا
...و تا چشم بر هم زديم دو دهه از آن غياب بزرگ گذشت. غياب بيجبران هوشنگ گلشيري هنوز مثل يك زخم تازه، مثل يك درد مداوم با ماست. در نبودش هم اما هنوز انگار هست و ادامه دارد. نميشود گذرت بيفتد به داستان مدرن و روزنامهنگاري ادبي و نقد پويا و كنشهاي اجتماعي و روشنفكري نيم قرن اخير و بر سر نام گلشيري درنگ نكني؛ بس كه در تمامي اين عرصهها حضوري مفيد و آموزنده و ماندگار داشته است. او عليه آن ركود و رخوتي زيست كه در خطابه جوانمرگي در نثر فارسي بر آن تاخته بود؛ نويسنده نبايد به آخر خط برسد و كارش را تمام شده بپندارد. تداوم و ترقي و تقلا براي تاثير بر جامعه برايش يك رسالت بود انگار و با همين طرز تفكر توانست يكي از حسرتبرانگيزترين كارنامههاي ادبي و هنري معاصر را از خود بر جاي بگذارد. رها كنيم حرف و حديثهاي از سر كين و بغض را كه هر از گاهي از گوشهاي برميآيد به هواي تقليل منزلت او. گلشيري بي سر سوزني ترديد، يكي از مهمترين چهرههاي فرهنگي ايران مدرن است و از معدود چهرههايي كه چون احمد شاملو، هنر و كنش روشنفكرياش همتراز بودند و ترازشان هم بسيار بالا بود. گلشيري در داستاننويسي كوشيد ميان توجه به شكل و سرسپردگي به محتواي متعهد، به تلفيقي پرفايده و هنرمندانه برسد و تمام عمرش را صرف پيشبرد اين پروژه كرد. از «شازده احتجاب» بگير و بيا تا «انفجار بزرگ»، گلشيري هميشه هنرمندي است كه ميخواهد به آن اكسير تلفيقي ديرياب برسد. او به نيكي دريافته بود كه در جامعهاي مينويسد كه نميتواند ادبياتي مستقل از امر سياسي و اجتماعي داشته باشد و از ديگر سو نيك فهميده بود كه با شعار و مضمونگرايي صرف نميتوان تاثيري بر زمانه گذاشت و البته باز به درستي درك كرده بود كه طي چنين مسيري به رياضت و مرارت بسيار ممكن خواهد بود. فارغ از اين او تنها آدم نوشتن و چاپ كردن نبود. بيقراري ميكرد براي گشايشي در حريم انديشهورزي. بيقراري ميكرد براي آنچه حقوق بنيادين هر انساني است كه با قلم و بيان سر و كار دارد. بيپروا بود و طوري به ميدان ميآمد كه انگار چيزي براي از دست دادن ندارد و البته كه داشت. شاهدش همين آثار و رفتارهاي پربار و حسرتبرانگيزي است كه تا امروز دستكم سه يا چهار نسل از آنها الهام گرفتهاند و نسلهاي بعدي هم خواهند گرفت. روايت رسمي تاريخ در هر روزگار چيزي است و غربال ذهن و زمان چيزي ديگر. در اين مقابله نام هوشنگ گلشيري از آن نامهاست كه نميشود حذفش كرد يا تقليلش داد و از آن گذشت.