• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4697 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۳۰ تير

مصيبت كجاست؟

مهرداد احمدي شيخاني

در گذشته فرهنگي ما، دانايي درجاتي داشت. به آنكه سواد خواندن و نوشتن داشت ميرزا مي‌گفتند، اگر كسب علم مي‌كرد، عالم خطابش مي‌كردند، اگر در كار خود به جايي مي‌رسيد و شاگرداني داشت و سرآمد مي‌شد به او علامه مي‌گفتند و چنانچه از نوادر مي‌شد و براي هر مشكلي راه‌حلي داشت، ملقب به علامه دهر مي‌شد و چنانكه از اين هم فراتر مي‌رفت و دريايي از علم مي‌شد، بحرالعلومش مي‌ناميدند. اين يعني از خشك و‌ تر چيزي در جهان نبود كه او نداند و البته بحرالعلوم‌ها نادر بودند، ولي بالاخره بعضي به اين جايگاه مي‌رسيدند. مي‌گويند ابوعلي سينا يكي از همين نوادر و بحرالعلوم زمان خود بود كه در طب و فلسفه و هر دانشي سرآمد بود، تا آنجا كه هم طبابت مي‌كرد و هم وزير سلطان بود و رتق و فتق امور كشوري مي‌كرد و هم فلسفه و حكمت و نجوم درس مي‌داد. اما چرا ديگر از بحرالعلوم‌ها يا در مرحله پايين‌تر از علامه دهرها خبري نيست؟ آيا ديگر نوابغي همچون بوعلي ‌زاده نمي‌شوند يا جواب جاي ديگري است؟ واقعيت اين است كه وجود نوادري مانند بوعلي، تنها به نبوغ شخصي آنها برنمي‌گشت، بلكه به واسطه محدود بودن دانش و علوم زمانه بود كه يك نفر مي‌توانست با سعي و تلاش به همه آن دست پيدا كند. شايد يكي از مهم‌ترين دستاوردهاي اجتماعي بيماري كرونا اين باشد كه ديگر مانند روزهاي ابتدايي اين همه‌گيري جهاني، خبري از تجويز داروهاي عجيب و غريب نيست و ديگر نمي‌شنويم يا به ندرت مي‌شنويم كه يكي براي درمان اين بيماري روغن بنفشه يا ادرار شتر يا دود دادن عنبرنسا را تجويز كند. اما چرا اينچنين داروهاي تجويزي كه بنا بر گفته تجويزكنندگان ريشه در سنت‌هاي طبابت هزار ساله آن بحرالعلوم‌ها دارد، در اين همه‌گيري و با آن همه اصرار مبلغينش به سرعت رنگ باخت؟ دليل يك چيز بيشتر نيست و آن اينكه معتقدين به اين درمان‌ها نتوانستند حتي يك نمونه از موفقيت روش‌هاي درماني خود نشان دهند و  به ناچار به كنجي خزيدند و ساكت شدند. آنچه در مقابل ادعاي اين مدعيان و حاميان ريز و درشت‌شان عيان شد اين است كه نه تنها كليت طبابت امري تخصصي است كه هر شاخه از آن و زيرشاخه از هر شاخه هم امري تخصصي است و اين‌طور نيست كه مثلا پزشك مغز و اعصاب با همه دانش پزشكي‌اش بداند كه سرطان اثني‌عشر را چگونه مداوا مي‌كنند و اينكه تخصص‌ها بسيار ريز شده و در هر كدام از اين زيرشاخه‌ها آنقدر موضوع هست كه همه عمر يك پزشك هم كفاف آن را نمي‌دهد كه تمامي دانش آن زيرشاخه را دريابد و با گسترش علم در هركدام از اين بخش‌ها، خبره‌ترين پزشكان هم اگر دانش خود را به‌روز نكنند، به سالي نشده، آنچه مي‌دانند كهنه و بي‌اثر خواهد شد.
اما آيا فقط پزشكي چنين است كه ديگر در آن بحرالعلوم‌ها جايي ندارند و غير متخصصين و غيركارشناسان، بايد پاي خود را از آن بيرون بكشند؟ آيا بايد به مصيبتي چون كرونا در اقتصاد و فرهنگ و سياست و اجتماع گرفتار شويم تا بدانيم آنان كه از غني‌سازي اورانيوم در زيرزمين توسط كودكان و ساخت دستگاه ويروس كروناياب از فاصله 100 متري و راه‌حل‌هاي بخشنامه‌اي براي اقتصاد و جامعه و سياست مي‌گويند از جنس همان تجويزكنندگان روغن بنفشه‌اند، اما در يك حوزه تخصصي ديگر؟ آيا واقعا بايد در هركدام از اين شاخه‌ها به مصيبت گرفتار شويم تا بفهميم در جهان امروز، موضوعات تخصصي شده و ديگر هيچ بحرالعلومي از شكم مادر ‌زاده نخواهد شد؟ فرقي نمي‌كند كه چه كسي در چه حوزه‌اي بدون داشتن دانش و تخصص ورود كند. پزشك متخصص جراح قلب و عروق كه كارشناس سياست خارجي نيست، قرار نيست چون در حوزه تخصصي خودش بي‌همتا است، از سياست خارجي هم چيزي بداند يا قرار نيست يك حقوقدان برجسته و يگانه در حقوق بين‌الملل، براي نوسانات بازار ارز راه‌حل تجويز كند، يا يك اقتصاددان براي ترويج كتاب‌خواني بين جوانان 13 تا 16 ساله راه‌حل داشته باشد؟ يا يك روحاني بداند كه روش رسيدن به واكسن كرونا كدام است؟ آيا هميشه بايد به مصيبت گرفتار شويم تا در آن موضوع مصيبت‌زده و از سر ناچاري دست به دامان كارشناس و متخصص شويم؟ آيا نبايد از قبل، هر كسي پاي خود را از حوزه‌اي كه در آن دانش و تخصص ندارد بيرون بكشد و كار را به كارشناسش ارجاع دهد، يا بهتر بگويم، ما تا فرارسيدن مصيبت صبر نكنيم و از قبل اجازه ورود به غير كارشناسان ندهيم كه مصيبت آنانند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون