در ميانه انحطاط فرهنگي
نيوشا طبيبي
قرن هفتم هجري، ايران سالهاي پرتلاطمي را از سر ميگذرانده، حمله مغولها و آشوبهاي ناشي از آن چند دهه گريبانگير مردم بوده، اما در همان سالها، در هر شهر و روستا و آبادي، دانشمند و اديب و حكيمي به تدريس و تحقيق و تصنيف آثار اشتغال داشته. بسياري از بزرگان كه تا امروز نام و آثارشان فخر قوم ما هستند، در همان ايام پرآشوب زيسته و باليدهاند. قرن هفتم به راستي از اين حيث در تاريخ تمدن ما ميدرخشد. بعد در دورههاي گوناگون اگر به وجهي از وجوه فرهنگي و علمي اقبالي نشان داده نميشده، وجوه ديگر كماكان رشد و بالندگي خود را حفظ ميكردهاند. چنين است در دوره صفوي، اگر شعر و ادب چهرهاي درخشان و اثري ماندگار ندارد، اما در اين دوره معماري و نگارگري و ديگر هنرهاي ظريفه به حدي از پيشرفت رسيدهاند كه تا امروز هم آثار آن دوره بيبديل و همتا ماندهاند.دورهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم، از اين نظر در تمامي تاريخ هنر و فرهنگ ايراني بينظير است. ظهور اشخاص بيهنر و بيسواد و به وجود آمدن آثار سخيف و مبتذل و تنزل سليقه زيباييشناسي ايراني تا اين ميزان در تمامي تاريخ ايران مانند ندارد. معماري اين دوره، خالي از هويت و زيبايي، گاه تقليدي از ظواهر معماري رمي و يوناني و گاه رونوشتي خامدستانه از معماري مدرن اروپايي و امريكايي است. تمامي شهرهاي ايران شبيه به هم، لبريز از مكعبهاي زشت و بدقيافهاي است كه ارتفاع گرفتهاند. نه به زيبايي و هويت شهرهاي قديمي ما استمرار دادهاند و نه راحتي و آسايش براي ساكنانش به همراه آوردهاند. البته كه جيب بساز و بفروشها را پر كردهاند. آنها به قيمت نابودي شهرها و تهي كردن معماري ملي از تشخص، ثروت اندوختند و البته زير نگاه بيتفاوت دستگاههاي مسوول همچنان ميتازند. فقط معماري عرصه تاخت و تاز متقلبان و فرصتطلبان نبوده و نيست. در عرصه هنرهاي ديگري كه ايرانيان در آنها سابقهاي خوش داشتهاند هم وضع به همين صورت است. باوركردني نيست كه با يك جستوجوي ساده اينترنتي و صرف چند ميليون تومان، كساني را ميتوانيد بيابيد كه براي شما كتاب شعر چاپ ميكنند. يعني به جاي مشتري اشعاري را آماده ميكنند و به چاپ ميسپارند! پژوهش و پاياننامه و مقاله علمي كه ديگر موضوعاتي پيش پا افتاده و عادي شدهاند و در هر دكاني اطراف دانشگاه كساني به توليد اين محصولات اشتغال دارند! كتابسازي و كتاب دزدي هم البته چنين هستند. اگر در دهه شصت و هفتاد شمسي، سينماي ما موجب افتخار ايرانيان بود، آن دوره سالهاست به پايان رسيده. امروز محصولات توليدي اكثرا موجب سرشكستگي و شرمساري هستند. از كمديهاي نجيب و محترمانه و هنرمندانه دهه شصت و اوايل هفتاد رسيديم به سينماي كمدي دهه نود كه پرفروشترين فيلمش «هزارپا» پر است از شوخيهاي زشت و نابهنجار جنسي. سريالهاي توليدي ديگر را ببينيد كه چطور سطح سليقه مردم را به نمونههاي مبتذل تركيهاي تنزل دادهاند. مجموعه «دل» كه از شبكه خانگي توزيع ميشود نمونهاي از اين توليدات بيارزش است. اين مجموعه با رعايت خط قرمزهاي ايران، همان داستانها و روابط سريالهاي بيارزش تركيهاي و كلمبيايي را به تصوير ميكشد. حتي تم موسيقي متن، نحوه استفاده از آن - تماممدت زير همه تصاوير - كادربنديها، خانههاي پر زرق و برق و مردمي كه دغدغهاي جز روابط مرد و زن ندارند عينا از روي آن سريالها كپي شده. در ذهن سازندگان اين مجموعه، پولدارها آدمهايي هستند كه از صبح با لباس شب در خانه تردد ميكنند و بر سر سفره صبحانهشان حتما آب پرتقال مينوشند! طراحي لباسها و دكور نشان از سطح سليقه و درك هنري سازندگان اين مجموعه دارد. اين البته مشتي از خروار است. با خبرهايي كه ميرسد بايد منتظر توليد آثاري سخيفتر هم باشيم. حالا نوبت اينفلوئنسرهاي اينستاگرامي و آقازادههاي سينمايي است. اگر چه عدهاي از سينماگران با ژست آزاديخواهي از اينكه هر كسي فيلم بسازد دفاع ميكنند، اما واقعيت اين است كه آنها در انجمنهاي صنفي خود با استفاده از رانتي كه ارشاد در اختيار آنها گذاشته از بزرگ شدن دايره دستاندركاران سينما جلوگيري ميكنند تا منافع بين گروهي مشخص و معدود تقسيم شود. همانها كه به راحتي به يك شاخ اينستاگرامي مجوز ميدهند در مقابل بسياري از جوانان با استعداد سنگاندازي ميكنند تا آنها را از ميدان به در كنند. در عرصههاي ديگر هم اوضاع بهتر نيست. موسيقي ايراني سالهاست كه ديگر شاهد به وجود آمدن اثر بزرگي نبوده و نيست. ديگر كسي مانند كامبيز روشنروان ساقينامه نميسازد، آهنگسازان بزرگ ما يا در ميانسالي از دنيا رفتهاند يا كنج عزلت اختيار كردهاند. عرصه به دست كساني افتاده كه روايتي مردمپسند از موسيقي ملاي ايران به دست ميدهند. ديگر مرز موسيقي پاپ غربي و موسيقي سنتي ايراني شكسته شده. سخن كوتاه كنم، نميدانم آيندگان درباره ما و حيات فرهنگي اين دوره چه قضاوتي خواهند كرد؟ درباره ما كه بهرغم اين همه هياهو فرهنگ ملي خود را به قيمت جهاني شدن نابود كرديم و البته خم به ابرو هم نياورديم و دست از شعار دادن نكشيديم.