عروس آتش
احسان شمس
بيروت زماني عروس (پاريس) خاورميانه بود؛ تا آنكه 15 سال جنگ داخلي آن را به آتش كشيد. در اين ميان تاجري خودساخته كه در سياست به سران سعودي به ويژه شاهزاده بندر بن سلطان (رييس شوراي امنيت ملي سعودي، رييس سازمان امنيت و اطلاعات سعودي، سفير سعودي در ايالات متحده) مشاوره سياسي ميداد، از ميان آتش بيروت برخاست. او مهمترين شخصيت سني در لبنان شد و البته نماينده آنان - يا بهتر بگوييم نماينده سعودي - در پيمان طائف (1990) كه منجر به تقسيم قدرت در لبنان شد. رييس جمهور مسيحي، نخستوزير سني و رييس پارلمان شيعي (مانند اين مدل در عراق پس از جنگ هم به وجود آمد؛ رييس جمهور كرد، نخستوزير شيعي، رييس پارلمان سني).
به واسطه اكثريت سني مذهب لبنان، نخستوزيري به سنيها رسيد و طبيعتا رفيق حريري اولين نخستوزير پس از جنگ شد (1992 تا1998). سياست رفيق حريري موازنه منفي بود؛ يعني ارتباط فعال با قدرتهاي خارجي و همزمان خنثي و كاستن از نفوذ آنان (سعودي- سوريه و ايران – فرانسه- اسراييل و ايالات متحده) كه هركدام از گروهي در لبنان حمايت ميكنند (اهل سنت و دوروزيها - شيعيان - مسيحيان ماروني و چپها – فلانژها و كاتوليكها و بهاييان) . اين سياست سعي در تقويت قدرت مركزي در لبنان داشت و اوج آن در اصرار بر اجراي قطعنامه 1559 شوراي امنيت مبني بر لزوم خروج نيروهاي نظامي خارجي از لبنان بود كه البته با روي كار آمدن اميل لحود به عنوان رييسجمهوري به مشكل خورد و منجر به كنارهگيري حريري از قدرت شد. دوره اول رفيق حريري دوره رشد و ثبات اقتصادي و احياي بيروت به عنوان نوعروس لبنان بود. دوره دوم نخستوزيري او (2000 تا 2004) بيشتر به اصلاحات سياسي گذشت و همچنان سياست موازنه منفي در دستور كار بود. در 2005 حريري ترور و با مرگ او وحشت بر لبنان حكمفرما شد. بيروت چون كشتي سوخته بدون ناخدا، محل نزاع كشورهاي خارجي شد. در اولين واكنش نيروهاي سوري كه از زمان جنگ اعراب و اسراييل در لبنان حضور داشتند تحت فشار شوراي امنيت مجبور به ترك لبنان شدند و در ادامه سقوط آزاد اقتصاد لبنان آغاز شد.
هفته گذشته انفجار ديگري در لبنان رخ داد. آثار اين انفجار از انفجار 2005 عميقتر خواهد بود. ديگر نه شخصيتي كاريزماتيك در لبنان وجود دارد كه جامعه از هم گسيخته لبنان حول او جمع شود؛ نه اقتصادي كه كشور را نجات دهد (ايالات متحده لبنان را تحريم كرده، سعودي كمكهاي خود را محدود كرده، ايران و سوريه خود در مشكلات اقتصادي غوطهورند و البته بدهي خارجي لبنان 170 درصد توليد ناخالص ملي است و سطح بيكاري از 30 درصد عبور كرده است)؛ اسراييل نيز از برهمريختگي لبنان لذت ميبرد و از هم اكنون زمزمههاي وتوي حضور نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل كه از سال 1978 در مرز مستقر بودند به گوش ميرسد.
اكنون لبنان از هر لحظهاي در تاريخ به فروپاشي نزديكتر است. با تنش در لبنان، تنش در منطقه نيز تا مرز بدون بازگشت پيش خواهد رفت. اما چرا لبنان چنين اهميت دارد؟ 1- لبنان هممرز اسراييل است. 2- لبنان عرصه زورآزمايي قدرتهاي منطقهاي است. 3- لبنان الگويي از خاورميانه است با همه آن پيچيدگيها. حضور در لبنان، حضور در خاورميانه تلقي خواهد شد. از همين جهت كه غرب سعي در اعمال نفوذ در لبنان دارد. لبنان زماني روي آرامش را خواهد ديد كه 3 عنصر در آن جمع شود: 1- گروههاي داخلي به مفهوم دموكراسي بالاخص حفظ حقوق اقليت عمل كنند. 2- كشورهاي خارجي دست از دخالت بردارند. 3- اسراييل مرزهاي خود را با لبنان مشخص كند. 4- مذهب كاركرد خود را در سياست داخلي لبنان از دست بدهد كه هيچكدام در سپهر سياسي لبنان متصور نيست.
لبنان آينه خاورميانه است، متشكل از نوعي نظام كهنه قوميت مبتني بر مذهب. مفهوم قوميت- مذهب به اين شكل و اين تنوع در چارچوب يك مرز، در منطقه ما اختصاص به لبنان دارد. مسلمان سني - شيعيان حزباللهي و حزب املي - مسلمانان ماروني و كاتوليك و آشوري و سرياني - دوروزيها - چپها و فالانژها - لاييكها- يهوديان و بسياري اقوام ديگر كه هيچكدام اكثريتي قاطع را تشكيل نميدهند. اين نظام قوميت- مذهب علاوه بر ساختار سياسي، ساختار اقتصادي لبنان را نيز تعريف ميكند و به تبع شكلي موزاييك در جميع جهات (فرهنگي- قوميتي – امنيتي- اقتصادي – مذهبي) به لبنان داده است (البته در زمان امام موسي صدر تلاش بينظيري در جهت تغيير ساختار و ايجاد وحدت صورت گرفت، ولي پس از او ناتمام ماند).
اين ساختار موزاييكي هم نابودي لبنان را در پي دارد و هم براي قدرتهاي خارجي جذابيت ايجاد ميكند. هر قدرت خارجي از ميان گروههاي لبناني، موضوعي باب ميل خود مييابد تا در آن سرمايهگذاري كند.
اين همه گوياي آينده لبنان است. انفجار بيروت ضربه به يكي از اين موزاييكهاست كه دومينووار سبب فروپاشي ديگر موزاييكها خواهد شد و اين كشتي قطعهقطعه شده توسط قدرتهاي خارجي بليعده ميشود. مكرون براي حفظ منافع فرانسه در لبنان حضور يافته نه براي دلسوزي و از اينكه قدرت خود را به رخ بكشد و براي حكومت ضربالاجل تعيين كند، ابايي ندارد. براي قدرتهاي خارجي لبنان دو چيز است: هيچ چيز و همهچيز.