دينداري و كرونا
عباس عبدي
پس از شيوع كرونا و ابتلاي عمومي به كوويد-19 يكي از پرسشهايي كه مطرح شد اين بود كه تاثير اين بيماري بر دينداري مردم در ايران و جهان چيست؟ البته اعتقاد به دينداري در جهان و ايران دچار تحول شده است. اخيرا رونالد اينگلهارت مطالعهاي را در ادامه مطالعه قبلي خود انجام داده و تغيير اين روند را نشان داده است. وي يك بار در فاصله سالهاي 1981 تا 2007 روند شاخص ديندار شدن را سنجيده و نشان داده بود كه اكثر كشورهاي مورد مطالعه در آن مقطع زماني بيش از ربع قرن طول كشيد به سوي دينداري بيشتر حركت كنند. ولي از سال 2007 تا 2019، يعني كمتر از نيمي از دوران اول مردم اين كشورها مسير معكوس را طي كردهاند و حتي بعضا به كمتر از شاخصهاي مقطع سال 1981 رسيدهاند. براي نمونه كاهش شديد گرايش مذهبي در ايالات متحده امريكا از همه كشورهاي ديگر برجستهتر است. آنان دلايل جالبي از اين روند را توضيح ميدهند از جمله به رفتارهاي ناصواب كشيشان اشاره كردهاند. در ايران نيز شاخصهاي اين گرايش كمابيش سنجيده ميشود ولي با وقوع كرونا بحث دين و تاثيرپذيري رفتار ديني مردم از اين اپيدمي، جديتر شده است. با تعطيلي حج، مراسم رمضان و اكنون ماه محرم و پيشتر از آن تعطيلي مساجد و زيارتگاهها، همگي اين پرسش را مطرح كردهاند كه ماجرا چيست و به كجا خواهد انجاميد؟ اخيرا ديدم كه آقاي محسن حساممظاهري كه پژوهشگر و كارشناس اين موضوع هستند با انتشار ويديويي از يك مداح جوان سعي كردند ضمن توضيح و فهم نگاه آن مداح، نقدي را نيز بر ديدگاه او وارد كنند. وي نوشته است كه: «مداح جوان پربيراه نميگويد. حرفش اينست كه قديمها مريضياي كه ميآمد روضه ميگرفتند، حالا به خاطر مريضي روضه تعطيل ميكنند. همان شبههاي كه با تعطيلي حرمها هم پيش آمد كه چطور ممكن است دارالشفا تبديل شود به محل ابتلا؟ «روضه پروتكلي» مانند «ضريح ضدعفونيشده» است. در هر دو پارادوكسي خفته است كه در دنياي افسونزدايي شدهاي كه بسياريمان در آن زيست ميكنيم، به چشم نميآيد. اينكه كسي تناقض را احساس كند، عجيب نيست؛ عجيب نديدن تناقض و كنار آمدن با آن است. منتها مداح جوان آدرس غلط ميدهد. مساله قديم و جديد نيست. ربطي هم به كرونا ندارد. مساله تفاوت جهانهاست. روضهاي كه شفا ميداد و ذاكري كه نفسش حق بود متعلق به يك جهان بودند و هياتي كه لايفاستايل است و با چند دوربين فيلمبرداري ميشود و كليپهايش در اسمارتفونها و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميچرخد و مداحي كه خواننده مذهبي است و هنرش را به عنوان كالا خريدوفروش ميكند، متعلق به جهاني ديگر. در جهان اولي مومنان ميرفتند/ميروند روضه كه بيمه ابوالفضل شوند، در جهان ديگر اما مداحان توسط شركتها بيمه ميشوند. بحث خوب و بد نيست؛ بحث تفاوت جهانهايي است كه به موازات هم وجود دارند.» اين نقد درست است، ولي به نظر ميرسد كه كامل نيست و ماجرا ابعاد مهم ديگري دارد كه نبايد از آن مغفول شد. هنگامي كه اماكن زيارتي و روضه و دينداري آييني و توسل كردن؛ كاركرد شفاي بيمار پيدا ميكند، مساله ديگر اين نيست كه آيا روضههاي قديمي با خلوص نيت بود و روضههاي كنوني نوعي از سبك زندگي با چند دوربين فيلمبرداري و قابل خريد و فروش شدن هنر مداح ميشود. شايد پس از انقلاب براي اولينبار و بهطور جدي اين نگاه ديني را محسن مخملباف در داستان دو چشم بيسو ترويج كرد كه بعدا فيلم آن نيز ساخته شد. مساله اين است كه اصلا ديني كه براي شفاي بيمار و بينا كردن چشم نابينا به كار آيد در مقابله با اپيدمي جهان امروز ناكارآمد خواهد بود و شكست ميخورد. چرا؟ توسل به امامزادهها و هياتهاي مذهبي و... براي بهبودي و شفاي بيماران ويژه و بهطور معمول پس از نااميدي از طي كردن مسير طبيعي درمان و مراجعه به پزشك جدي ميشود. ابتدا بيمار را براي درمان به هر بيمارستان و نزد هر پزشكي ميبرند و خلاصه هنگامي كه نااميد ميشوند خالصانه و با توسل رو به سوي زيارتگاهها و عزاداريها يا نذر و نياز ميآورند اين در همه اديان هم هست.گر چه آماري نداريم، ولي به نظر ميرسد كه اكثر قريب به اتفاق اينها نيز نتيجهاي به دست نميآورند و بيماري همچنان ادامه پيدا ميكند. بخش كوچكي كه درمان ميشود به اين علت است كه يا در شرايط عادي هم درمان ميشد، همچنان كه افرادي داريم كه پس از نااميدي از پزشكان به هر دليلي خوب ميشوند كه شايد ناشي از خطاي تشخيص پزشكان باشد. بنابراين بهبودي در اين مرحله ميتواند ناشي از خطاي اوليه پزشكي يا تغييرات شناختهنشده، يا بروز تحولات روحي و رواني در فرد بيمار باشد كه به علت اين توسل يا تضرع خالصانه رخ ميدهد. ولي نكته اينجاست كه حتي اگر اين موارد شفا يافتن يك درصد هم باشد براي مردم برجسته و ديده ميشود، ولي آن 99 درصد درماننشده هيچگاه برجسته نميشود. به همين علت اين مسير شفايابي همچنان باز است و پرطرفدار ولي در ماجراي كوويد-19 قضيه فرق ميكند. چون تعداد بيماران در اندازههاي بسيار زياد است و حتي با حضور در مناسك ديني به احتمال بيشتر فرد مبتلا ميشود و چه بسيار افرادي كه از اين زاويه خطر حضور در چنين مناسكي را جدي نميگرفتند و دچار تبعات آن شدند و جالب اينكه اغلب رهبران مذهبي بر خلاف پيروانشان بيش از ديگران خود را موظف به رعايت دستورات ايمني و بهداشتي جهت پرهيز از ابتلاي به كرونا ميدانند و همه اينها نشانگر آن است كه مساله شفادهي و دارالشفا بودن اين مناسك در چارچوب ديگري قابل تبليغ بوده و در اپيدمي جهاني قابليت كاربرد ندارد.به علاوه مقايسه ميان كشورها به خوبي نشان ميدهد كه راه مقابله با اين بيماري وابسته به دانش و امكانات پزشكي هر كشوري و نيز رعايت دستورات بهداشتي از سوي مردم آن كشور و سياستهاي دولتهاي آنها است و متغير ديگر چون دينداري نميتواند آن را چندان توضيح دهد، مگر اينكه ابتلاي بيشتر را تبيين كند. حال ممكن است سوال شود پس چرا در سالهاي 1981 تا 2007 در جهان و بيش از آن دوران در ايران شاهد رشد گرايش به ارزشهاي ديني بوديم؟ پاسخ اين است كه آن ديني كه مردم را مجذوب خود ميكرد، شفادهنده بيمار نبود كه براي اين هدف؛ بيماران به پزشك و بيمارستان مراجعه ميكردند، به همين دليل ميانگين سن و سلامت كشورهاي بيدين يا كماعتقاد بسيار بالاتر از كشورهاي ديندار اعم از مسلمان يا مسيحي بود و هست. آن ديني كه موجب جذب مردم شد، متكي بر ارزشهاي اخلاقي و معنوي و عدالت بود كه متاسفانه در سه دهه گذشته تجربه نشان داد كه اين ارزشها از سوي متوليان دينداري به حاشيه رانده شده است. از اين رو از رغبت به دينداري نيز كاسته شده است. شايد اين زاويه تحليلي بهتر بتواند وضعيت موجود را در علل كاهش گرايش به دينداري توضيح دهد. با اين برداشت، انتظار ميرود كه كرونا ناكارآمدي اين گرايش را بيش از پيش نشان دهد.