گروه اجتماعي
توقف بهرهبرداري از جنگلهاي شمال كشور در قانون برنامه ششم توسعه يا طرح موسوم به تنفس جنگل، همچنان در كانون بحثهاي مربوط به مديريت جنگلهاي شمال كشور قرار دارد. پس از مصاحبه روز سهشنبه
4 شهريور 1399 روزنامه اعتماد كه با دو تن از كارشناسان جنگلشناسي و اكولوژي جنگل داخل كشور انجام شد اينك به سراغ دكتر مظفر شيرواني، مشاور بينالمللي جنگل و محيطزيست از كشور اتريش كه سابقه مطالعات در جنگلهاي شمال كشور را نيز دارند، رفته و نقطه نظرات ايشان را جويا شدهايم. باب بحث براي وحدت نظر و اطلاع سياستگذاران همچنان در روزنامه اعتماد گشوده است.
آقاي دكتر شيرواني! يكي از كارشناسان در مصاحبه با «اعتماد» گفته است: دانشي كه حدود 70 سال قبل از غرب به ايران آمد و طرح جنگلداري را برايمان به ارمغان آورد، هدفش پرورش جنگل براي رساندن آن به مرحله اوج يا كليماكس بود و اين كار مستلزم قطع درختان و ايجاد نهال بود، در حالي كه جنگلهاي شمال كشور در آن زمان در مرحله كليماكس قرار داشت و با قطع درختان، به جاي اينكه نهال استقرار پيدا كند؛ تمشك، سرخس و گياهان مزاحم گسترش پيدا كرد، نظر شما در اين باره چيست؟
متاسفانه اين حرفها كه بارها تكرار شده و ميشود، غيرعلمي و حتي برخلاف واقعيات موجود است. اگر واقعا بهكارگيري روش جنگلشناسي كلاسيك باعث تخريب جنگلهاي هيركاني شده، پس چرا ساير جنگلهاي كشور مانند جنگلهاي زاگرس، ارسباران، ايران و توراني كه هيچ روش جنگلشناسي در آنها به اجرا درنيامده به جنگلهاي تخريب شده مبدل شدهاند؟ مضافا در طول 6 دهه، تنها نصف جنگلهاي هيركاني تحت پوشش طرح جنگلداري قرار گرفته و از اين مساحت يكچهارم آن تحت برداشت متمركز قرار داشته است؛ از اين روي در واقع تمركز برداشت در يكهشتم جنگلهاي شمال كشور بوده و تاكيد بيش از حد بر آن از انصاف به دور است. واقعيت اين است كه اگر در جنگلهاي هيركاني پس از اجراي روشهاي جنگلشناسي كلاسيك و بعد از برداشت درخت، در همه جا تجديد حيات مناسب مستقر نشده و انبوهي از گياهان علفي مهاجم فضاي خالي عرصه را اشغال كرده است، علت آن را بايد در حضور فعال دام جستوجو كرد. اگر قبل از اجراي طرح يا همزمان با آن، دام به عنوان عامل اصلي از بين رفتن زادآوري طبيعي شناسايي و تدابير لازم به منظور خروج آن اتخاذ ميگرديد مسلما وضعيت استقرار تجديد حيات بهتر از وضعيت كنوني بود، چراكه مطالعات بهعمل آمده و مشاهدات انجام شده بيانگر آن است كه هرگاه و در هر طرحي، از چراي دام در مناطق برداشت ممانعت به عمل آمده اينك نهالهاي مرغوب و درختان جوان عرصه را پوشانده و آينده بسيار خوبي را نويد ميدهد. خوشبختانه جنگلهاي شمال كشور پتانسيل بالاتري از جنگلهاي مشابه اروپايي دارند؛ درختان آن متنوعتر بوده و دوره رويش آنها طولانيتر است.
در واقع به باور شما، جنگلشناسي كلاسيك سبب ازدياد گياهان علفي مزاحم، يا گياهاني چون دارواش و داردوست و همچنين گسترش آفات و بيماريها در جنگلهاي شمال كشور نشده است؟
دقيقا همينطور است! روش جنگلشناسي كلاسيك از 250 سال قبل تاكنون در جهان به اجرا در آمده و هنوز هم در سطح گستردهاي جنگلهاي جهان در دست اجرا قرار دارد؛ منتها مساله مهم انطباق اصول جنگلشناسي با شرايط ويژه هر محل است كه اين كار با تجربه به دست ميآيد؛ تغييراتي كه طي زمان در شيوههاي جنگلشناسي شمال كشور انجام شده حاصل تجربيات ميداني و پژوهش دانشگاهيان و محققان بوده است. بايد يادآور شد كه گسترش گياهاني چون دارواش و داردوست، نشانه تضعيف بنيه درختان است و اين مساله به سالهاي قبل از اجراي طرحهاي جنگلداري برميشود، زيرا اين گياهان يكي از منابع مورد استفاده دامداران و جنگلنشينان براي تعليف دام بوده و همچنان هم هست.
اما به باور كارشناسان، جنگلهاي شمال كشور در جهان كمنظير بوده و قدمت چند ميليون ساله دارد لذا قابل مقايسه با جنگلهاي ديگر نيست.
اينكه جنگلهاي هيركاني قدمت ميليوني دارد، به اين معنا نيست كه اين جنگلها بكر و دست نخورده باقي مانده است. برابر آمارها فقط سي و سه هزار دامسرا در جنگلهاي هيركاني قرار داشته كه چند هكتار جنگل اطراف آن كاملا ازبين رفته و دهها هكتار ديگر هم از نظر كيفيت تخريب شده است. اين جنگلها همواره مورداستفاده جنگلنشينان و چراي دام قرار داشته و بر اثر اين فعاليتها و بريدن شاخه درختان و نفوذ آب، درصد زيادي از درختان آسيب ديده و به صورت توخالي درآمده است. بنا بر اعلام سازمان جنگلها، يكسوم اين دامسراها از دام خالي و نسبت به احياي جنگل اطراف آن اقدام شده است. يكي ديگر از اقدامات بسيار زيانآور در اين جنگلها وجود هزاران كوره زغالگيري بوده كه پس از اجراي طرحهاي جنگلداري، فعاليت آنها متوقف شده است. متاسفانه پس از گذشت بيش از صد سال باز هم ميتوان به آساني آثار مناطق زغالگيري شده را در عرصهها و در درختان سرپا مشاهده كرد. در واقع بسياري از اين جنگلها، قبل از اجراي طرحهاي جنگلداري به اصطلاح كلاسيك هم جنگلهاي تخريب شده به حساب ميآمدند كه خود احتياج به احيا داشته و دارند.
با اين توضيحات آيا شما بر اين باور هستيد كه طرحهاي جنگلداري كلاسيك در جنگلهاي شمال كشور موفق بوده و بايد استمرار مييافت؟
من معتقد نيستم كه اجراي طرحهاي كلاسيك در جنگلهاي هيركاني ايدهآل بوده است، اما آنها در زمان خود و باتوجه به وضعيت اسفناك جنگلهاي كشور كه تحتتاثير عوامل مختلف ازجمله تصرفات و تغيير كاربريهاي روزانه هرچه بيشتر به سمت و سوي نابودي سوق داده ميشود، بهترين راهحل براي جلوگيري از تجاوزات گسترده در اين جنگلها به حساب ميآمده است. در آن زمان و حتي در حال حاضر نيز كه عرصههاي جنگلي به سرعت به زمينهاي كشاورزي، صنعتي و غيره در حال تبديل شدن است (آنهم در يك كشور جهان سومي كه تفكر توسعه كشاورزي در آن غالب است)، تنها راهحل براي جلوگيري از اين تجاوزات، تهيه و اجراي طرحهاي جنگلداري است. اينكه باتوجه به چه روش جنگلشناسي ميتوان اين منابع تخريب شده كنوني را به جنگلهاي مرغوب و كليماكس مبدل كرد بحث ديگري است كه تصميمگيري در مورد آن مستلزم خروج دام اهلي و حتي كنترل حياتوحش در جنگل است.
علاوه بر موارد فوق چه نقاط قوتي در اجراي طرحهاي فوق ميبينيد؟
يكي از موارد مهمي كه طي اجراي طرحهاي كلاسيك در جنگلهاي هيركاني كمتر از ساير نقاط جهان رخ داده است عدم تكرار اشتباه ديگران در تبديل جنگلهاي پهن برگ به سوزني برگ است. اين اتفاق ناموزون كه خوشبختانه در بيشتر طرحهاي اجرايي در جنگلهاي كشور
به وقوع نپيوسته است خود دلالت بر دانش گسترده برخي جنگلشناسان و جامعه جنگلباني كشور است. اين تصميم آگاهانه كارشناسان جنگل بايد در هر زمان ارج نهاده شود و از تلاش بيهوده به منظور كم اهميت جلوه دادن دانش جنگلداري در كشور ممانعت به عمل آيد.
به نظر شما عوامل تخريب جنگلهاي شمال كشور چيست؟
افزايش جمعيت داخل جنگل، تغيير كاربري جنگل، دفن زباله، معدن كاوي، بهرهبرداري بيش از ظرفيت جنگل و به ويژه چراي دام از مهمترين عوامل تخريب جنگلها به شمار ميرود.
نظر شما درباره طغيان آفات و بيماريها در جنگلهاي شمال كشور چيست؟
شناخت دقيق بيولوژي آفات، ميزبان و دشمنان حقيقي به اضافه علل طغيان آنها در جنگلها ميتواند موجبات پيشگيري و كنترل آفات و بيماريها شوند. در شرايط كنوني تنها دخالتهاي جنگلشناسي است كه ميتواند مقدمات پايداري اين منابع را در مقابل هجوم بيرويه آفات و امراض ضمانت بخشند. استفاده از هرگونه سموم شيميايي بيولوژي يا غيربيولوژي كه باعث درهم ريختگي اكوسيستم و در اكثر موارد نيز موجب ازبين رفتن پارازيتها و پراداتورها ميگردد بايد كاملا در جنگلها ممنوع اعلام شود.
در ديدگاه شما آيا كاركرد جنگل صرفا در توليد چوب خلاصه ميشود؟
جنگلهاي كشور بهرغم خساراتي كه بر آنها وارد آمده است داراي پتانسيلهاي توليدي فراواني هستند كه چنانچه احيا شوند نه تنها امكان برآوردن كليه نيازهاي اقتصادي، اجتماعي و زيست محيطي كشور را دارند، بلكه قادرند يكي از مهمترين منابع ارزآور در كشور محسوب شوند. نبايد فراموش كرد كه بهرهبردن از تمامي كار كردها و خدمات جنگل خود مستلزم پايداري و استمرار توليد در اين جنگلهاست. به منظور دستيابي به اين اهداف ضرورت اجتنابناپذير حكم مينمايد كه اين منابع تخريب شده هر چه سريعتر احيا شوند. هرقدر جنگلي پايدارتر باشد، ارزش كيفي و كمي خدمات اجتماعي آن نيز افزونتر خواهد بود.
پيشنهاد مشخص شما درباره مديريت جنگلهاي شمال كشور و طرح موسوم به تنفس جنگل چيست؟
ابتدا بايد يك ارزيابي دقيقي از وضعيت موجود جنگلهاي شمال كشور به عمل بيايد، سپس براساس واقعيت موجود چشمانداز آينده آن و همچنين چگونگي بر آوردن نيازهاي زيست محيطي، اجتماعي و اقتصادي ازجمله صنعت گردشگري، اشتغال، استفاده از كاركردهاي جانبي جنگل و همچنين چگونگي تامين ماده خام صنعت چوب و كاغذ كشور و غيره با لحاظ موارد ديگري ازجمله تغييرات اقليمي، ترسيم و برنامهريزي شود. در مورد جنگلهاي مديريت شده هم موارد زير پيشنهاد ميشود. آن قسمتهايي از جنگلهاي شمال كشور كه به روش كلاسيك مورد بهرهبرداري قرار گرفته است، در صورت استقرار زادآوري به ميزان كافي، اكنون در مرحلهاي از سنين رشدي قرار دارند كه بايد در آنها عمليات پرورشي صورت پذيرد. اين منابع را نميتوان در اين شرايط به حال خود رها و سرنوشت آنها را به طرح تنفس واگذار كرد، زيرا در غير اين صورت شاهد بههم خوردن تناسب قطر و ارتفاع شده و شاهد در هم شكستگي آن
بر اثر برف سنگين خواهيم بود. به عرصههايي كه از نظر پوشش زادآوري ضعيف است بايد با عمليات حفاظتي جديتر و اقدامات حمايتي چون پاك كردن عرصه از گياهان مزاحم و آماده كردن آن، امكان استقرار نهالهاي درختان مرغوب و به تعداد كافي را داد. در مورد ساير جنگلها لازم به يادآوري است كه امروزه با بهكارگيري روش جنگلشناسي همگام با طبيعت، موجودي سرپاي جنگل هرگز به صفر نخواهد رسيد و سرمايه جنگل به هيچوجه از بين نخواهد رفت، بلكه باتوجه به نياز جنگل در برخي موارد نيز موجودي سرپاي جنگل به عنوان سرمايه طبيعي افزايش داده خواهد شد. امر دخالتهاي احيايي-پرورشي در جنگلها كه با برداشت چوب از جنگل همراه است به هيچوجه به معناي تخريب جنگلها نخواهد بود. جنگلهاي سالم و احيا شده توليدي قادرند ضمن برآوردن نيازمنديهاي اجتماعي، نيازمنديهاي محيطزيستي و اقتصادي جامعه را هم برآورده سازند. در اين نوع جنگلها هيچگونه مغايرتي مابين خدمات اجتماعي و اقتصادي وجود نخواهد داشت. همه اين نيازها همزمان به اجرا و برآورده ميشوند. بخشي از جنگلهاي شمال هم بايد قرق شده و به صورت كاملا حفاظت شده، از هرگونه فعاليتي در آن جلوگيري گردد و خوشبختانه با ثبت اين جنگلها به عنوان ميراث طبيعي-فرهنگي در سطح حدود 300 هزار هكتار، اين امر در حال محقق شدن است. اينك سازمان جنگلها بايد به عوض اتلاف وقت و بحثهاي بيمورد در زمينه زراعت چوب، در سريعترين زمان نسبت به احياي مناطق تخريب يافته كه از وظايف اصلي آن است، بپردازد. خوشبختانه در بسياري از اين عرصهها شرايط به نحوي است كه به هيچوجه نيازي به هزينههاي تهيه بذر، ايجاد نهالستان و عمليات جنگلكاري و غيره نخواهد بود. اين كار را طبيعت به آساني انجام خواهد داد. سازمان جنگلها تنها بايد اقداماتي چون آمادهسازي عرصه و ممانعت از چراي دام را اتخاذ كند. به عنوان جمعبندي بايد گفت: تنها راهحل علمي- عملي كه امكان سلامت، توسعه و پايداري اين منابع جنگلي را فراهم ميسازد، تهيه، تنظيم و اجراي بدون وقفه طرحهاي جنگلداري است. اجراي طرحهاي جنگلداري ضمن اشتغال تعداد زيادي از فارغالتحصيلان رشته جنگل و كسب تجارب گسترده، راههاي دستيابي به خروج دام و حل معضل دامداري در جنگل را مشخص ميكنند. امروز پس از گذشت چهار سال اين واقعيت بر همگان اعم از طرفداران طرح موسوم به تنفس يا مخالفان آن مسلم شده است كه علت اصلي تخريب جنگلهاي كشور تنها به بهرهبرداريهاي صنعتي از جنگلهاي كشور محدود نميشود، بلكه حضور فعال دام و قاچاق چوب مشكل اساسي جنگلها هستند كه بايد با اتخاذ تدابير مناسب در اسرع وقت از ميان برداشته شوند.