گندمنماي جو فروش
بابك زماني
بار ديگر مقابله با طرفداران روش شبهعلمي طب سنتي به عنوان باري مضاعف بر دوش شاغلان طب افزوده شده است. آن هم در اوج بحبوحه كرونا! اولين جرقه، درخواست اين گروه براي مداخله در كارهاي تخصصي طب بود كه به عنوان يك درخواست رسمي از طرف بخشي از وزارت بهداشت مطرح شد و پاسخ منطقي معاونت فناوري همان وزارت را به دنبال داشت. اين درحالي بود كه زمزمه ادغام طب سنتي در شبكههاي بهداشتي پر افتخار شهر و روستا به گوش رسيد و همه در جريان بودند كه بخش ديگري از همين وزارت هم دستورالعملي رسمي براي مزارع زالو و كلينيكهاي زالو درماني صادر كرده است. جوامع پزشكي با تحير و اضطراب ميپرسند تلفيق طب سنتي در شبكههايي كه در گذشتههايي نهچندان دور موفقيتهايي مثال زدني در مراقبتهاي بهداشتي داشتهاند دقيقا به چه معناست؟
متوليان طب سنتي و حاميان متنفذ ايشان و خيل عظيم لاادرياني كه با هيچ چيز نه مخالفند و نه موافقت جدي با چيزي ميكنند، در حرف و در شعار صحبت از ارزشهاي والاي سنتهاي ما ميكنند؛ از ابن سينا و رازي كه به روشنترين بيان نه تنها فرزندان زمان خود كه فيالواقع پيشروان راستين زمان خود بودهاند.
جايگاه سنتهاي والاي ايراني ما در جايجاي كار پزشكي روزمره واقعا خالي است آنجا كه پزشكان معالج نميدانند از كدام بيان و كدام اصول در قطع دستگاه از بيماري كه صد در صد اميدي به او نميرود استفاده كنند تا از رنج بيماري و خانوادهاي بكاهند و تخت آي سي يو را به بيمار نيازمندي پشت در اختصاص دهند. در اين شرايط به شدت نيازمند اصولي براي برخورد با بيمار رو به مرگ مطابق با فرهنگ و و سنتهاي ما هستند، آيا بيمار در آيسييو بماند يا براي مرگي انساني در كنار خانواده باشد. درد و بيماري در گويشهاي مختلف ايراني كلمات گوناگوني را براي بيان خود استفاده ميكند. «زرچه» در گويش گيلكي چه معنايي دارد؟ «بيژ بيژ» چه معنايي دارد؟ وقتي بيمار ميگويد «حلامت» يا «استور بو» يا «ديشي» دقيقا منظورش چيست؟ چه كسي مسوول تدوين فرهنگ «درد» در «طب ايراني» است؟ از كجا اين فرهنگ را تهيه كنم كدام وبسايت؟ كدام كتابخانه؟ راستي چه كسي جز دفتر فرهنگ ايراني يا سنتي (نامش فرقي نميكند چون هر دو يكي هستند) مسوول تاليف و تدارك آن بوده است؟ راستي كجاست آن تحليل عميق باستانشناسي تصورات پزشكي ايرانيان در مورد اسطوره زيباي «سردي» و «گرمي»؟ «غذاهاي سرد» و «گرم» كه آشكارا ريشه در دواليسم فرهنگ باستاني ايراني دارد و در جايگاه آتش در تصورات باستاني ساكنان و مهاجران از فلات ايران از هزاران سال قبل از ميلاد مسيح و هجرت رسول اكرم (ص)؟
هيچ! در عمل هيچ خبري از اين امور نيست طب ايراني و طب سنتي تنها در حرف و در شعار مطرح است تنها براي تصويب مقررات و قوانيني كه اجازه دهد گروهي براي تجويز زنجبيل و بادرنجوبه و توجيهاتي از قبيل اخلاط چهارگانه (كه معناي امروزياش نه روشن است و نه تلاشي براي تبيين آن صورت گرفته) و توصيه به رعايت سردي و گرمي غذاها (كه آن هم معناي امروزياش روشن نيست) بيماران را ويزيت كنند! و متاسفانه مبالغي پول هم با تاييد يا بيطرفي وزارت عليه رد و بدل شود. آري مثال طب سنتي در كشور ما همان مثال گندمنماي جو فروش است كه در حرف سخنان فريبنده ميگويد و چون به خلوت ميرود آن كار ديگر ميكند! آري در حرف صحبت از ارزشهاي اخلاقي متعالي است در عمل تجويز مستقيم زنجبيل و آب نمك و انواع درمانهاي اثبات نشده براي درمان بسياري از بيماريهايي كه در تمام دنيا درمانهاي شناختهشدهاي دارند يا ندارند و اگر ندارند هر درمان اثبات نشدهاي تنها و تنها بايد بر اساس يك پروتكل تحقيقاتي بدون دريافت وجه و با اطلاع بيمار از نتيجه نامعلوم صورت بگيرد.
اما نگراني اصلي جامعه پزشكي تنها از عدم برخورد با طب سنتي و عواقب اجتنابناپذير آن نيست نگراني اصلي از آن است كه اگر اولويت اصلي مسوولان و تصميمسازان تنها بر يافتههاي عيني و علمي نباشد و تحت تاثير عوامل ذهني اثبات نشده مثل طب سنتي و نظاير آن باشند، تكليف كشور در مقابله با بحرانهاي دورانسازي مثل كرونا كه تنها و تنها دانش و علم آنها را حريف است، چيست؟