از شجريان آموختم بايد پايداري كرد
و براي ارزشها و اصول خود منزلت قائل بود
علي مرادخاني
نام شجريان هميشه براي من با دو حس متفاوت همراه بوده است، يكي شادماني و انبساط خاطر از اينكه مدتي از زندگيام در بخشهايي از كارهاي مديريتي و فعاليتهايم با مردي آشنا و همراه بودم كه هر لحظه در كنارش و با او بودن برايت درسي است و هر دم از آن فرصتي است كه بداني آدمهاي بزرگ را چگونه ميبايست درك حضور كرد و اينكه در شاهنامه تاريخ هنر موسيقي اين سرزمين او همانند رستم است كه صاعقهوار و ناگهاني فضاي شناخت و معرفت تو را روشن و درخشان ميكند و تو بيهيچ توجهي نميداني كه اين درخشش با چه سرعت عجيبي به دست زمان سپرده ميشود هرچند براي تنفس در لحظه لحظههاي آن چقدر احساس خوشبختي و نشاط داري و ديگري احساس تأسف از اينكه چقدر سريع و بيامان ميگذرد! آنقدر سريع كه مستاصل ميشوي و از انجام هرگونه كاري در خور باز ميماني!
خوشحالم از اينكه جامعه هنر ايرانزمين پهلوانمردي را در درون خويش پرورده است. در اين سالها كه حضور پر فروغش به شادماني حضور وجودش نشسته است و دريغ دارم از اينكه ميبينم كه لحظهها همچون برق ميگذرد. كاري كه شايسته و در خور اوست برايش ميسر نميشود!
آشنايي من با استاد بيشتر به روزگار قبل از انقلاب بر ميگردد. سالهاي 56- 55 كه ايشان به دلايلي همكاري خود را با راديو به حالت تعليق درآورده بودند و در آن زمان به جلسات هفتگي قرائت قرآن كريم نزد استاد مولايي در هيئت سنگلج ميآمدند. براي قاريان قرآن بسيار آموزنده كه مردي با دانش موسيقي، چگونه الحان و نغمات را در قرائت و با علم به تجويد قرآن، زيبا و متفاوت ارايه ميكند. يادم ميآيد حاج آقاي مولايي هر از گاهي به آقاي شجريان اشاره ميفرمود كه آقا از آن تحريرها هم قدري چاشني بفرماييد! كه براي قاريان خيلي جالب بود. اين را براي اين ميگويم كه خاطرهاي را عرض كنم، روزي در منزل يكي از اهالي هيئت كه خانهاي دو طبقه بود و در طبقه بالا جلسه بود نشسته بوديم، استاد هم تشريف آوردند و يكي از متوليان جلسه كه به گمانم مرحوم آقاي ارميان بودند بسيار از ايشان تجليل و تمجيد و احترام كردند و از اينكه ايشان موسيقي را رها كرده و در راديو نيستند و به اينگونه جلسات ميآيند اعلام مسرت فراوان نمودند و يكي از موفقيتهاي آن زمان ميدانستند كه شخصي چنين بزرگ اكنون اينگونه تغيير شغل داده و به اين سمت آمده است.
پس از صحبتهاي ايشان جناب شجريان لحظاتي وقت خواستند كه مطالبي را به اطلاع حضار برسانند، از اين به بعدش جالبتر بود. فرمودند، استحضار داشته باشيد من با موسيقي قطع رابطه نكردهام، من با راديو به دليل اينكه آنچه را كه پخش ميكند نازل و نامناسب ميدانم و شان و مرتبهاي براي موسيقي درست در آن نمييابم ترك رابطه كردهام. من كارم موسيقي است و منزلت موسيقي ايران متأسفانه در راديوي اين مملكت رعايت نميشود و ترجيح ميدهم يكي از كساني كه آب به آسياب اين انحراف فرهنگي ميريزند نباشم وگرنه اگر آنچه را ميبايست، عمل كنند و درست موسيقي را آنگونه كه شايسته فرهنگ و هنر اين كشور است پخش كنند، من هم همكاري ميكنم. اين جملات هر چند به مذاق بعضيها در آن روز خوش نيامد و قدري به قول معروف توي لب شدند و سكوتي كمابيش معنيدار به جلسه حاكم شد، اما براي بعضيها مثل من كه آن وقتها حدود 18- 17 سال بيشتر نداشتم اولين درس براي يك زندگي اجتماعي بود. راستش خيلي خوشم آمد از اينكه ميديدم ايشان چه صريح و روشن و صادقانه صحبت ميكند. موسيقيدان است و ما اكثرا آثار موسيقيايي ايشان را ميشناسيم و چقدر هم خوب قرآن ميخواند، و چقدر هم روي نظراتش قرص و محكم است. من آن روز ياد گرفتم كه چگونه از خودت، حيثيت شغلت يا حرفهات با استدلال و درايت و بدون تعارف دفاع كني. حال آنكه در جايي نشستهاي كه شايد مصلحت روزگار، تو را بر آن بدارد كه سكوتي بكني و بگذري! اما اگر آقاي شجريان آن روز سكوت ميكرد و ميگذشت آنقدر كه در تمام وجود من تأثير شگرف آن روز ماند و برايم در طول زندگي اثرات مثبت و پايداري گذاشت مانند همچون بسياري كه بزرگ مينمودند اما آمدند و رفتند و فراموش شدند او نيز به همين گونه ميبود.
من از شجريان آموختم كه زندگي كردن آنگونه كه مسووليت ايجاب ميكند ميبايست پايداري كرد استقامت داشت و براي ارزشها و اصول خود منزلت قائل بود كه مبادا در جريان زمان، چنان با منطقهاي ديگر ساخته استحاله شوي كه خود و ارزشهايت را به دست خويش به ورطه نابودي بكشاني.
حال پس از سالهاي متمادي ميبينم كه اين مرد كه اكنون هفتاد سال از عمر پر بركت خويش را در استمرار فرهنگ و هنر اين ديار كهن سپري كرده است، همانگونه ستبر و با همان نيرو بر سر همانهايي پا فشاري دارد كه از سالهاي دور بر آن اصرار داشت كه اگر همين براي ديگران نيز سرمشقي بشود شاهد روزگاري بس شيرين براي مردمان خواهيم بود. من با جناب استاد شجريان بيش از بيست سال كار مداوم و ارتباط مستمر داشتهام كه حدود چهارده سال آن در جايگاه مديريت مركز موسيقي بوده است و شاهد بسياري از تلخيها و شيرينيهاي زندگي ايشان بودم . شايد در اين كوتاه مقال، مجالي براي باز گفتن آن نباشد. فقط اين خاطره را از آن باب كه مردان بزرگي همچون استاد محمدرضا شجريان ناگهان و يك روزه به اين جايگاه نرسيدند و با طي طريقت سخت و رياضتهايي مداوم مورد اقبال عموم قرار گرفتهاند عرض كردم. در اين روزگاران كمتر كسي را ميبينيم كه همچون او از هر سو مزين به افتخاري گرانقدر است، ريشه دار، متعهد و مقيد است و ميداند كه در كجا قرار گرفته است و براي جايگاهش مسوولانه تلاش ميكند. همه اينها را ميبايد قدر دانست و دغدغههايش را احترام كرد، شايد اين اشارات به بعضي از دوستان مفيد باشد كه عنايت داشته باشند، وي سر ستيز با شخص و فرد ندارد. از اول نگرانيها و چالشهاي ذهنياش پالايش و رستگاري موسيقي اين سرزمين بوده است و همه دعواهايش براي صيانت و بقاي آن است. اينكه اگر شخص يا مسوولي در تيررس انتقادش قرار گيرد نبايد خود را در مقابل جريان عجيب و غريبي بپندارد كه هزار مطلب تو در تو بر آن تنيده شده است. خود من در طول چهارده سال مسووليتم در مركز موسيقي بارها شاهد نظرات ايشان بودهام كه لزوما موافق هم نبوده است و ساعتهاي متمادي در اين رابطه با يكديگر بحث و گفتوگو داشتهايم و هم من بهره بردم و هم ايشان نظراتشان را به ما ميگفتند، حاصل آن هر چه بود اينكه امروز به هر حال اگر كاري در خور توجه هر چند كم و اندك وجود داشته باشد شناسنامهاي از آن دوران دارد. گاهي فكر ميكنم، ميبينم چه خوب و راحت ميتوان با توجه به افكار و عقايد و نظرات مستحكمي كه اساتيد دارند اوضاع را به سامان نمود و ميدانم كه دوري آنان از حوزه تصميمسازي چه زيانهايي را براي ما خواهد داشت و باز ميبينم در گذار اين زمان بينهايت بسيارها آمدند و شدند و تنها آناني در خاطر و حافظه تاريخ ماندند كه از خود آثاري ماندگار به يادگار نهادند، به همين سبب هر گاه صداي ربناي شجريان بر بام اين سرزمين طنين ميافكند يادم ميافتاد كه اين بركت و اين فضيلت بيدليل به دست نيامده است و شايد پاداش استقامتي باشد كه بر سر حفظ اصول و ارزش صاحب آن استوار شده است و خداوند بزرگ بر وي منت نهاده و اعطا فرموده است و در ادامه ضمن آرزوي سلامت و تندرستي كامل اين گوهر يگانه هنر كشور عزيزمان اين اميد نيز هميشه برايم مانده است كه آنچه را شجريان ميتواند براي اين ملت جاودانه كند با سعي خود او پا به عرصه وجود گذاشته و متولد ميشود. شايد روزي رديف موسيقي ايران به روايت شجريان، آثار فاخر ديگري كه هر كدام از آن ياد و نامي از فر و شكوه گذشتگان اين سرزمين و نشانهايي از معرفت به ژرفاي فرهنگ ديرپاي اين ملت بزرگ، و پند و درسي براي آيندگان به عنوان ميراثي ملي و معنوي... از جمله توليداتي باشد كه وي با طيب خاطر، آرامش وجود، آن را بيافريند و براي ملت خويش به يادگار گذارد.
مدير فرهنگي