درباره ايتالو كالوينو
مرتضي ميرحسيني
ميگفت انسانيت و عشق درهم تنيده شدهاند و هيچ مرزي بين آنها وجود ندارد، جز آنچه ما خودمان ميانشان ميگذاريم. روزنامهنگاري چيرهدست و پيشرو و مقالهنويسي توانا بود، اما با داستانهاي علمي- تخيلياش به شهرت رسيد و به جمع مهمترين نويسندگان قرن بيستم راه يافت.
ايتالو كالوينو پاييز 1923 در چنين روزي در كوبا، از پدر و مادري ايتاليايي متولد شد. البته كودكياش در ايتاليا گذشت و از اواخر نوجواني خواهناخواه با مسائل سياسي كشورش كه فاشيسم بر آن سايه انداخته بود درگير شد. پدر و مادرش متخصص رشته خاكشناسي بودند و او تا مدتي علايق ادبي خود را -كه ميدانست از سوي آنان تاييد و حمايت نميشود- پنهان ميكرد. در بحبوحه جنگ دوم جهاني به تشويق مادرش دانشگاه را ناتمام رها كرد و به نهضت مقاومت ايتاليا، به مبارزه چريكها با فاشيستها و نازيها پيوست (او پيش از آن فراخوان موسوليني براي خدمت در ارتش را رد كرده و مدتي از شر فاشيستها پنهان شده بود). بعد از پايان جنگ به دانشگاه برگشت و همان سال فارغالتحصيلي، اولين نوشته خود را كه راه لانه عنكبوت نام داشت - و روايتي مستند از تجربياتش بود- منتشر كرد. از آن پس نويسندگي حرفه اصلياش شد، هر چند مسائل سياسي هم ذهنش را به شدت درگير ميكرد. تا سال 1957 كه راه خود را از راه حزب كمونيست جدا كرد با نشريه كمونيستي لونيتا همكاري منظم و مستمري داشت و پيش و پس از آن براي برخي روزنامهها و مجلات ديگر كشورش هم مقالات پژوهشي و يادداشتهاي تحليلي و انتقادي مينوشت. رشته دانشگاهياش ادبيات بود و درباره سبك كار و افكار نويسندگان بزرگ مطالعات گسترده و احاطه داشت. خودش زندگي پرماجرايي را پشت سر گذاشته بود و حتي نوشتهاند كه بعد از پيروزي انقلاب كوبا براي ملاقات با كاسترو و چهگوارا به اين كشور (كه البته زادگاهش هم بود) سفر كرد، اما فلسفه متكي به ماجراجويي ارنست همينگوي را نميپسنديد و آن را مشمئزكننده توصيف ميكرد. بوريس پاسترناك روس و ديدگاه خشونتگريز او را بيشتر دوست داشت و با او در دفاع از آزادي فردي همعقيده بود. از مكتب زندگي و تجربه سالها فعاليتهاي سياسي آموخته بود كه تحولات اجتماعي مثبت و ماندگار از مسيري طولاني و پرپيچ و خم ميگذرند و اميد به تغييرات يكشبه و فوري خوشخيالي و سادهانگاري است. كالوينو كه آثارش بيشتر از هر نويسنده ديگر ايتاليايي به زبانهاي ديگر ترجمه شده است در دوره حياتش از احترامي كه لايقش بود برخوردار شد. او اواخر تابستان 1985 در سيينا بر اثر خونريزي مغزي از دنيا رفت. در صدر فهرست آثار اصلي او مجموعه سهگانه نياكان ما ديده ميشود كه در فاصله ميان سالهاي 1952 تا 1959 عرضه شد، اما برخي از اهل فن ميگويند يكي از مجموعه داستانهاي كوتاهش كه در كتابي با عنوان فكاهيهاي كيهاني منتشر شد بهترين اثر اوست. كالوينو در اين داستانها، موضوع آفرينش انسان و جهان را دستمايه قرار ميدهد و بر برخي سوالات اساسي جامعه تامل ميكند. بيشتر آثار او به فارسي هم ترجمه شدهاند، اما به نظرم سهگانه مورچه آرژانتيني بيشتر از ساير آثارش، افكار و دلبستگيها و نيز ظرافتهاي كار او را به خواننده نشان ميدهد.