ايران ماييم
محمد خيرآبادي
همنسليهاي من يعني متولدين دهه 60 حالا بين 30 تا 40 سال سن دارند. بعضي از آنها در آغاز راه تشكيل زندگي مشترك قرار دارند و بعضي هم چند سال بيشتر از متاهل شدنشان نميگذرد. بسياري از آنها هنوز دارند قسط و قرضي را ميپردازند كه مراسم ازدواج روي دستشان گذاشته و بسياري از آنها در حال چرتكه انداختن هستند تا ببينند آيا ميتوانند آستين بالا بزنند يا خير؟ خيلي از آنها هم بعد از مقاومت چند ساله، خود را براي فرزنددارشدن راضي كردهاند و حالا دغدغه مسائل مالي فرزندِ آينده، رهايشان نميكند. درگيريهاي زندگي روزمره براي افراد متعلق به نسل من به سرعت در حال افزايش است. اوضاع اقتصادي درست در شرايطي كه آنها به دنبال محكم كردن جاي پاي خود در زندگي جديد بودند، رو به وخامت گذاشته است. گراني روزافزون، ناامني شغلي، قيمتهاي سرسامآور مسكن و دورنماي نه چندان روشن اقتصادي، آنها را بهشدت نگران كرده و مجبورند براي كسب درآمد حداقلي، شبانهروز تقلا كنند. جدا از شرايط اقتصادي، روزي نيست كه خبري بد، ناگوار و نااميدكننده به گوششان نرسد و زندگي آنها را در ابعاد سياسي و اجتماعي در معرض تهديدِ بيشتر، قرار ندهد. در چنين شرايطي، ما - من و همنسلان من- كارمان شده صبح تا شب كاركردن و دويدن و ذهن و روانمان انباشته است از استرس، نااميدي و افسردگي. نميخواهم نسل خود را به صورت قربانياني مظلوم تصوير كنم و ميدانم كه همه مردم كم يا زياد با اين شرايط سخت دست و پنجه نرم ميكنند. اما ترجيح دادم از مشاهدات و دانستههايم كه درباره افراد همنسل خودم بيشتر است، صحبت كنم. در واقع نه فقط نسل من بلكه خيلي ديگر از افراد و اقشار جامعه، اين روزها درگير روزمرّگي هستند و راه گريزي از آن، پيش پاي خود نميبينند. از مجالي براي پيگيري علايق و پرورش استعدادها، از لحظهاي فراغت براي پرداختن به خود، از كمي آرامش و از فرصتي براي زيست اجتماعي سالم محرومند. زندگيشان بين دو لبه قيچي قرار گرفته و از دو طرف تحت فشارند. تحريم خارجي و مشكلات داخلي، خباثت دشمنان و جفاي دوستان.
در چنين شرايطي، من فكر ميكنم هيچچيز مهمتر از اين نيست كه زندگي ما انسانهاي پوست و گوشت و خوندار، از اين شرايط سخت و غير قابل تحمل خارج شود. هيچ دعواي سياسي در خارج و داخل و هيچ اختلافي در عقايد و سلايق موضوعيت ندارد، اگر قرار باشد وضعيت زيست انساني ما را بهبود نبخشد. آدمها عمري دارند و فرصتي محدود براي زندگي. نميتوان با شعار حالشان را خوب كرد. نميتوان به آنها گفت «اشكالي ندارد. اگر شما داريد زجر ميكشيد در عوض ايران مقتدر است و كشور در حال پيشرفت.» ايران ماييم. ملت و مردم ماييم. چيزي غير از ما انسانهاي پوست و گوشت و خوندار، جاي ديگري وجود ندارد. نميشود انسان در سراسر زندگي غم نان بخورد، فرصتي براي پرداختن به خود نداشته باشد و در عين حال بتواند اخلاقي زندگي كند و انسانيت را اعتلا ببخشد. فقر كه از يك در وارد شود نه تنها ايمان بلكه همه خوبيها از در ديگر بيرون خواهند رفت. آرماني بالاتر از مردم و انسان وجود ندارد. همه آرمانها اعم از عدالت و آزادي براي اين است كه انسان در زندگي كوتاه خود به شادكامي برسد و فرصتي براي رشد و تعالي به دست آورد. باقي شعارها و ادعاهاي عالمگير به قول خيام «هيچ است». از اين رو بايد به هر سخن و عملي كه به آرماني به نام «انسان» بياعتناست با شك و ترديد نگاه كرد.