غلامعباس توسلي و تكوين علوم اجتماعي در ايران
عباس كاظمي
از سال ۱۳۷۱ كه به دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران پا گذاشتم، براي اولين بار توسلي را كه با موها و ريش سفيدش ديدم، آرزو ميكردم كه زودتر بتوانم كلاسها را با وي بردارم. پس از آن كلاسهاي متعددي با وي در هر سه مقطع تحصيلي داشتم. يكي از ويژگيهاي وي دايره اطلاعات گستردهاش در حوزههاي مختلف علوم اجتماعي و تسلطش در تدريس بود. او همچنين شخصيتي متواضع و فروتن داشت. توسلي با اين حال، شخصيتي چند بعدي بود، هم در عرصه سياست و هم در عرصه عمومي حضور داشت و هم فعاليت گستردهاي در عرصه دانشگاهي ايفا كرد. سهم وي در علوم اجتماعي ايران غيرقابل انكار است و به گونهاي كه وي را از جمله پدران علوم اجتماعي ايران ميتوان به حساب آورد. از ميان نقشهاي مختلفي كه توسلي براي علوم اجتماعي ايران ايفا كرد در اين مجمل بهتر است بر نقش توسعهاي و تاسيسي وي در عرصه علوم اجتماعي كشور اشاره كنم. توسلي در تاسيس رشتههاي جامعهشناسي دانشگاههاي مختلف سهم مهمي داشت، جداي از آن خودش شخصا كار تدريس دروس متفاوت را در دانشگاههاي متفاوت از جمله در شهرستانها بر عهده داشت. روزهايي را به خاطر دارم كه حتي پنجشنبه و جمعه به تدريس دروس علوم اجتماعي مشغول بودند.
تاليف كتابهاي درسي متعدد از جمله جامعهشناسي كار و شغل، پويايي گروهي، مباني جامعهشناسي، نظريههاي جامعهشناسي، جامعهشناسي دين و... نشانه گستردگي حوزهاي است كه وي كار كرده است. وي را از جمله بنيانگذاراني ميتوان دانست كه به توسعه علوم اجتماعي در ايران و شناساندنش آن در عرصه اجتماعي كمك كرده است. امروزه اين همه تنوع ممكن است ايراد به حسن به حساب نيايد، اما در زمان تاسيس چارهاي به معرفي قلمروهاي متفاوت نبوده است و وي اين كار را در شرايط دشوار سالهاي پس از انقلاب كه علوم اجتماعي به حاشيه رانده شده بود به خوبي انجام داد. دفاع وي و نقشي كه در حفظ علوم اجتماعي پس از انقلاب فرهنگي داشته است نيز بايد بخشي از همين نقش تاسيسي در نظر گرفته شود.
فعاليتهاي مديريتي وي در سمت مدير گروه جامعهشناسي دانشگاه تهران و برخي دانشگاههاي ديگر، دورهاي رياست دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، نقش مهم در تاسيس انجمن جامعهشناسي و بعد رياست دورههاي اوليه انجمن جامعهشناسي ايران از جمله مسووليتهاي اجرايي است كه در عرصه علوم اجتماعي داشته است. توسلي يكي از معدود چهرههايي بوده است كه در دهههاي اوليه بعد از انقلاب در مطبوعات كشور و در سخنرانيهاي عمومي از علوم اجتماعي دفاع كرده است. او اگرچه چهره منتقد بوده اما نقش ميانهروانهاي در عرصه سياست داشته و همين امر در حفظ و بقاي علوم اجتماعي در سالهاي توفاني انقلاب ياريرسان بوده است.
و آخر اينكه بايد به نقش پيوندي وي در اتصال نسلهاي مختلف اشاره كرد. وي در تربيت نسلهاي مختلفي در علوم اجتماعي ايران كه در حال حاضر در دانشگاههاي مختلف در كسوت استادي هستند سهم ارزندهاي داشت، با دانشجويان متعدد و با سلايق متفاوت در ارتباط بود و بدين طريق توانسته بود نسلهاي مختلف را در كنار خود نگه دارد. ياد و خاطرهاش گرامي باد.