مصطفي درايتي در گفت و گو با «اعتماد» از عواقب و آسيبهاي اظهارات نسجيده به نام دين ميگويد
صدا و سيما در بسياري موارد موجب دينگريزي است
آقاي درايتي طي چند روز گذشته اظهاراتي نامتفاوت و عجيب از برخي روحانيون و كارشناسان مذهبي منتشر شد كه ازجمله صحبتهايي كه آيتالله علمالهدي درباره زنان مطرح كردند، سخنان حجتالاسلام صديقي درباره كرونا و همچنين آنچه از جانب يك كارشناس مذهبي روي آنتن تلويزيون درباره پيشگويي حوادث انقلاب در زمان پيامبر اسلام بسيار بحثانگيز و جنجالي شد. با توجه به تحولات اخير در فناوري و ارتباطات كه از طرفي موجب تسريع در انتقال پيام شده و از طرف ديگر دسترسي به دادهها و راستيآزمايي آن به سادگي ميسر است درحالي كه برخي كارشناسان از دينگريزي و دينزدگي شهروندان به دليل اين اظهارات ناموجه گفتند و حتي برخي فعالان موسوم به ارزشي در فضاي مجازي نيز به اين دست اظهارنظرها انتقاد كردند به نظر شما عواقب و آسيب ناشي از انتشار اين مواضع چيست؟
اين مسائل زماني كه از زبان افراد معمولي مطرح شود كه در مقام فتوا نيستند طبيعتا وجاهت ديني به آن معنا ندارد لذا چندان از مجامع ديني هم واكنشي نميبينيم. به صورت معمول طرح اينگونه مسائل چندان منطقي و معمول نيست و اين افراد بايد بدانند كه با مردمي فهيم روبهرو هستند كه هر سخني را با هر عنوان و پوششي به سادگي نميپذيرند. البته اينجا به عملكرد صداوسيما انتقادي بسيار جدي وارد است كه اين اظهارات را پوشش ميدهد. چراكه گاهي تلقي جامعه اين است كه آنچه تلويزيون پخش ميكند، خواست حكومت است و در اين مورد قرائتي مورد تاييد از دين است. وقتي كسي اظهارنظر شخصي داشته و مسالهاي را به نام دين مطرح كند، مردم بخشي از سخنان او را ميپذيرند و بخشي را به اصطلاح دور مياندازند؛ بنابراين شهروندان بايد توجه داشته باشند كه هر آنچه به نام دين عرضه ميشود اول بايد با عقل تطبيق دهند و ببينند آيا به لحاظ عقلي پذيرفتني است و اگر معقول بود، قبول كنند. در غير اين صورت آن را كنار بگذارند. لذا بايد جامعه را به اين سمت سوق دهيم نه اينكه مردم هر آنچه از زبان كسي كه لباس خاصي به تن دارد و به اسم دين حرف ميزند، بپذيرند و عين دين بدانند. مهمترين عاملي كه براي جامعه وجود دارد اين است كه خداوند در وجود هر انسان فطرتي پاك و عقل قرار داده كه معيار نيكي و بدي است و با همين معيار هم انسان مورد پرسش الهي قرار گرفته و احيانا مجازات ميشوند. مردم بايد ببينند سخني كه ميشنوند، آيا با فطرت و عقلشان مطابقت دارد يا خير؛ اگر چنين بود، آن را بپذيرند و در غير اين صورت كنار بگذارند.
نكتهاي كه شما به آن اشاره كرديد در سالهاي گذشته با توجه به گسترش امكانات ارتباطي و افزايش دسترسي مردم به اطلاعات بيشتر ديده ميشود؛ اما آيا ميتوان چنين انتظاري از همه مردم داشت و از عواقب احتمالي اين اظهارات بر جامعه چشمپوشي كرد؟
در شرايط معمول اينگونه است؛ سخني كه امروز مطرح ميشود ممكن است در كل كشور و خارج از مرزها واكنشهايي به دنبال داشته باشد. از طرفي اين مساله مطرح است كه نميتوان دهان كسي را بست و صرفا ميتوان توصيه كرد كه در اظهارنظر ملاحظه كنند آن هم وقتي سخنران ملبس به چنين لباسي است چراكه وهن براي اين لباس و دين درست ميشود. اما اين صرفا يك توصيه است و هيچ پشتوانه اجرايي و عملي ندارد. پس همان طور كه پيش از اين هم گفتم اينجا انتقاد به صداوسيما وارد است و به نظر من ساير رسانهها هم بايد به جد به صداوسيما فشار وارد كنند كه از پخش اينگونه برنامهها خودداري كند. اين درست نيست كه خودمان هم به اين قضيه دامن بزنيم؛ چراكه آن طرف قضيه كساني هستند كه آزادند هر آنچه به ذهنشان ميرسد، بگويند. بحث ديگر هم درباره جامعه است و ما بايد سطح آگاهي مردم را بالا ببريم كه قادر به تمييز اين اظهارات ناصحيح از سخنان سنجيده باشند. راه و روش اين مساله هم اتكا به آن دو وديعهاي است كه خداوند در وجود انسان نهاده و در آخرت هم با بنابر همين دو وديعه انسان را بازخواست ميكند؛ فطرت و عقل!
اگر هر سخني كه به هر نام و عنواني به ما عرضه شد اما عقل و فطرتمان آن را تاييد نكرد بايد در صداقتش شك كنيم حتي اگر در قالب فتوايي از يك مرجع تقليد منتشر شده باشد. به عنوان نمونه بحثي در مورد دوچرخهسواري مطرح شده درحالي كه اين مساله صدر اسلام و نزول شريعت، وجود نداشته با چه استنادي موضوع احكامي اينچنين قرار ميگيرد؟! اگر عوارض ديگري هم پيدا كند كه همچون خيلي مسائل ديگر براي انسان قابل تشخيص است و ربطي به دوچرخه ندارد. ولي صرف اين نوع اظهارنظر ظاهرا سليقه ايشان است و براي خودشان هم محترم است. اما نميشود اين نگاه خاص را به نام كليت دين مطرح كرد. در واقع لازمه اينكه بتوانيم مصونيتي براي دين مردم درست كنيم كه به اصل دينشان بدبين نشوند اين است كه از ابزارهايي استفاده كنيم كه در اختيارشان است. بارها و بارها در قرآن تاكيد شده كه در قيامت مردم ميگويند كه روحانيون ما چنين و چنان ميگفتند و خدا به آنها ميگويد مگر شما عقل نداشتيد كه خودتان درك كنيد؟! پس به صرف اينكه من بگويم فلان خطيب و واعظ و روحاني چنين مسالهاي را مطرح كرده و به سخن او استناد كنم براي خدا در قيامت حجت نيست. خداوند عقل و فطرت پاك را در نهاد آدم قرار داده كه قدرت تشخيص داشته باشد و براي هر سخني به فطرت و عقل خود مراجعه كند تا اگر مقبول و معقول نبود در صحت و ارتباطش به دين ترديد كند. نه به دين بلكه بايد به ديني بودن آن سخني كه به نام دين مطرح شده، شك كنيم. اين تنها راهي است كه ميتوانيم مصونيتي براي جامعه و حفظ اعتقادات مردم ايجاد كنيم؛ چراكه نميشود جلوي دهان كسي را گرفت. آقاي فلاني يك سليقه براي خودش دارد و تريبون هم در اختيارش است و هر چه ميخواهد ميگويد. ما نه پشتوانهاي داريم كه از بيان اين سخنان جلوگيري كنيم و نه اساسا چنين كاري امكانپذير است ولي مواقعي هست كه ميتوان جلوي انتشار بيش از اندازه سخني ناصحيح را گرفت و عمدتا برعهده صداوسيما است؛ اين صداوسيماست كه سخنان آقاي شجاعي درباره پيشبيني انقلاب در زمان پيامبر را پخش كرده و پخش اين مواضع عجيب از تريبون يك رسانه ملي ايجاد ترديد و ايجاد مشكل ميكند. اين تشكيلات با پول مردم اداره ميشود و روا نيست كه با اعتقادات مردم بازي كنيم و چيزي كه صدها سوال و شبهه در اطراف آن مطرح است را بگوييم.
همان طور كه اشاره كرديد، بخشي از ماجرا به اين برميگردد كه مردم با عقلشان درست و غلط را تشخيص دهند اما وجه ديگري هم وجود دارد و آن تاثيري است كه چنين اظهاراتي بعضا بر برخي سياستگذاريها ميگذارد يا حتي منجر به واكنشهاي بينالمللي ميشود كه آسيبهايي در پي دارد. به نظر شما آيا ممكن است نهادي در كشور اين مسائل را مديريت كند؟
يك راه آن عكسالعملهاي رسانهاي و مردمي است كه بايد بكوشيم، بستر طرح مسائل حرفهاي را محدود كنيم. همان طور كه گفتم به طور معمول و از منظر ضوابط و قوانين نميشود دهان كسي را بست و جلوي اظهارنظر افراد را گرفت. به ويژه امروز كه شما ميتوانيد در خانهتان سخني را مطرح كنيد و آن را در فضاي مجازي نشر دهيد و جمعيت كثير آن را بشنوند. هر چند زماني كه اين سخنان مطرح ميشود، ضد آن هم بسيار مطرح ميشود و اين مهم است كه مردم بدانند آنچه عنوان شده، نگاه خاص يك فرد بوده است. اما گاهي اين اظهارات چنان ضربهاي وارد ميكند كه تا بخواهيم اثرات آن را از بين ببريم، زماني بسيار هدر رفته است؛ يعني برخي سخنان، اثراتي بسيار گذاشته و بعضا جماعتي را نسبت به دين بدبين ميكند و بايد زماني طولاني صرف شود تا دوباره جايگزيني براي آن پيدا شود كه اگر پيدا شود! آقايان روحاني بايد توجه كنند كه به بعضي اظهارات عكسالعملهايي ويژه برانگيخته و زماني كه آنها به نام دين چنين اظهارنظر ميكنند اين مجموعه روحانيون و كليت روحانيت و اعتقادات ديني است كه ممكن است زير سوال برود. لذا نميشود هر آنچه را به ذهنم خوش آمد، مطرح كنم؛ اين يك توصيه است. شما ميبينيد در اين كشور بسياري از امور به نام روحانيت انجام شده و بعضا اعتماد به روحانيت را تحتالشعاع قرار ميدهد. درحالي كه ممكن است بسياري از روحانيون سهمي در اينگونه اظهارات نامتعارف نداشته باشند اما طرح اين مواضع از زبان كسي كه شكل و شمايل روحاني دارد، باعث ميشود عواقب آن به نام همه روحانيون تمام شود. در مجموع مهم اين است كه زمان طرح اين مسائل و مواضع توجه كنند؛ چراكه عكسالعملهاي منفي به اين مسائل بسيار زياد است و نه تنها مردم را به دين نزديك نميكند كه از دين فراري ميدهد. پس آنها بايد در گفتار و كردارشان ملاحظه كنند. نكته ديگر هم اينكه قرار نيست هر كس هر سليقهاي كه دارد را به صورت كلي مطرح كند. ميتوانم بگويم كه نظر من چنين است اما نميشود به نام دين حكم داد و مردم را در حيرت فرو برد. بحث سوم هم موضوع رسانه و صداوسيماست كه پيشتر بحث شد چراكه وقتي سخني از صداوسيما پخش ميشود، معنا و مفهوم آن عوض ميشود. من منهاي عملكردها مسبب بسياري از مشكلاتي كه امروز موجب دينگريزي مردم شده را صداوسيما ميدانم. يعني نه تنها مردم را به دين دلگرم و اميدوار نميكند بلكه باعث زدگي، نا اميدي و كماعتقادي مردم ميشود. اين راه علاقهمند نگه داشتن مردم به دين نيست؛ نكته چهارم و آخر هم اينكه از رسانههايي كه چارچوب دارند، انتظار ميرود طوري با اينگونه مسائل برخورد كنند كه جامعه با افزايش سطح آگاهي خود بتواند مفيد و غيرمفيد را تشخيص دهد و هر سخني را به نام دين نپذيرد و به درستي ارزيابي كند. اگر ما اين جنبه را تقويت كنيم كه هر سخني حتي فتواي زماني كه عرضه شده اگر امروز با فطرت و عقلمان ناسازگار بود، محل ترديد به لحاظ ديني بودن و صداقت است، ميتوان مانع از برخي آسيبها شد. اين طور مردم كمكم به شكلي فعال با اينگونه مسائل برخورد ميكنند و ميتوانند اعتقاداتي سالمتر داشته باشند؛ تصور من بر اين است كه اين بهترين روش است.
عقل و فطرت؛ 2 وديعه خداوند براي تمييز سره از ناسره
مردم روايتهاي ديني را با عقل و فطرتشان بسنجند
اگر حرفي با عقل مردم سازگار نبود در صداقت و ديني بودنش شك كنيم
صدا و سيما نبايد به اظهارنظرهاي غيركارشناسي تريبون بدهد