سانتاگ عليه تفسيرِ عكس و نقاشي به بهانه تحولات اخير امريكا
زني براي تمام فصول
فاروق مظلومي
سانتاگ مهم است نه به خاطر آنكه مشهور و با نفوذ و از ديدگاه كتاب نقد نيويورك يكي از برجستهترين منتقدان نسل خودش بود يا اينكه در هاروارد فلسفه و ادبيات خواند و درس داد. مهم است چون كتاب «درباره عكاسي» را نوشت تا همه بدانند وقتي از كسي عكس ميگيريم او را به نحوي كه نه خودش ميبيند و نه عكاس به تصاحب در ميآوريم و با نگارش «بيماري به مثابه استعاره» تابوي بيماريهايي مثل سرطان و ايدز را شكست. سانتاگ ستودني است چون در رويداد يازدهم سپتامبر يكتنه در مقابل رسانههاي امريكا ايستاد و گفت يازدهم سپتامبر نتيجه سياستهاي امريكا بود. در اوج جنگ بوسني و هرزگوين با سفر به سارايوو در ميدان اصلي شهر تئاتر اجرا كرد و با دعوت از روشنفكرها به بهانه تماشاي تئاتر، نسلكشي صربها را به گوش همه رساند.
با سفر به هانوي در زمان جنگ ويتنام، امريكا و تاريخش را به چالش كشيد و مضمون يكي از مقالههايش اين شد. «امريكا نقطه اوج تمدن سفيد و نژاد سفيد، سرطان تاريخ بشر است.»
سوزان سانتاگ با نام اصلي سوزان رزنبلت در شانزدهم ژانويه 1933 در نيويورك به دنيا آمد. پدرش را در پنج سالگي از دست داد و با ازدواج مادرش - كه به قول خودش فقط سوژه فرزند برايش بود - با ناتان سانتاگ، نام سانتاگ بر شناسنامهاش نشست. او در زندگي شخصياش هم كارهاي عجيب كم نداشت. ازدواجش در هفدهسالگي درست بعد از چند روز آشنايي با فيليپ ريفِ، نظريهپرداز و جدايياش بعد از هشت سال از آن جمله است. ديويد ريف تنها فرزند سانتاگ، بعدها ويراستار محبوب آثار مادرش بود. احتمالا قصد سانتاگ از اين ازدواج تربيت يك ويراستار مطمئن و حرفهاي بوده است! سانتاگ عجيب بود و فقط سانتاگ ميتواند از همنشيني با ژان پل سارتر و سيمون دوبوار حوصلهاش سر برود و در خيابانهاي پاريس مشتاقانه به سمت خانه دوستش بدود.
آنچه سانتاگ را بر سر زبانها انداخت تحسين بزرگاني مثل كارلوس فوئنتس يا دوست نويسندهاش نادين گورديمر، برنده نوبل ادبيات يا جايزههاي متعدد براي كتابهاي متعددش نبود. او همواره يك انسان بود آن هم از نوع خردورز. با وجود درگيري چند باره با بيماري صعبالعلاج و زماني كه به قول پسرش يك زخم به شكل بدن انسان روي تختخواب بود از ديدن صبحي زيبا از پشت پنجره خوشحالي و سپاسگزاري ميكرد.
سانتاگ با نگارش «عليه تفسير» ثابت كرد كه آثار هنري مجالي براي جستوجوي همه است و با جسارت گفت اثر تصويري فعال نيازي به تعبير و تفسير هنرمند يا مخاطب ندارد و بهتر است با توضيحات متني اثر تصويري را در حد يك مفهوم قابل دسترس معمولي تقليل ندهيم. مطالعه آثار او به همه اين جسارت و شجاعت را ميدهد تا در مورد مسائلي مانند سياست، فرهنگ، هنر، بيماري و... خردورزي كنند اگرچه سانتاگ فارغالتحصيل فلسفه و مسلط به نظريههاي فلاسفه كهن و معاصر بود اما هرگز نظريههاي ديگران را ضميمه افكار مستقلش نكرد. اگر سانتاگ زنده بود به احتمال زياد از سلطه فعلي صهيونها به حراجيهاي آثار هنري انتقاد ميكرد و ميگفت كه ترامپ سياست صهيونها را حقنهآميز ترويج ميداد و جوبايدن مسهل و روانكننده نفوذ و دخول نكبت صهيونيستي در دنيا خواهد بود.
سانتاگ مستقل زيست، مستقل انديشيد و در بيست و هشتم دسامبر 2004 استقلال مرگ را پذيرفت.