هواداران در مواجهه با امثال مهدي شيري چه بكنند؟
حمايت يا تخريب؟ كدام اشتباهتر است؟
بهرام سرگوسرايي
دوگانهاي كه اين روزها بين هواداران فوتبال شكل گرفته از اين پرسش ناشي ميشود:«با بازيكني كه تمركز ندارد و خرابكاري ميكند چطور بايد برخورد شود؟» اين سوال به مخصوص در مورد مهدي شيري زياد پرسيده شد. بازيكني كه با دست بيقرارش به نوعي قهرماني آسيا را از سرخپوشان گرفت. بازيكنان ديگري هم هستند كه مصداق اين سوالند. همين اواخر و باز هم در تيم پرسپوليس آرمان رمضاني را داريم. مهاجمي كه به بزرگترين وظيفهاش يعني گلزني نه تنها عمل نميكند بلكه وقتي در بهترين موقعيتها هم قرارش ميدهند، نميتواند دروازه حريفان را باز كند. در استقلال فرشيد باقري و فرشيد اسماعيلي اين وضعيت را تجربه ميكنند. در تيمهاي ديگر هم هستند بازيكناني كه تبديل به دغدغه هواداران شدند. آنها كه ميخواهند عصبانيتشان را سر بازيكن خالي كنند از خودشان ميپرسند آيا با اين كار وضعيت بهتر ميشود و هواداراني كه ميخواهند روحيه بدهند با اين چالش مواجهند كه نكند اوضاع بدتر شود؟ بازيكني كه با تيمي قرارداد امضا ميكند و كيفيت لازم را نشان نميدهد تا لحظه انقضاي قراردادش به نوعي حكم «اره فرو شده» را دارد. خيليها معتقدند با روحيه دادن مشكلات برطرف ميشود. براي همين علي پروين بعد از فينال آسيا از هواداران تيم خواست نريزند سر مهدي شيري. ساير پيشكسوتان هم همين را گفتند. برخي هواداران گوش دادند و پاي پستهاي مهدي شيري «داداش غمت نباشه» به راه انداختند و طبيعتا عده ديگري هم نپذيرفتند و دفاع راست پرسپوليس را با خاك يكسان كردند. شيري در نخستين بازي پسافينال آسيا مقابل نساجي دوباره با يك سوتي وحشتناك ميرفت كه كار تيمش را يكسره كند كه حامد لك و سيدجلال حسيني اين اجازه را ندادند. بعد از بازي آنها كه ميخواستند شيري را ريكاوري روحي كنند، زخم زبان زنندگان را نكوهش كردند كه شما باعث شديد او اينقدر بيتمركز باشد و منتقدان، مداراكنندگان را بابت ليلي به لالاي شيري گذاشتن سرزنش كردند. در اين بين مربي هم كار زيادي نميتواند بكند. اگر به آن بازيكن بازي بدهد كه احساس عذاب وجدانش كاهش پيدا كند، ممكن است با يك اشتباه ديگر پاسخ اعتماد تيم را بدهد و اگر نيمكت نشينش كند بيم آن ميرود كه بازيكن مورد نظر هيچگاه نتواند خودش را بازيابي كند. بازيكني كه حداقل يك فصل بيخ ريش تيم هست و مواقع خاصي ممكن است به كار تيم بيايد. مثلا وقتي بحران مصدوميت سراغ تيم ميآيد يا وقتي كه بازيكن همپستش محروم ميشود. مربيان كار بسيار سختي در اين زمينه پيشرو دارند. در اين بين دو ديدگاه متفاوت نيز وجود دارد. يكي اين ديدگاه كه ميپرسد آيا اينكه يك بازيكن در تيمي پرطرفدار بازي ميكند و درآمد فوقالعادهاي دارد به اندازه كافي روحيهبخش نيست؟ به عنوان مثال مهدي شيري چه شرايط بهتري براي خودش متصور بوده كه حالا احساس كمبود ميكند و نياز به روحيه دادن دارد؟ او بايد از شرايطي كه دارد، روحيه بگيرد. از اينكه در پرسپوليس است. از اينكه مشهور شده و اوضاع زندگياش از لحاظ حرفهاي مساعد است. نه فقط مهدي شيري كه هر بازيكني كه در اين سطح قرار دارد. در همين پرسپوليس آلكثير و حامد لك به نوعي نمود اين ديدگاه هستند. بازيكناني كه وقتي به آرزويشان كه بازي در تيم محبوبشان بود رسيدند به چيز ديگري احتياج نداشتند تا بيشترين تلاششان را بكنند و بيشترين كيفيتشان را نشان دهند و با تمركز كافي بازي كنند. ديدگاه دوم از يك فرض ميآيد. اگر فرض كنيم انجام وظايف محول شده مهمترين كاري است كه يك بازيكن بايد انجام دهد تا بتوان او را بازيكني خوب در نظر گرفت، برخي بازيكنان هستند كه نميتوانند تحت هيچ شرايطي كارشان را به شكل قابل قبولي انجام دهند. بعد اين سوال مطرح ميشود كه روحيه دادن يا تخريب بازيكني كه نهايت كيفيتش مشخص است چه تاثيري ميتواند داشته باشد؟ اين سوال به اين شكل هم پرسيده ميشود كه مهدي شيري يا آرمان رمضاني كي ثابت كرده بودند بازيكن تاثيرگذاري هستند كه حالا فكر كنيم مسائل روحي و رواني روي بازيشان تاثير گذاشته؟ ضمن اينكه ذهن قوي داشتن يك مشخصه فني در فوتبال روز دنيا به حساب ميآيد. به هر حال بازيكنان آدم هستند و آدمها درگير مشكلات خاصي ميشوند. از آن طرف هواداران هم اين حق را براي خودشان قائل هستند كه از بازيكنان تيم محبوبشان انتظار داشته باشند. انتظاراتي كه مدام بين دوگانه روحيه دادن يا تخريب كردن در نوسان است. در هر دو مورد هم مصداقهاي فراواني وجود دارد. از بازيكناني كه روحيه گرفتند و بيشتر نااميدكننده شدند تا بازيكناني كه با حمايت هواداران پيشرفت كردند. از بازيكناني كه تخريب شدند و به خودشان آمدند تا بازيكناني كه زير فشار خرد شدند. اين دوگانهاي است كه شايد هرگز راهحلي برايش پيدا نشود مگر همان تاريخ انقضاي قرارداد.