• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4851 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۸ بهمن

فرانك لمپارد از باشگاه چلسي اخراج شد

شكست مي‌خوري حتي اگر سوپرمن باشي

علي ولي‌اللهي

 

اين متن ممكن است يك نگاه بدبينانه به دنيا ارايه بدهد. ديدگاهي كه پشتوانه‌اش شكست خوردن مردي است كه روي كاغذ همه فاكتورهاي لازم براي موفقيت را داشت ولي زمين خورد. در مورد فرانك لمپارد حرف مي‌زنم كه همين دوشنبه شب از باشگاه چلسي اخراج شد. رومن آبراموويچ مالك چلسي بر‌خلاف ساير مربيان كه فقط دستور اخراج‌شان را صادر مي‌كرد در مورد لمپارد حرف زد تا نشان بدهد چقدر براي اسطوره سابق آبي‌هاي لندن احترام قائل است. البته از طرف ديگر شنيده شد كه به لمپارد اجازه ندادند براي آخرين بار وارد باشگاه شود تا با بازيكنان خداحافظي كند. اين را مي‌شود گذاشت به حساب طنز ماجرا براي كم كردن از سنگيني فضاي اخراج يكي از بزرگ‌ترين فوتباليست‌هاي معاصر. 
اخراج لمپارد از باشگاه چلسي اتفاق عجيبي است. لااقل از منظر مثبت‌انديشاني كه پارامترهاي موفقيت را رياضي‌وار و فرموله شده در كتاب‌هاي زرد روانشناسي‌شان تبليغ مي‌كنند. آنهايي كه مي‌گويند با معجون تلاش و هوش و باور داشتن به موفقيت كار آدم راه مي‌افتد. دوشنبه شب لمپارد از چلسي اخراج شد تا بفهميم ساز وكار دنيا خيلي پيچيده‌تر از اين حرف‌هاست. آدم‌ها با آن معجون ممكن است موفق شوند و ممكن است موفق نشوند. يعني آنچه در اين دنيا اصالت دارد عدم قطعيت است و هيچ تضميني براي موفقيت وجود ندارد. 
بياييم فاكتورهاي لمپارد را بشماريم. بهره هوشي او ۱۵۰ است. اين يعني هافبك سابق چلسي و تيم ملي انگلستان جزو نيم درصد آدم‌هاي باهوش دنياست. هوش لمپارد از نوعي است كه دقيقا به كار فوتبال مي‌آيد. لمپارد يك متخصص فوتبال است نه متخصص حل مسائل پيچيده رياضي و فيزيك. او بهترين بازيكن تاريخ چلسي است. دوره‌هاي پيشرفته مربيگري را گذرانده و درتيم‌هاي پايين‌تر نظير دربي‌كانتي تجربه كافي كسب كرده است. به قول اطرافيانش بيشتر وقتش را در روز به كار روي پيشرفت تيم اختصاص مي‌داده. اين يعني تلاش حداكثري. در مورد خواست موفقيت هم كه نمي‌شود حرفي زد. بعيد است لمپارد با تمام وجودش نخواسته باشد كه چلسي موفق شود يا مثلا در بازي‌هايي تيمش را براي مساوي يا شكست وارد ميدان كرده باشد. از لحاظ امكانات و مهره هم همين بس كه  بدانيم چلسي اين فصل يكي از پرمهره‌ترين تيم‌هاي تاريخش را به خود مي‌بيند. پس طبق فرمول‌هاي موفقيت لمپارد نه تنها چيزي براي كاميابي كم ندارد كه اضافه هم دارد. پس اين خبر اخراج از كجا آمده است؟ مردي كه به او لقب سوپرفرانكي با درون‌مايه سوپرمن داده‌اند چطور شكست مي‌خورد؟ 
پاسخ احتمالا برمي‌گردد به چيزي به نام شانس يا تصادف يا هر چيزي كه معنايش بشود به هم ريختگي و بي‌قاعد‌‌گي. چيزي كه سر و سامان دادنش حتي از دست سوپرمن‌ها هم خارج است. در چلسي از اين موارد زياد داشتيم. افت تيمو ورنر كه در بازي آخر تيمش در جام اتحاديه حتي از گل كردن پنالتي هم عاجز ماند، عملكرد فاجعه‌بار كپا گران‌ترين دروازه‌بان تاريخ كه كابوس و كاريوس را همزمان نشان هواداران چلسي داد، پايين‌تر از معمولي ظاهر شدن كاي هاورتز گران‌ترين خريد تاريخ باشگاه كه با كلي سر و صدا از لوركوزن به استنفوردبريج آمد،  اختلاف‌نظر مديران نقل‌وانتقالاتي چلسي با كادر فني سر جذب بازيكنان، اتفاقات توي زمين و چندين مورد ديگر دست به دست هم دادند تا كار به نقطه بي‌بازگشت برسد. به اخراج. به امضاي شكست لمپارد. 
در فيلم‌هاي ابرقهرماني، شخصيت‌هاي اصلي داستان هميشه برنده مي‌شوند چون قصه‌هاي‌شان زمين تا آسمان با زندگي واقعي فرق دارد. شايد قبلا مي‌شد بگوييم عدم وجود شخصيتي كه هم باهوش باشد، هم قدرتمند، هم متخصص، هم مجهز در دنياي عادي دليل تفاوت فضاي آن فيلم‌ها با زندگي مردم معمولي است. اما امروز كه سوپرفرانكي اخراج شده بايد تاكيد كنيم كه فرق دنياي فيلم‌هاي ابرقهرماني با زندگي عادي تقليل دادن هزاران نيروي مخالف قهرمان به يك نيروي مشخص در فيلم‌هاست. همان نيرويي كه نامش را مي‌گذارند آنتاگونيست. نيرويي تك‌وجهي كه شكست دادنش به معناي موفقيت است. حالا مي‌توانيم با قطعيت بگوييم كه حتي بت‌من و سوپرمن و كاپيتان امريكا هم اگر با مشكلاتي چندوجهي از نوع مشكلاتي كه در زندگي واقعي رخ مي‌دهد روبه‌رو شوند ممكن است شكست  بخورند. 
فوتبال هميشه بهترين مثال براي نشان دادن زندگي روزمره است. يك نفر كه مي‌خواهد موفق شود بايد با هزاران چيز بجنگد. هر نيروي دخيل در اين ورزش مي‌تواند يك ضد قهرمان قدرتمند شود. اتفاقات ريز مي‌تواند سرنوشت‌ها را عوض كند. يك مربي بايد بتواند يك مجموعه شلوغ كه هر كدام از اعضايش خواست‌ها و احساسات‌ مختلفي دارند را كنار هم بنشاند. بايد با تماشاچيان و رسانه‌ها و مديران بسازد. تازه اينها تيم خودي هستند و تيم حريف با پيچيدگي‌هاي خاص خودش مصيبت ديگري است.  زندگي عادي هم به همين شكل است. هركدام از ما بايد با هزاران مشكل كوچك و بزرگ درگير شويم و در اين راه اگر به موفقيتي مي‌رسيم بايد بخش عمده‌اي از آن را بگذاريم به حساب تصادف. كما اينكه رونالدو كه ۵ بار برنده توپ طلا شده و در بين تمام مردم دنيا به تلاش ربات‌وار و خواست رسوخ‌ناپذير و استعداد ويژه شهره شده است، هنگام بردن آخرين توپ طلايش گفت:«من خوش‌شانس بودم.»
فرانك لمپارد يك نويسنده است. او كتاب‌هايي براي كودكان نوشته كه اتفاقا با مخاطب خوبي هم روبه‌رو شده. چقدر خوب مي‌شود كه لمپارد كتاب جديدي بنويسد در مورد شكست.كتابي كه در آن توضيح داده شود چطور گاهي اوقات هوش و تلاش و امكانات و خواست و اراده هم نمي‌تواند به موفقيت ختم شود. شايد آن وقت ما هم بتوانيم اين كتاب را بگذاريم جلوي تمام كتاب‌هاي موفقيت و آنهايي كه مدام هر روز در گوش‌مان مي‌خوانند اگر موفق نيستي يعني كم تلاش كردي،كم خواستي يا به اندازه كافي خوب نيستي تا بلكه دست از سرمان بردارند. لمپارد هم برود يك جاي ديگر، يك تيم ديگر و اميدوار باشد آنجا شانس بيشتر با او يار باشد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون