مصاحبهها و بيانيهها كمكي به فوتبال نميكنند
در ستايش سكوت
بهرام سرگوسرايي
در هر فرهنگي كه بگرديم، بر اساس هر متر و معياري كه بسنجيم و به متون هر كتاب مقدسي كه مراجعه كنيم با انواع و اقسام جملاتي مواجه ميشويم كه مفهومشان «نگه داشتن زبان» است. از دين اسلام بگيريم كه ۷۰ نوع گناه به زبان منتسب كرده تا مكاتب شرقي كه در مزاياي سكوت قلمفرسايي كردهاند. نيازي به توضيح ندارد كه حرفها و جملات چه پتانسيلي دارند و چه نتايج پيشبينيناپذيري به بار ميآورند. در دادگاهها، در خانوادهها و بين دوستان و آشنايان بسيار نمونههايي ميتوان پيدا كرد كه يك درگيري بزرگ از رد و بدل شدن چند جمله پديد آمده است. در حالي كه تمامشان فقط و فقط با چند ثانيه سكوت رفع ميشد.
قصدمان كلاس اخلاق گذاشتن نيست كه مطمئنيم همه اين چيزها را از بر هستند. آنچه ما را به نوشتن اين سطرها وادار كرده، اتفاقاتي است كه در چند ماه اخير در باشگاه پرسپوليس رخ داده و قبلا به شكلهاي گوناگون در ساير تيمها به وقوع پيوسته است. همين روز يكشنبه كه خبر استعفاي مهدي رسولپناه و علي رغبتي منتشر شد را در نظر بگيريم. فرداش و بعد از بازي پرسپوليس و آلومينيوم يحيي گلمحمدي با اينكه آن دو نفر ديگر رفته بودند و سمتي در باشگاه نداشتند در واكنش به استعفايشان گفت:«رفتنشان ديگر دردي را دوا نميكند. آنها با بولدوزر از روي باشگاه رد شدهاند.» همين باعث شد به فردا نكشيده مهدي رسولپناه بيانيهاي بلند بالا صادر كند و جواب گلمحمدي را به شديدترين شكل ممكن بدهد؛ بيانيهاي كه احتمالا باز با واكنش گلمحمدي روبهرو ميشود و همين يعني حاشيهها قرار نيست دست از سر باشگاه بردارد.
گلمحمدي شب بازي با آلومينيوم در برنامه فوتبال برتر دوباره با اين سوال مواجه شد كه نظرش در مورد استعفاي رسولپناه و رغبتي چيست و آنجا بود كه يحيي براي اولين بار تصميم گرفت بگويد:«بهتر است ديگر در مورد اين مساله حرف نزنيم.» چقدر خوب ميشد گلمحمدي اين جمله را در كنفرانس خبري بعد از بازي به زبان ميآورد تا كسي نتواند به او بگويد براي فرار از پاسخگويي به خاطر شكست اين حرفها را زدهاي. آن وقت تمام ماجرا با استعفاي آن دو عضو هياتمديره تمام ميشد و ميرفت پي كارش.
اين اظهارنظرها، بيانيهنويسيها و نيش و كنايه زدنها نه دردي از دردهاي باشگاه كم ميكند نه به روشن شدن تمام ابعاد حقيقت ميانجامد. حقيقتي كه وسط هياهوها و اظهارنظرها مخفي ميماند و اگرگاهي هم بخشي از آن عيان ميشود آن قدر ناقص است كه بيشتر بر ابهامات ميافزايد. چه كسي ميتواند امروز ادعا كند در دعواي رسولپناه و گلمحمدي حق دقيقا با كيست؟ مگر در داستان استقلال و استراماچوني و سعادتمند آخرش مشخص شد چه كسي كاملا راست ميگفت و چه كسي دروغ؟ نتيجه آن همه بحث و حاشيه به كجا رسيد؟ نتيجه رونمايي از پيامهاي مديرعامل سابق استقلال توسط عضو ديگر هيات مديره روي آنتن زنده تلويزيون چه شد؟ حالا سعادتمند رفته و استقلال با محمود فكري كار خودش را ميكند در حالي كه خيلي از هواداران استقلال هنوز فكر ميكنند سعادتمند ميتوانست استراماچوني را برگرداند اما عدهاي نگذاشتند و بخش ديگري از هواداران استقلال هم با خودشان ميگويند كاش وارد دعواي سعادتمند و مجيدي نميشدند. به اين ليست ميتوان به اندازه طول عمر دولتي بودن اين دو باشگاه آدم و اتفاق اضافه كرد. در دهه نود، در دهه هشتاد، در دهه هفتاد اين همه مدير آمدند و هزار جور حرف و حديث درست كردند و مدتي فضاي رسانهاي را به خودشان مشغول كردند و بعد هم رفتند دنبال كارشان. چه اتفاقي افتاد؟ اين همه آدمها با كليدواژه «افشاگري» زبان گشودند و تنها كاري كه كردند، افزودن بر ابهامات بود.
هيچكس مخالفتي با روشن شدن حقيقت ندارد. مشكل اينجاست كه حقيقت به هيچ عنوان از راه مصاحبه و بيانيهنويسي روشن نميشود چراكه هر آدمي بنا بر ذهنيت و منافع خودش اظهارنظر ميكند و آن نهادي كه بايد براي روشن شدن حقيقت ورود كند و بر اساس اسناد و مدارك نتيجه را مشخص كند، ترجيح ميدهد بيرون گود بنشيند و شاهد دعواها باشد. در چنين شرايطي اهميت سكوت و تمركز روي انجام وظايف به مراتب بيشتر ميشود. مهدي رسولپناه در بيانيه جديدش گلمحمدي را دعوت به مناظره روي آنتن زنده تلويزيون كرده است. از همين حالا ميتوان حدس زد در صورت برگزاري چنين مناظرهاي چه حاشيههايي تا چند ماه گريبان تيم را خواهد گرفت. مگر مناظره منصوريان زماني كه از هدايت استقلال كنار رفته بود با مديران وقت تيم در برنامه نود را نديديم؟ مگر دعواي دايي و رويانيان يادمان رفته؟ اگر آن مناظرهها و دعواها به نتايج مثبتي ختم شد، مناظره احتمالي گلمحمدي و رسولپناه هم مشكلات پرسپوليس را حل خواهد كرد.
كاش ميشد همه هواداران فوتبال به آنهايي كه دوستشان دارند، به مربيان و بازيكنان تيم محبوبشان بگويند ما سكوت شما را حمل بر «كم آوردن» و «جا زدن» و «پذيرفتن اشتباهات» تلقي نميكنيم بلكه واكنش نشان ندادن شما را ميگذاريم پاي مرامي كه وسط ميگذاريد و علاقهتان به تيم. آن وقت شايد همهچيز جور ديگري رقم ميخورد.