دور دنيا در هشتاد روز
مرتضي ميرحسيني
سال 1873 در چنين روزي رمان مشهور ژول ورن، دور دنيا در هشتاد روز به شكل كتاب منتشر شد. داستان مردي انگليسي ساكن لندن به نام فيلئاس فاگ كه نصف ثروت خود را روي امكان سفري 80 روزه دور دنيا شرط ميبندد و نصف ديگرش را هم براي انجام آن هزينه ميكند. از اين رو اگر شرط را ببازد، همه ثروتش را از دست ميدهد. او مردي ثروتمند و تا حدي عجيب است كه مجرد و منزوي زندگي ميكند و روابط اجتماعياش به عضويت در محفلي مردانه به نام رفرم كلاب محدود ميشود. شرط روي سفر 80 روزه را هم در همين محفل ميبندد و مهمترين ماجراجويي زندگياش را- كه اعضاي محفل ناممكن و ديوانگي ميبينند- آغاز ميكند. در اين سفر، پيشخدمت تازهاش ژان پاسپارتو را هم با خود ميبرد(فاگ پيشخدمت قبلياش را اخراج كرده بود چون يك روز صبح، آبي كه براي اصلاح صورت آورد كمي سردتر از حد معمول بود). برنامه سفرش اين بود كه از لندن به سوئز در مصر(7 روز) و از آنجا به بمبي (13 روز) سپس كلكته (3 روز) برود، خودش را به هنگكنگ و از آنجا به سنگاپور(13 روز) برساند، بعد از مسير يوكوهاما در ژاپن(6 روز) و به سانفرانسيسكو(22 روز) و از آنجا به نيويورك(7 روز) برود و سرانجام به لندن (9 روز) برگردد. اما چنانكه داستانهاي مهيج اينچنيني ميطلبند، فاگ در مسير راه با مجموعهاي از حوادث ناخواسته و ماجراهاي پيشبيني نشده مواجه ميشود و چند بار تا يك قدمي جا ماندن از برنامه سفر و باختن شرط(و به باد دادن ثروتش) پيش ميرود. حتي يك مامور پليس هم قدم به قدم دنبالش ميكند زيرا آقاي فاگ را با سارقي حرفهاي و سابقهدار كه اخيرا از بانكي در لندن دزدي كرده، اشتباه گرفته است. ژول ورن داستان دور دنيا در هشتاد روز را در يكي از سختترين مقاطع زندگياش نوشت. تازه پدرش را از دست داده و هنوز با اين فقدان كنار نيامده بود، دستمزد كارهاي قبلياش را سر وقت نپرداخته بودند و او با مشكلات مالي درگير بود. از پايان جنگ فرانسه و پروس هم مدت زيادي نميگذشت و هنوز از زخمهاي آن خون ميچكيد. يك روز عصر در كافهاي نشسته بود و روزنامه ميخواند كه گزارشي درباره نقش قطار و راهآهن در تسريع حمل و نقل زميني نظرش را جلب كرد؛ اينكه زمان سفرهايي كه تا همين چند سال پيش چند هفته طول ميكشيدند، ديگر به دو تا سه روز هم نميرسد. همين جا بود كه فكر اوليه داستان دور دنيا در هشتاد روز به ذهنش رسيد و چون محور همه داستانهايي كه مينوشت ماجراجويي فردي يا گروهي بود، ماجراي شخصيت اصلي را(كه بعدتر او را آقاي فاگ ناميد) سفري زمانبندي شده به دور دنيا تعريف كرد و بعد هم جزييات جالبي مثل شرطبندي روي ثروتش و اتهام سرقت از بانك را به آن افزود. دور دنيا در هشتاد روز پيش از انتشار به شكل كتاب، فصل به فصل چاپ و روانه بازار ميشد و به خاطر همين انتشار تدريجي هم بود كه بسياري از خوانندگان باور داشتند، نويسنده خودش واقعا اين سفر و اين مسير و ماجراهايش را پشت سر ميگذارد و ديدهها و تجربههايش را روايت ميكند. چند نفر هم بعد از خواندن كتاب سعي كردند، تجربه آقاي فاگ را دقيقا از همان مسيري كه او رفته بود، تكرار كنند و گويا تعدادي از آنان هم موفق به اين كار شدند. به هر رو دور دنيا در هشتاد روز را كه حدود 100 سال پيش به فارسي ترجمه شد يكي از مشهورترين داستانهاي جهان ميشناسند و اقتباسهاي زيادي هم از آن وجود دارد. انيميشن اسپانيايياش با عنوان «دور دنيا با ويلي فاگ»(محصول 1983) براي ما ايرانيها بسيار آشناست. چند فيلم سينمايي هم با برداشت از اين داستان ساختهاند كه آخرينشان به سال 2004 برميگردد و جكي چان در آن بازي ميكند.