ادب مرد به ز دولت اوست
مجيد اعزازي
تا حالا با افرادي كه الهامبخش هستند، انرژي بالايي دارند و ميدانداري ميكنند، برخورد كردهايد؟ حتما درباره چنين افرادي به ويژه در روزهاي اخير خوانده و شنيدهايد.
صبح سرد نخستين پنجشنبه بهمن با يكي از اين افراد مواجه شدم. هنوز ساعت 8 نشده بود كه استارت زدم. چند دقيقه بعد رسيدم تعميرگاه جلوبندي محمد آقا. مرد مسني كه برخلاف جثه ريزش، فرز و پر جنب
و جوش است.
مثل هميشه زير چند تا ماشين جك زده بود و داشت جلوبندي آنها را به نوبت تعمير ميكرد. پسرش اما با صاحب ماشينها، دور كوتاهي توي محله ميزد تا عيب و ايراد ماشينها را شناسايي كند. نوبت من شد. دوري زديم و ايراد ماشين را كشف كرد.
تا برگشتيم كار ماشين من را توي نوبت قرار داد و سوار ماشيني ديگر شد. گرد پيري روي موهاي پسر آقا محمد نشسته است. جثهاش كمي از جثه پدرش بزرگتر است اما مثل قرقي، چالاك و كارراهانداز به نظر ميرسد. ماشينهايي كه تعمير خاصي نياز نداشتند، با يك ميله بلند، تنظيم فرمان و مرخصشان ميكرد. هر ماشيني كه از راه ميرسيد، يك جا پاركي بهش پيشنهاد ميكرد تا اختلالي در رفت و آمد خيابان ايجاد نشود يا مزاحمتي براي مغازههاي همسايه به وجود نيايد. حواسش به همه بود.
وسط معاينه ماشينها، بخشي از لوازم يدكي ماشيني كه پدرش تعمير ميكرد را گذاشت ترك موتور تا ببرد تراشكاري. وسط سرشلوغيهايش از صبر و حوصله كساني كه توي نوبت بودن تشكر ميكرد و از تاخير در انجام كار آنها عذر ميخواست. بالاخره پس از بازبيني و تعمير چند تا ماشين، نوبت به آذرخش من رسيد. علي آقا با يك كم روغنكاري و تعويض يك قطعه، جلوبندي ماشين را تعمير كرد. يك بار ديگر با او رفتيم
و دور زديم.
مسيري را انتخاب ميكرد كه انواع سرعتگير كوچك و بزرگ در آن وجود داشت. جلوبندي ماشين مشكلي نداشت. رسيديم تعميرگاه. پرسيدم هزينه تعمير چقدر ميشود؟
در حالي كه فكر ميكردم خودش رقمي را اعلام كند، رو كرد به پدرش و گفت: سرويس آچاركشي و روغن كاري و تعويض فلان قطعه چند ميشود؟ محمد آقا هم گفت: 70 هزار تومان. با من خداحافظي كرد و گفت پول را به پدرش بدهم. ادب و احترامي كه علي آقا به پدرش و نظر او داشت، درسآموز و
قابل توجه بود.
معلوم بود كه دستكم 20 سال تعميركار است و زيرنظر پدرش حالا به استادكاري تمامعيار تبديل شده است. اما همچنان شاگردي ششدانگ براي پدرش به شمار ميرفت و مثل يك بازيكن مياني در مستطيل سبز، ميدانداري ميكرد و به همه پاس گل ميداد. اغلب افراد جامعه همچون علي آقا در مشاغل كليدي فعاليت نميكنند، اما وجود چنين افرادي است كه تحمل مصايب زندگي را آسان ميكند و همچون آبي روان پليدي و پلشتي برخي از بالانشينان را ميشويد و ميبرد.