زندهانديشان به زيبايي رسند
نيوشا طبيبي
سادهانگاري است اگر تصور كنيم كه گذشتههاي دور زندگي رسم و شيوهاي بهتر داشته و مردم در كمال آسايش ميزيستهاند. بعضي، از ايام قديم با شيفتگي و حسرت و اندوه ياد ميكنند. به اصطلاح امروز نوستالژي بازها، گذشته را بهتر از امروز ميدانند. نعمت نسيان كه خداوند به بشر مرحمت فرموده سبب شده كه انگيزه حيات از بين نرود، آدمي خاطرات بد را فراموش ميكند و خوبيها برايش به جا ميمانند.
اما واقعيت اين است كه گذشتهها هم مانند امروز نوساني داشته بين خوبي و بدي. سختيهايش البته صد چندان بوده. اين همه اسباب آسايش در خدمت آدمي نبوده. براي رفتن از نقطهاي به نقطه ديگر - در همين تهران - مردم مجبور ميشدهاند ساعتها پيادهروي كنند تا از محلهاي به محله ديگر بروند. اما اينكه حال مردم بهتر از امروز بوده قابل كتمان نيست. ترديدي نيست كه ميزان ثروت و امكانات رفاهي عمومي بسيار بسيار كمتر از امروز بوده است. سالخوردگان خاطرات فراواني از اين حال خوب دارند. حتي كساني كه كودكي و نوجوانيشان را در سالهاي سخت دوره جنگ گذراندهاند، به ياد ميآورند كه «حال» آدمها بهتر بوده.
زندگي در سرزمين مادري ما، هرگز آسان نبوده. مناطق بياباني و نيمه بياباني و كوهستاني كه بيشتر خاك كشور ما را تشكيل ميدهند، لاجرم زندگي آساني را براي ساكنانش مهيا نميكنند. مهمترين عنصر برپايي تمدن و حيات كه آب است در اينجا آسان به دست نميآمده. سنت زندگي ايراني با تلاش اميدوارانه براي زندگي عجين شده است. لذتجويي حلال و اخلاقي و استفاده تمام و كمال از نعمتهاي خداوند راه و روش پيشينيان ما بوده. آنها با همين خصلتها چنان اميدوارانه به زندگي نگاه ميكردهاند كه توانسته بودند با اجراي سازههاي عظيم دست كند و در طول ساليان متمادي قناتهايي حفر كنند كه آب را از ارتفاعات به دل دشت و بيابان ببرند و بذر تمدن و زندگي را بارور كنند. چنين تلاش طاقتفرسايي جز به نيروي اميد و جز با اميد به آينده چگونه به نتيجه ميرسيد؟
ايرانيان آموخته بودند كه از كمترين امكانات بيشترين بهره را ببرند. به تركيب خوراكهاي قديمي نگاه كنيد؛ «اشكنه» - كه امروز پختن و خوردنش را فراموش كردهايم يا تخفيفش ميدهيم - شاهكار لذتجويي و حظ بردن از زندگي است. ما ايرانيها با يكي دو ليوان آب و مشتي آرد و نيمهاي پياز يا هر گياه معطر ديگر خوراكي لذيذ برپا ميكرديم. مردم سفره نانشان را پهن ميكردند، با آب و دان اشكنه تريدي ميساختند و به سرخوشي ميخوردند.
ايرانيان با زندگي نسبتي شگفتانگيز داشتهاند. سختي را جزيي از قانون حيات ميدانستند و از تلاش براي غلبه بر آن دست نميكشيدند. به نمونههاي فراوان فناوريهاي ابداعي گذشتگان ما نگاه كنيد. ببينيد آنها با چه ابتكارات فني و حتي اجتماعي زندگيشان را با «كيفيت» و حظ پيش ميبردهاند. بسياري از اين مثالها را ميتوانيد در مقالات جناب دكتر مرتضي فرهادي بيابيد*. چنين بوده كه درخت تناور تمدن در سرزميني خشك و نيمهخشك باليده و تمدني پيچيده و افتخارآميز از آن سر برآورده.
شايد امروز هم براي آنكه حال بهتري پيدا كنيم، بتوانيم تاملي در شيوه زندگي پيشينيان خود كنيم و ببينيم چگونه آنها در برابر سختيهاي بسيار سهمگيني كه متحمل ميشدند، تاب آوردند و دست از زندگي نشستند و اميدشان را از دست ندادند؟ مهمتر از همه، چگونه موفق شدند كيفيت زندگي خود را بهتر كنند؟ دست از زيبا بيني و زيبايي خواهي و زيبا پسندي - با وجود همه سختيها - نكشند؟ سايه عزيز فرموده: «زندگي زيباست اي زيباپسند/ زندهانديشان به زيبايي رسند» و گذشتگان ما سخت زندهانديش بودهاند.
*خوشبختانه مقالاتشان در سايت mortezafarhadi.ir گردآوري شده است.