نقد كردن فشار حداكثري
مرتضي مكي
اولينبار نيست كه فرانسويها دغدغه متحدان منطقهاي خودشان را پررنگ كرده و به نوعي به دنبال پاسخگويي به مطالبات متحدان منطقهاي خودشان رفتهاند. به نظر ميرسد پاريس علاقهمند است تا جايي كه ميتواند تلاش كند تا بخشي از نتايج سياست فشار حداكثري دولت پيشين امريكا را به نفع خود در اضافه كردن به تعهدات ايران در برجام نقد كند. از ياد نبردهايم كه در روند مذاكراتي در برجام، لوران فابيوس، وزير خارجه وقت فرانسه در روزهاي پاياني مذاكرات را ترك كرد و به پاريس بازگشت تا مشورتهايي با دولتش داشته باشد و در بازگشت به تعدادي خواسته و شرط جديد كه از سوي عربستان سعودي و رژيم صهيونيستي مطرح شده بود، براي اضافه كردن به توافق هستهاي با خود به ميز مذاكرات برگرداند. مذاكرات برجام بسيار فشرده برگزار و عامل اصلي پيشبرد گفتوگوها، توافق ميان تهران و واشنگتن محسوب ميشد. آلمانيها و بريتانياييها نيز از واشنگتن پيروي ميكردند و در ميز مذاكرات برجام، فرانسه تنها ماند تا لوران فابيوس با وجود تهديدهايش براي عدم توافق با متن برجام، نهايتا به وين بازگشت و اين توافقنامه را امضا كرد. با تغيير دولت در ايالات متحده امريكا و اميدواريهايي كه نسبت به بازگشت امريكا به برجام مطرح شده است، بار ديگر فرانسويها همان سياست را در پيش گرفتهاند تا خواستههاي بيشتري را براي بازگشت امريكا و لغو تحريمها مطرح كنند كه يكي از اين خواستهها اضافه شدن عربستان سعودي به عنوان يك طرف جديد در مذاكرات برجام است. اين پيشنهاد پيشاپيش از سوي جمهوري اسلامي ايران رد شده و در واكنش به انتشار اين اظهارات، بار ديگر مخالفت با چنين ابتكاري را اعلام كرده است. البته در مورد سياست امريكا هم با توجه به شرطگذاريها و اظهارنظرهايي كه از سوي برخي مقامهاي دولت جديد مطرح شده، ترديدهاي زيادي در مورد عزم و اراده واشنگتن براي بازگشت كاملا به تعهداتش به وجود آمده است. جمهوري اسلامي ايران، اعلام كرده است كه هيچ مخالفتي براي گفتوگو با عربستان سعودي ندارد و دست خود را براي دوستي با عربستان دراز كرده است. تهران معتقد است كه رفع تنشها و نگرانيهاي امنيتي در منطقه، فقط با گفتوگوهاي منطقهاي بدون دخالت قدرتهاي خارجي قابل دستيابي است. به اعتقاد تهران دخالت كشورهاي ديگر در مسائل منطقه، بيشتر تنشآفرين است تا اينكه عامل تنشزدايي در منطقه باشد. فرانسويها درست مانند امريكا دنبال يك هدف حداكثري و يك هدف حداقلي هستند. پاريس علاقهمند است كه از آثار و نتايج سياست فشار حداكثري دولت دونالد ترامپ عليه ايران، حداكثر استفاده را ببرد و اكنون كه اميدواريها براي بازگشت امريكا به برجام بيشتر شده است، قطعا فرانسويها همزمان كه سياست حداقلي حفظ برجام را مد نظر قرار خواهند داد، از سوي ديگر هدف حداكثري اضافه كردن بر تعهدات ايران در توافق و كاهش تعهدات خودشان را نيز دنبال ميكنند. پاريس ديگر تمايلي ندارد كه نقش قبلي را كه در دو سال و نيم گذشته به عنوان ميانجي ميان تهران و واشنگتن بر عهده گرفته بود، دوباره در اختيار بگيرد و ترجيح ميدهد كه به عنوان يك بازيگر مطالبهگر با توجه به تغيير معادلات سياسي در امريكا، به گونهاي ديگر بر تحولات تاثير بگذارد. با توجه به ضربالاجلي كه ايران به عنوان پنجره فرصت براي لغو تحريمها و بازگشت به اجراي تعهدات برجامي گذاشته، ممكن است اين رويكرد فرانسه، باعث شكست در آغاز مذاكرات و گامهاي متقابل براي بازگشت تهران و واشنگتن به اجراي تعهدات باشد. پيگيري سياست شرطگذاري جديد از سوي فرانسه نه تنها نميتواند كمكي به هدف حداكثري فرانسه و امريكا براي اضافه كردن بار تعهدات برجام براي ايران بكند، بلكه ممكن است نهايتا باعث فروپاشي برجام شود. اگر بخواهيم با توجه به متغيرهايي كه در طول چهارسال حكومت امانوئل مكرون به ويژه در برابر برجام، نگاه كنيم، ميبينيم كه فرانسويها با وجود برخي اظهارنظرها و شعارها، به اهميت برجام در نظام كنترل تسليحات واقف هستند. در طول سه سالي كه از خروج امريكا از برجام ميگذرد، فرانسويها بارها بر اعتقاد خودشان بر حفظ برجام اذعان كردند و تلاشهايي كه آقاي مكرون پيش از اين براي ديدار ميان رييسجمهور اسلامي ايران و رييسجمهور وقت امريكا انجام داد، نشان از همين رويكرد دارد. به هر حال فرانسويها، هر چند موفق به علمي كردن ابتكارها و ايدههايشان نشدند، اما در هر صورت در طول سالهاي گذشته گامهايي براي تسهيل تراكنشها و معاملات ايران، دستكم روي كاغذ برداشتهاند كه نمونه بارز آنها، كانال بيسرانجام مانده اينستكس است. اين تلاشها نشان ميداد كه فرانسويها از اهميت برجام باخبر هستند. اما اين موضوعات جديدي كه براي بازگشت امريكا به برجام و لغو تحريمها مطرح ميشود، به دليل فشارها، مطالبات و خواستههايي است كه از سوي اسراييل و عربستان به پاريس ميشود. اما مكرون در طول چهار سال حكومتش نشان داده كه هر چند برخي سياستها و ابتكارهايش، با هدف تامين منافع ايران بود، فراتر از جايگاه سياسي و موقعيت كشورش در نظام بينالمللي تصميم ميگيرد كه به صورت خودكار باعث شكست اين سياستها ميشود. اظهارنظرهاي اخير در مورد اضافه شدن عربستان و متحدانش به برجام هم با توجه به موضع دولت جديد امريكا و موقعيت ضعيف مكرون در افكار عمومي فرانسه، بعيد است كه اساسا راه به جايي ببرد. نگراني كشورهاي متحد امريكا در منطقه اين است كه با افزايش احتمال تعامل تهران و واشنگتن براي از سرگيري تعهدات برجامي، حمايت واشنگتن به ويژه در حوزه نظامي و امنيتي از اين كشورها كاهش پيدا كند. اين اعتقاد وجود دارد كه برخي كشورهاي اروپايي تلاش كنند از چنين خلئي براي نزديك شدن بيشتر به كشورهاي عربي منطقه و كسب درآمد از فروش تسليحات و خدمات امنيتي استفاده كنند. به نظر ميرسد كه اگر رويكرد سياسي امريكا به همين شكل پيش برود و امريكاييها دنبال كاهش تعهدات امنيتي و نظامي خودشان در منطقه باشند، سياست متوازنسازي قدرتهاي منطقهاي به اولويت اصلي دولت امريكا تبديل خواهد شد. نه ايران، نه تركيه، نه اسراييل و نه عربستان سعودي را نميتوان همانطور كه يك دهه پيش در معادلات قدرتهاي جهاني مورد ارزيابي قرار ميگرفتند، ارزيابي كرد. براي مثال ديگر اين امكان براي هيچ قدرتي وجود ندارد كه ايران را به عنوان يك قدرت منطقهاي در معادلات منطقه خاورميانه ناديده انگارد. اگر امريكاييها تصميم بگيرند كه روابط خود را با عربستان سعودي محدودتر كند، قطعا استدلال و توجيه دولتهاي اروپايي براي روابط با رياض دچار تزلزل خواهد شد و مجبور به محدودتر كردن تعاملهاي نظامي و امنيتي خود با پادشاهي سعودي خواهند شد. در همين راستا ديروز شاهد بوديم كه دولت ايتاليا اعلام كرد كه صادرات تسليحات به عربستان سعودي را كاملا قطع ميكند. اين اقدام يعني اينكه دولتهاي اروپايي به تدريج احساس ميكنند كه ديگر نميتوانند سياستهاي خاورميانهاي خود را پشت رويكرد امريكا پنهان كنند و زماني كه امريكا اين سياست را ترك كند، نه اروپاييها جايگاه مناسبي براي پركردن خلأ امريكا دارند و نه امكان فرار از بار مسووليت سياستهايشان در حمايت تسليحاتي از كشورهاي حاشيه جنوبي خليج فارس. دقيقا همين موضوع است كه باعث نگراني عربستان از تنشزدايي ميان تهران و واشنگتن ميشود. چرا كه اگر ايران و امريكا به سمت كاهش تنش پيش بروند، آنگاه موقعيت تهران در منطقه تغيير جدي خواهد كرد و عربستان سعودي مجبور به بازنگري در سياستهاي خودش در قبال تنشهاي منطقه به ويژه مساله يمن و ديگر نقاط بحران در خاورميانه خواهد شد.