جامعه و سياستورزي زنانه
زهرا نژادبهرام
قدرت و سياست در جهان مدرن همراه با خشونت و منازعه تعريف ميشود. سياست همواره تركيبي از همگرايي و واگرايي، سازگاري و تعارض، صلح و ستيز، تعامل و تقابل بر سر ارزشها و مطالبه منزلت، علايق و باورها، قدرت و منابع كمياب در ميان كنشگران سياسي بوده كه در آن هدف هر يك از طرفين متقاعد كردن، خنثي كردن يا نابود ساختن رقباي خويش است. بيگانگي انسانها با يكديگر، تفرقه و ناسازگاري و منازعه و اختلاف، از مسائل مهم در بروز و تشديد ناامني و بيثباتي در جوامع مختلف است. اين در حالي است كه قدرت در عرف سياسي جهان معاصر، هنوز امري مردانه تلقي ميشود و به بهانههاي واهي، راه صعود زنان به عرصه سياست و سياستورزي مسدود به نظر ميرسد. نتيجه منطقي چنين وضعي اين خواهد بود كه سهم مردان در خشونتورزي و اقتدارگرايي به مراتب افزونتر از زنان باشد. اريك فروم در كتاب مشهور خود «جامعه سالم» ضمن آسيبشناسي زيست سياسي و اجتماعي جوامع مدرن، به اين فرض ميپردازد كه سياستورزي و زيست جمعي بشر معاصر دچار بحران است، چراكه جوامع مدرن از نظر فكري كاملا بيمارند! او با در نظر داشتن دو «اصل مادري» و «اصل پدري» در روانشناسي فردي، صحبت از دو نوع سياستورزي ميكند: سياستورزي به عنوان مجموعه اوامر پدري جهت اطاعت و رعايت وظايف و سياستورزي مبتني بر مهر و عطوفت مادرانه. جالب اينجاست كه از نگاه فروم، اصل مادري از اصل پدري قديميتر است، چراكه قرنها جامعه انساني مادرسالار بود و حتي مذهب در آغاز بر اساس پرستش «بزرگ مادري» قرار داشت كه سمبل قدرتهاي زندگي بخش طبيعت بود؛ بعدها اصل پدري مسلط شد و خداي مرد بر خداي زن برتري يافت. فروم معتقد است كه ايجاد تعادل ميان اصل مادري و اصل پدري در عرصه سياست و اجتماع، شرط لازم براي سلامت جامعه است. مبالغه بر اصل پدري به خشونت، زورگويي و سختگيري خواهد انجاميد و مبالغه بر اصل مادري به انزوا، بيتفاوتي و سهلگيري ميانجامد. تركيب اين دو اصل، در واقع تركيب عقل و عشق است كه ميتواند پايه جهاني نو و انساني نو باشد. از چنين تركيبي ميتوان به جامعهاي سالم رسيد كه فرد، خود غايت فينفسه است، نه وسيله كسب قدرت و ثروت.
پرسشي كه در اينجا قابل طرح است اينكه آيا زمان آن فرا نرسيده كه چرخشي در پارادايم سياستورزي پدرمآبانه به سوي شكلي از سياستورزي كه دربردارنده نوعي از مهر و عطوفت مادرانه نيز باشد، پديد آيد؟ نگاهي به پيشينه تاريخي بشر، ما را به تك الگوهايي رهنمون ميشود كه ميتواند ره نشانههايي به سوي تحقق جامعهاي سالم باشد. نمونههايي از اين شيوه حكومتداري را ميتوان در سيره انبيا و صلحا ديد كه نسبت به دشمنان شديد و غليظند و نسبت به خوديها عطوف و مهربان، هم از نيروي عقل و تجربه بشر توشه بر ميگيرند و هم از اخلاق و معنويت. بر اساس چنين منطقي است كه بانوي دو عالم فاطمه زهرا(س) در شرايطي كه بعد از رحلت پدر گرانقدرش، آنجا كه ميبيند سياست مبتني بر خشونت وقت در پي سلب حق الهي و قانوني از او و شوهر و فرزندانش بر آمده، با ابزار محاجه و استدلال و در عين حال، بدون خشونت و پرخاشگري سراغ خليفه وقت ميرود و حق خود را مطالبه ميكند يا دخترش زينب (س) كه به همين منوال پيامرسان حادثه عظيم كربلا ميشود. تجربه امروز بشر هم، گواه بر آن است كه حضور زنان در عرصه سياست، جنبههاي مغفولي از توانمندي بشر در كاستن از ميزان خشونت و فائق آمدن بر بحرانهاي حاد را به نمايش ميگذارد. بررسي نحوه مقابله با بحران اپيدمي كرونا در يكسال اخير نشان ميدهد كه بيشترين موفقيت در مبارزه با كرونا در كشورهايي بوده كه زنان بر مسند بالاترين قدرت اجرايي آنها قرار داشتهاند. يكي از مهمترين نمودهاي پيشرفت و برابري حقوق زنان با مردان، ميزان حضور زنان در ردهها و مقامهاي مختلف تصميمگيري و جايگاههاي سياسي است؛ روندي كه به نظر ميرسد در سالهاي اخير در عرصه جهاني افزايش داشته است. در سال ۲۰۱۸ تنها ۲۱ رهبر سياسي زن در جهان بر صندلي تصميمگيري سياسي نشسته بودند و در سال ۲۰۱۹ شمار آنان به ۲۴ نفر رسيد. اين در حالي است كه زنان ايراني از لحاظ ميزان تصدي پستهاي سياسي، بدترين وضعيت را دارند. در حالي كه در برخي كشورها مانند ايسلند با كمترين شكاف جنسيتي، حدود نيمي از كرسيهاي پارلمان را زنان تصاحب كردهاند، سهم زنان ايران از كرسيهاي مجلس تنها 3 درصد است. زنان در ايران سهم بسيار ناچيزي از پستهاي وزارتي، سفارت و معاونت رياستجمهوري داشتهاند، در حالي كه در برخي كشورها مانند فنلاند، نصف اعضاي كابينه به انضمام نخستوزير را زنان تشكيل ميدهند. سال ۲۰۱۹ وضعيت شكاف جنسيتي در بسياري از كشورها بهبود يافت بهطوري كه در بين ۱۵۳ كشور، ايسلند، نروژ، فنلاند، سوئد، نيكاراگوئه و نيوزيلند به ترتيب جايگاه اول تا ششم و 6 كشور ايران، كنگو، سوريه، پاكستان، عراق و يمن به ترتيب در انتهاي جدول قرار گرفتهاند. اين آمار براي جامعه ما نگرانكننده و تاسفآور است. به اميد روزي كه زنان در ايران با حضور مادرانه خود در عرصه عمومي در تصميمگيريهاي كلان و سياستورزي در سطوح ملي و جهاني مشاركت موثرتر داشته باشند و مادرانگي از حوزه خصوصي به حوزه عمومي تسري يابد.