اين راهحل نيست
فرض كنيم كه يك ملك در رهن و طلب شخصي شما باشد، آيا به صرف اينكه طرف از خانواده شهيد است آنان را رها ميكنيد؟ اگر چنين است، چرا از ابتدا آن را در رهن ميپذيريد؟ حتي اگر در اموال شخصي خود چنين اختياري داشته باشيم، چگونه ممكن است كه در اموال عمومي به اين راحتي دخل و تصرف كنيم و دستور توقف اجراي حكم دهيم؟ البته ممكن است گفته شود در نظام بانكي كه اين همه فساد است، عدم اجراي اين حكم چه اشكالي ايجاد ميكند؟ شايد در ظاهر اين استدلال موجه باشد، ولي به نوعي تن دادن به فرآيندهاي فسادزا است كه موجب نهادينهتر شدن اين وضع ميشود. اين نحوه اداره امور نشاندهنده فقدان برنامهاي روشن براي حل مشكلات است. اگر ميخواستيد مشكل اين خانواده محترم حل شود، چند راه وجود داشت. پرداخت مبلغ كارشناسي خانه به بانك از طريق بنياد شهيد يا هر مرجع ديگر و آزاد كردن سند آن، يا انتقال مالكيت اين واحد مسكوني به بانك و اجاره 99 ساله به پدر و مادر شهيد و از همه ضروريتر پيگيري اين نكته كه شركت وامگيرنده چرا از پرداخت وام استنكاف ميكند. بايد از آنها گرفته شود. درس مهمتر اين است، هنگامي كه ميخواهيم ملك خود را وثيقه قرار دهيم بايد متوجه هزينهها و تبعات آن باشيم. براي حل مسائل بايد از در اصلي وارد شد! استفاده از اين شيوهها راهحل نيست، گره امور را پيچيدهتر ميكند.