• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4860 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۹ بهمن

تايسون در دادگاه

مرتضي ميرحسيني

سال 1992 در چنين روزي مايك تايسون براي دفاع از خودش به دادگاه رفت و در جايگاه متهم، مقابل قاضي و هيات منصفه ايستاد. به تجاوز متهم بود، به اينكه تابستان سال 1991 در يكي از هتل‌هاي ايندياناپوليس به دختري به نام دزيره واشينگتن تعرض كرده است. تايسون آن زمان 25 سال داشت و قهرمان بوكس جهان شناخته مي‌شد. متولد بروكلين بود، كودكي و نوجواني بدي داشت و چند سالي را در مركز اصلاح و تربيت گذرانده بود. تا اينكه جذب بوكس شد و با موفقيت در اين رشته، خودش را از آن زندگي نكبتي نجات داد و چندي بعد هم جوان‌ترين قهرمان سنگين وزن تاريخ اين ورزش شد. از اين‌رو زماني كه براي بررسي اتهام تجاوز به دادگاه مي‌رفت، يكي از مشهورترين چهره‌هاي آن سال‌ها بود و دادگاهي ‌شدنش سروصداي زيادي به پا كرد (قبلا به آزار و اذيت متهم شده بود، اما اولين‌بار بود كه ماجرا به دادگاه كشيده مي‌شد). بحث دادگاه درباره «رابطه» بين تايسون و دزيره نبود كه تايسون آن را انكار يا كتمان نمي‌كرد و فقط ادعاي «بي‌ميلي» دختر و «استفاده از زور» را نمي‌پذيرفت. كاركنان هتل هم شهادت مي‌دادند كه دختر به خواست خودش، حداقل تا جلوي در اتاق تايسون رفته است (درباره آنچه پشت در و داخل اتاق اتفاق افتاد چيزي نمي‌دانستند) . اما كاركنان بخش اورژانس بيمارستاني در همان حوالي كه دزيره صبح روز بعد به آنجا مراجعه كرده بود به وجود نشانه‌هاي تعرض روي بدن او - و در رفتارش - گواهي مي‌دادند. هر دو طرف دعوا وكلاي توانمندي داشتند و دادگاه هم - كه يك قاضي زن به نام پاتريشيا گيفورد اداره‌اش مي‌كرد - واقعا در جست‌وجوي حقيقت بود. اما آنچه در دادگاه مي‌گذشت فقط بخشي از اين ماجرا بود و حواشي پرونده براي خيلي‌ها جذابيت بيشتري داشت. به قول خبرنگار «اينديانا مانتلي» اين داستان سه مضمون يك مجموعه تلويزيوني پركشش را با هم داشت: سكس، جرم و جنايت و شهرت. از يك طرف بسياري مي‌پرسيدند آيا واقعا يك مرد مشهور، يك ورزشكار قهرمان جهان به دختري تجاوز كرده يا نه؟ هر پاسخي به اين پرسش، تحليل‌ها و تفسيرهايي به دنبال داشت كه از «شهرت، انسان را فاسد مي‌كند» و «تايسون هنوز همان ياغي اهل بروكلين است» تا «دخترك مي‌خواهد قهرمان ما را بدنام كند» متفاوت بود. همچنين تايسون كه خودش را از زندگي در لجن تا قهرماني جهان بالا كشيده بود الگو و الهام‌بخش بسياري از جوانان، به‌ويژه رنگين‌پوستان بود و بيشتر رسانه‌هاي امريكايي هم بدشان نمي‌آمد كه اين الگو، مخدوش ‌نشده باقي بماند، هر چند اين آمادگي را هم داشتند كه اگر جرم او ثابت شد به فروشكستن اين بت، اعتراف و حتي كمك كنند. اما آنچه پيچيدگي ماجرا را بيشتر مي‌كرد سنگيني سايه مسائل نژادي بر دادگاه بود، زيرا گرچه هر دو طرف دعوا سياهپوست بودند (و در 12 عضو هيات منصفه، 2 مرد و يك زن سياهپوست هم وجود داشت)، اما به هر حال دادگاه براي بررسي اتهام يك قهرمان سياهپوست تشكيل شده بود و يك قاضي سفيدپوست رياست آن را اداره مي‌كرد. خود تايسون هم كه گناهكار بود و مي‌دانست احتمالا گناهكار بودنش اثبات مي‌شود - گويا به توصيه وكلايش- مي‌كوشيد پشت اين مساله پناه بگيرد و از شروع تا انتهاي ماجرا چند بار اين جمله را تكرار كرد: «خودم را براي بدترين چيزها آماده كرده‌ام» كه اشاره‌اي بود به يك باور رايج ميان سياهاني كه سروكارشان با پليس و دادگاه و قانون مي‌افتاد. حكم دادگاه دهم فوريه اعلام و تايسون مجرم شناخته شد، اما چون قاضي و برخي اعضاي هيات منصفه به بي‌گناهي صددرصد دزيره مطمئن نبودند در صدور حكم مجازات كمي ملايمت نشان دادند. تايسون به 10 سال حبس محكوم شد كه آن را با 3 سال خدمت اجباري در مركز جوانان اينديانا تحمل كرد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون