نكوداشت - 1
بخارا را نگاه داشت با دست خالي!
محمدرضا شجريان
بايد از علي دهباشي عزيز تشكر كنم كه سالها با دست خالي بخارا را نگاه داشت. با دست خالي! هيچ بودجهاي نداشت! به ياد دارم! همچنان اين مرد باپشتكار راه را ادامه داده و تا امروز بخارا را نگاه داشته است و حضور و چهره بزرگان را به جامعه يادآور ميشود و برنامههايي كه براي اساتيد موسيقي چه ايراني و چه خارجي برگزار كرده است، كار ارزندهاي است. سايهاش بر اين سرزمين باشد! بايد اين عزيزان هميشه باشند چرا كه فرهنگ ما را نگاه داشتهاند. اميدوارم كه تنش سالم و دلش خوش باشد و كار خود را همچنان ادامه دهد.
از سخنراني استاد شجريان در شب عبدالوهاب شهيدي، بيستم ارديبهشتماه 1394
چشم بد از روي تو دور
بهاءالدين خرمشاهي
به راستي، در عصر جديد، چه كسي بيشتر از استاد علي دهباشي در فرهنگسازي كوشا و سختكوش است كه اينهمه جشننامه، يادنامه، شناختنامه و برگزيده آثار منتشر ميكند. و اينهمه «شب ـ ياد» برگزار ميكند (به شب ششصدم رسيده و يكصد و چند جلسه صبح پنجشنبهها) نود و چهار شماره كلك، يكصد و چهل شماره بخارا. فقط استاد بزرگ، روانشاد ايرج افشار اينهمه اثر و تاثير فرهنگي داشته است. به قول سعدي: «قلهوالله احد، چشم بد از روي تو دور». اگر ما صد شخصيت فرهنگساز و كاري و كارا و سختكوش در تراز جناب دهباشي داشتيم، احتمال ميدهم به جاي آنكه كشوري در حال توسعه باشيم، كشوري توسعهيافته بوديم.
شبي براي ابوالحسن صبا
همايون خرم
... بخارا، يك مجموعه پربار فرهنگي و حاوي مطالب و اسناد معتبر است. نشريه بخارا در حقيقت يك نشريه بسيار باارزش براي تمامي اهل خرد است. از قراري كه شنيدم اين نشريه باارزش در دل جوانان راه باز كرده است و جوانان با مطالعه مطالب آن پي به تاريخ سرزمين پدريشان ميبرند. چيزي كه براي من باارزش است و هيچوقت فراموش نميكنم مراسمي است كه آقاي دهباشي در شرايط سال 1360 در خانه يكي از دوستداران موسيقي به مناسبت بزرگداشت ابوالحسن صبا برگزار كردند. آن شب از شبهاي بهيادماندني عمر من است...
اسمش را گذاشتم علي انرژي
اسماعيل كهرم
من وقتي به گذشته حدود 45 سال پيش به اين طرف نگاه ميكنم ميبينم كه عكسهاي آقاي دهباشي با بزرگان هست و هميشه اسم خودش را در پايان ميگذارد. غير از شبهايي كه براي شخصيتها برگزار ميكند حتي با فرزانگان حدود 50 سال پيش به اين طرف مانند عبدالرحمن فرامرزي كه روزنامه كيهان آن زمان را داشت. يكي از آنها بوده و در كنار آنها بوده و باعث شناساندن اين شخصيتها به جامعه ايراني در مطبوعات و رسانهها بوده است. شبهاي بخارا بخش كوچكي از شناساندن شخصيتهاي ايراني و جهاني بوده است. بخش وسيع آن با حضور در كنار اين بزرگان آنها را معرفي ميكند و بالا ميبرد. با كمال تاسف وارثان موقوفه افشار اينها دنبال پول رفتند و در اين مركز را بستند. اين يك ظلم بود به شبهاي بخارا، به علي دهباشي ولي او فعاليتهايش را ادامه دادو پيش از كرونا به شهرستانها رفت و در دهكورهها محلي را پيدا كرد و شب بخارا را در آن مكانها برگزار كرد. اين مرد قرارهايش را ساعت 5 يا 6 ميگذارد. ساعت 4 بيدار ميشود چون مثل علامه محمدتقي جعفري ميگفت زمان در گوش من ميگذرد صداي چكشهاي ثانيه را ميشنوم. اين مرد اسمش را گذاشتم علي انرژي براي اينكه خواب راحت ندارد و قدر وقتش را ميداند. انشاءالله سالم باشد و ما از وجودش بيشتر بهره ببريم.
شكيبايي، سكوت و عشق به كار
ترانه مسكوب|
وقتي به علي دهباشي فكر ميكنم اولين واژهاي كه يادم ميآيد شكيبايي است و پايمردي. شكيبايي در برابر ناملايمات زندگي، شكيبايي در برابر نامردميها، شكيبايي در برابر شكستها، در برابر موفقيتها، چه اگر از موفقيتي غره شوي، ديگر شكيبايي معنايي ندارد. در همانجا ميماني و درجا ميزني.
آري از او آموختهام شكيبايي، سكوت و عشق به كار را.